English Version
This Site Is Available In English

مراقبت از طبیعت؛ برای آیندگان

مراقبت از طبیعت؛ برای آیندگان

به نام قدرت مطلق الله

روز درختکاری، روز امید به‌ رویش است. روزی است که برای اینکه نبض زمین به مانند نبض، روح و روانمان به گردش در آید، به آن باید ببخشیم. روزی است که باورها و آموزش‌هایی که دریافت می‌کنیم را از مرحله آزمایش به اجرا در بیاوریم و مسئولیت حیات خود را به دیده منت بپذیریم که چگونه می‌توانیم چیزی را که خود می‌کاریم و انتظار رشد و باروری آن را می‌کشیم، به دست خودمان ویران کنیم و طبیعت را نادیده بگیریم. با کاشتن هر نهال، خودمان را به زمین اثبات می‌کنیم  و ایمان داریم که طبیعت، تجلی نور خداوند در زمین است. ما در سفر اول آموختیم و یاد گرفتیم که چگونه می‌توان با نگهداری و آموزش، انتقال عشق و محبت به جسم خویش، حیاتی دوباره بدهیم.

برای اینکه آموزه‌های خود را در سفر دوم به مرحله آزمایش در آوریم، باید بتوانیم وارد اجتماع شویم، در واقع همان اجتماعی که از آن طرد شده بودیم و این تمثیلی است از روز درختکاری، روزی که ما در کنگره ۶۰ آموختیم که در زمین زندگی  کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند، دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند. روز مقدس درختکاری، یکی از دستور جلسات هفتگی کنگره ۶۰ است. در آن روز، مسافران و همسفرانی که مدت یکسال از رهایی و یا سفر دوم آن‌ها می‌گذرد، باید هر سال در اسفند ماه، یک درخت بکارند و از آن درختان نگهداری کنند.

آقای مهندس می‌فرمایند که در زمین اگر از خطوط قرمز زندگی عبور کنیم، اتفاق ناگواری برایمان صورت می‌پذیرد که مجازاتش از هر نوع تنبیهی، بالاتر است و گاهی عبور از خطوط قرمز، ضربات و صدمات جبران ناپذیری را به ما وارد می‌کند. زمانی که حیاتمان در دست طبیعت است، از آب آن می‌نوشتیم، از خاک آن می‌رویانیم و از خورشید انرژی دریافت می‌کنیم.سوال بنده این است که چگونه زمانی که حیات انسان‌ها به طبیعت وابسته است، این چنین بی‌رحمانه تیشه به ریشه خودمان می‌زنیم، گویی که دشمن خودمان هستیم. یکی از مهارت‌های انسان‌ها، آلوده کردن زمین و طبیعت است.

گویی استعدادی شگرف در این زمینه داریم که هر کجا که به سودمان باشد، لباس منیت بر تن می‌کنیم و بر بالای منبر می‌رویم، اما هر وقت به ضررمان باشد هم بسیار خوب می‌توانیم درختان را خشک کنیم، مسیر رودخانه را مسدود کنیم و در جوی آب‌ هم زباله بریزیم. از گذشتگان شنیده بودم که از آب رودخانه می‌آشامیدند و سر و صورت خود را با آن شست‌و‌شو می‌نمودند. مواردی که تعریف می‌کنند، به مانند یک خواب بود، مگر ممکن است که از آب رودخانه و جوی نوشید. اکنون اگر دستمان به آب آن ناحیه برخورد کند، باید دستمان را ضدعفونی کنیم، زیرا معلوم نمی‌باشد که چند فاضلاب به آن رودخانه متصل است.

مگر اینکه تحصیلاتمان بیشتر شد و ادعایمان گوش فلک را کر می‌کند، پس چگونه است که یک تیشه برداشته‌ایم و بی‌رحمانه به ریشه خود می‌زنیم که در نهایت از این مقوله، آسیب خواهیم خورد. چگونه است که در این نقطه از زندگی، از ما می‌خواهند که برای شکرانه رهایی از ریسمان تاریکی، هر سال یک درخت بکاریم تا بدانیم که در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود. ما مسافرانی که از بند تاریکی رها شده‌ایم‌، بر معجزه جسم خود ایمان آورده‌ایم و احیا شدن خود را دیده‌ایم، باید به شکرانه حیاتی که یافته‌ایم، برای آیندگان و برای فرزندانمان، زمینی پاک به یادگار بگذاریم.

خداوند را شاکرم که توانستم با چشم دلم، طبیعتی که سال‌ها از تماشای آن محروم بودم را ببینم و لمس کنم و به پشتوانه حیات دوباره‌ای که یافته‌ایم، این نبض زندگی را در طبیعت به یادگار بگذاریم. سرزندگی و حیات را به نسل بعد هدیه بدهیم و آموختیم که هیچ لذتی بالا‌تر از بخشش نیست، وقتی که زمین بی‌منت می‌بخشد، کمترین کار این است که از این قدرت، بخشش را بیاموزیم و قطره کوچکی در جهان پهناور طبیعت باشیم.
با احترام: مسافر محمدعلی

عکس: مسافر حجت از لژیون سوم
ویرایش و ارسال مطلب: دستیار مرزبان خبری، همسفر شروین
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان پارک محتشم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .