English Version
This Site Is Available In English

از اوج محبت عشق زاییده می‌شود

از اوج محبت عشق زاییده می‌شود

تکامل انسان در جهت مثبت، زمانی انجام می‌گیرد که پایه و قاعده مثلث، محبت باشد یعنی امکان ندارد فردی در مرحله انسانی به تکامل و معرفت بالا برسد و فاقد محبت باشد، در واقع چنین چیزی امکان ندارد، ولی وقتی محبت به میان آید، ذره‌ذره تکامل نیز حاصل می‌شود و رفتار، کردار‌، توقعات، کلماتی که ادا می‌شود، حتی شنیدن‌ها تغییر می‌کنند، ولی زمانی‌که به جای محبت خودخواهی، کینه، نفرت و خودپرستی جایگزین شود، همه چیز به سمت منفی می‌رود و باعث عدم پیشرفت انسان می‌شود. تمام مطالب کنگره بر مبنای همزادپنداری است و انسان خود را جای آن موضوع قرار می‌دهد، این مطلب در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر به وضوح دیده می‌شود.

وقتی انسان در مشکلات و گرفتاری‌های مختلف مانند اعتیاد غوطه‌ور می‌شود می‌خواهد مشکلات و مسائل را حل کند ولی کار بسیار سخت و دشواری است. محبت به لمس و سخن نیست، محبت درسی است که حتی انتها و آغازی مشخص و پایانی ندارد، مفهوم این جمله را زمانی درک می‌کنیم که بدانیم ما از روز ازل بوده‌ایم، خداوند از روزی که گفت؛ من پروردگار شما هستم و انسان گفت؛ قالوا بلی! روز الست از آن زمان شروع شد و انسان در این کهکشان بوده و تا پایان هم خواهد بود، در نتیجه ما از روز ازل بودیم و و از بین نخواهیم رفت، چون خلقت و طبیعت همه چیز را لازم دارد و نیروهایش را از بین نمی‌برد، بلکه این نیروها دائماً در حال تکمیل شدن هستند و مرتب دانش خود را گسترش می‌دهند.

محبت آغاز و پایانی ندارد، از یک طرف به ازل مربوط است و معلوم نیست از کجا شروع شده است حتی محبت بین دو فرد ممکن است برای این زمان نباشد و از گذشته‌ها باقی مانده و ادامه‌دار است، پس از آن مرحله‌ای دیگر شروع می‌شود، یعنی ابتدا و انتهایی برای خلقت وجود ندارد، ما فقط در کره زمین، تابع زمان هستیم و از بی‌زمانی چیزی درک نمی‌کنیم. محبت یک نوع درس و آموزش است که اگر در مرحله تکامل محبت نباشد انسان به صراط مستقیم و آرامش نمی‌رسد، علت رسیدن انسان به تکامل دست یافتن به آرامش و آسایش درون است و بودن انسان در هستی می‌تواند در رنج، عذاب، بدبختی و حرمان باشد و هم می‌تواند در آرامش افکار باشد. افکار و اندیشه انسان تعیین‌کننده همه مسائل است و پول و ثروت و امکانات تعیین‌کننده نیستند، برای مثال شاید فردی از هیچ امکاناتی برخوردار نباشد ولی از زندگی کردن لذت ببرد در مقابل فردی وضعیت مالی خوبی داشته باشد ولی آرامشی در زندگی نداشته باشد، بنابراین افکار و اندیشه ما بر کیفیت زندگی ما تأثیر دارد.

انسان نمی‌تواند در یک لحظه تصمیم بگیرد که با محبت باشد، وقتی می‌خواهید محبت کنید باید علت آن را بدانید و واقعاً دوست داشته باشید که محبت کنید، محبت کردن به زور امکان ندارد اگر به زور باشد اشتباه می‌شود و آن احساس واقعی محبت درک نمی‌شود و از روی وظیفه خدمتی انجام می‌شود. پایه محبت بر مبنای معرفت و دانایی است و دانایی به سواد نیست، دانایی به آموزش، تفکر و تجربه صحیح است. همه چیز در دنیا به ۳ قسمت تقسیم می‌شود؛ آموزش صحیح و درست، آموزش غلط و نادرست و آموزش خنثی، آموزشی که از پایه غلط باشد مشکل ایجاد می‌کند، اگر انسان آموزش نبیند خیلی بهتر از آموزشی است که نادرست باشد. مثلاً برای اعتیاد می‌گویند مرموز، پیش‌رونده و لاعلاج است ولی تا به حال درمانی برای آن پیدا نکرده‌اند. در حالی‌که ما در کنگره با متد DST اعتیاد را پس‌رونده و قابل درمان کردیم.

شاخه تفکر هم  ۳ قسمت است و به تفکر صحیح، غلط و خنثی تقسیم می‌شود، تفکر غلط علاوه بر این‌که انسان را منحرف می‌کند به طرف تفکر نادرست نیز سوق می‌دهد و از هدف اصلی دورتر می‌‌کند، پس تفکر غلط نه تنها انسان را متوقف نمی‌کند بلکه انسان را به طرف مسایل منفی رهنمون می‌کند. بعضی اوقات انسان روی تفکرات غلط خود پافشاری کرده و راه را اشتباه طی می‌کند، شاخه آخر مربوط به تجربه است که آن هم به ۳ دسته تجربه خوب، غلط و خنثی تقسیم می‌شود، وقتی انسان آموزش غلط ببیند و سپس بفهمد که راه و مسیر را اشتباه رفته و تجربه غلط را انجام دهد، شکست می‌خورد ولی از شکست خود متوجه مشکل‌اش می‌شود. اگر رفتار انسان با دیگران درست باشد دیگران او را تحویل می‌گیرند، انسان باید از تجربه‌ها در جهت صحیح درس بگیرد مصداق این سخن که هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی در این مورد  صدق می‌کند، اگر در جمعی انسان را تحویل نمی‌گیرند مشکل از خود او است و باید این موضوع را درک کند، تا زمانی که انسان این مسئله را درک نکند مشکل حل نخواهد شد.

موضوع تجربه درست غلط و خنثی را می‌توانیم روی مسئله اعتیاد بسط دهیم، ما در کنگره یک‌سری آزمایش‌های سلولی مولکولی روی مواد مخدر، بیماری‌ها و آمفتامین انجام دادیم نتایجی به دست آوردیم که ثابت می‌کند کدام روش‌ درست و کدام روش‌ها غلط است و این در حالی است که جهان پزشکی هنوز به نقطه صفر در مقوله اعتیاد نرسیده است، چون اگر می‌رسید، درمان انجام می‌گرفت. تمام مطالعات به وسیله پرسشنامه بوده و اطلاعات از طریق پرسش از معتاد گرفته شده است. ما با این آزمایش‌ها ثابت کردیم اعتیاد چه اثری روی انسان می‌گذارد، با معتادان مصاحبه کردیم و این پرسش‌ها توسط افرادی انجام گرفت که اصلاً سابقه مصرف‌ مواد نداشتند، در واقع قاضی فرد ناآگاهی بین دو فرد کاملاً آگاه است اعتیاد هم این‌گونه است و بر اساس یک‌سری پرسشنامه که هیچ چیزی از اعتیاد متوجه نمی‌شوند این آزمایشات انجام گرفت. ما از یک منبع دیگر که آزمایشات ژنتیک بیولوژیک، نوروبیولوژیک یا سلولی مولکولی است، این تحقیق را انجام دادیم و طی آزمایشاتی موش‌ها را در گروه‌های متعدد معتاد کردیم، گروهی از موش‌ها را به صورت سقوط آزاد قطع مواد کردیم، یک‌سری را نیز با نالوکسان و نالترکسان ترک دادیم، سری بعد را با بوپرنورفین، تعدادی را هم با متادون ترک دادیم و سری آخر را با متدDST درمان کردیم، در سقوط آزاد متوجه شدیم چه مخاطراتی برای انسان در پی دارد، اصطلاحی در پزشکی وجود دارد که به برگ‌ریزان سلولی معروف است در این پروسه سلول‌ها طول عمری دارند و وقتی عمرشان تمام شد خودکشی کرده و از بین می‌روند ما در روش DST این جریان را متوقف می‌‌کنیم ولی در روش سقوط آزاد به سیستم ایکس آسیب می‌رسد یعنی برگ‌ریزان سلولی خوب انجام نمی‌شود.

در سقوط آزاد فاکتور رشد جسم فعال شده و شروع به ساختن تومورهای مختلف، رگ‌زدایی و آنژیوژنز می‌شود، همه این موارد توسط دستگاه‌هایی که از انگلستان آمده انجام گرفته و از خون، نخاع و بافت مغز بررسی‌هایی انجام گرفت که مشخص کرد در سقوط آزاد این بافت‌ها آسیب دیده‌اند، یعنی در سقوط آزاد برگ‌ریزان سلولی، فاکتور رشد فعال شده و باعث ایجاد تومورهای مختلف و آنژیوژنز می‌شود رگ‌زدایی قوی شده و متاستاز هم قوی می‌شود در نتیجه سقوط آزاد شوک و ضربه جدی به جسم وارد کرده و یک تجربه غلط به شمار می‌رود و مکرراً این تجربه غلط تکرار می‌شود. وقتی دانایی به مرحله خوبی رسید پندار، گفتار و کردار تصحیح می‌شود در ادامه افکار مثبت شده و انسان به کسی لطمه و ضربه نمی‌زند با افراد به صورت دستوری صحبت نمی‌کند و خودش را مقام بالاتر از دیگران نمی‌بیند خود را حکیم، دانا و فرزانه نمی‌داند، بقیه را جاهل و نادان فرض نمی‌کند، وقتی پندار انسان صحیح شد، ایجاد محبت می‌کند و گفتار هم تصحیح می‌شود یعنی انسان با زبانش کسی را اذیت نمی‌کند زخم زبان پیکر دیگران را مثل چاقو می‌برد.

وقتی پندار و گفتار صحیح شد، محبت ایجاد می‌شود اگر گفتار صحیح شد، کردار هم سالم می‌شود و محبت ایجاد می‌‌گردد. وقتی معرفت و دانایی با هم در انسان رشد کنند، پندار ، گفتار و کردار هم در جهت مثبت حرکت می‌کنند و در ادامه انسان به آرامش درون و شادی دست می‌یابد، اگر انسان از آرامش درونی برخوردار نباشد و احساس شادی نکند، مطمئناً در پندار، گفتار و کردار او مشکلی وجود دارد، به خاطر این‌که دانایی او صحیح نیست. در هستی همه موجودات اعم از انسان، حیوان، گیاه و نبات دنبال آرامش درون هستند، بهشتی که خداوند وعده داده است در آن آرامش و شادی درونی وجود دارد. پندار سالم، گفتار سالم و کردار سالم یعنی پندار انسان به خیر ختم شود، اگر هر سه به خیر ختم شوند، پایان آن به آرامش درون ختم می‌شود. همه چیز از ذهن و افکار انسان شروع می‌شود و به صورت پله‌ای در گفتار و کردار او تأثیر می‌گذارد.

در وادی چهاردهم مثلث عشق وجود دارد که اضلاع آن از سایه‌ها، جاذبه و حس تشکیل شده است، فرق محبت با عشق در این است که محبت عام و کلی است، محبت شامل سایه‌ها جاذبه‌ها و حس‌ها است ولی عشق، شامل سایه، جاذبه و حس است، در واقع محبت عام و کلی است ولی عشق خاص است. از اوج محبت عشق زاییده می‌شود، اگر انسان به کل هستی محبت داشته باشد، تمام سایه‌ها را دوست دارد یعنی تمام انسان‌ها، گیاهان، حیوانات، طبیعت حتی خار و بوته بیابانی را نیز دوست دارد، برای این‌که بدون آن‌ها نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. از محبت عشق پدیدار می‌شود و آن عشق، عشقی سالم است ولی اگر از محبت، دانایی تراوش نکند وحشتناک است. اگر عشق بر مبنای دانایی باشد، عشق واقعی است ولی اگر بر مبنای دانایی نباشد، توهمی بیش نیست، در مثلث عشق و محبت پایه و شالوده حس را دانایی به وجود می‌آورد، در واقع پایه حس هم دانایی محسوب می‌شود.

این‌که شاید در کل عقل ما اختلالاتی رخ داده برای همه ما روشن است که محبت و علاقه انسان‌ها به یکدیگر بیان نیست بلکه بیشتر با انجام عمل است، ما همه را دوست داریم و در راه حق آن‌ها را راهنمایی می‌کنیم خوشحال هستیم که مشکلات چهره خود را با کوشش شما به شما و همه نشان می‌دهد، باید روزنه‌ها را کشف و در پیشبرد کار سعی کرده و راه‌حل‌ها را پیدا کنیم، ما دائماً با معلول‌ها می‌جنگیم مثلاً فقط می‌خواهیم مسافر مواد مصرف نکند، ولی از ریشه خبر نداریم مطمئن باشید که راه شما به راه مستقیم و با هدف شما همسو خواهد شد و همیشه روی دو موضوع کار می‌کنیم یکی چگونگی و نحوه آن و دوم هدف و سپس صراط مستقیم است. راه مستقیم انسان را به هدف می‌رساند، اگر راه انسان با صراط مستقیم یکی باشد هدف خیر می‌شود ولی اگر راه او با صراط مستقیم یکی نباشد هدف شر خواهد شد، انسان در هر مسیری که حرکت می‌کند، اگر طبق قوانین الهی باشد قطعاً به نتیجه خوب و خیر می‌رسد. شما هر دو را دارید در چگونگی شدن‌ها تلاش بیشتری مبذول بدارید، در آینده با آگاهی بیشتر حرکت خواهید نمود و به هدف‌های نیکویی دست خواهید یافت. مراقبت از روح و روان خوب است ولی جسم نیز نیاز به مراقبت دارد برای باورها ارزشی نیست، انسان در هر شرایطی باید به تلاش ادامه دهد حتی اگر مصرف‌کننده باشد هر چه‌قدر آگاهی انسان بیشتر باشد، بهتر حرکت خواهد کرد و می‌تواند مسیر بهتری انتخاب کند. سر لوحه کار همه ما در کنگره رسیدگی به جسم است مراقبت از جسم، ورزش کردن و داشتن جسم سالم و قوی بسیار ارزشمند است، پایه محبت و عشق دانایی است و محبت و عشق برای رسیدن به آرامش و آسایش درون است.

نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .