جلسه هفتم از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی طارم با استادی مسافرمیثم، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر محمود با دستور «وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من» روز پنجشنبه بیست و پنجم بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان میثم هستم مسافر. از خداوند شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر اجازه خدمت را به من داد که در این جایگاه قرار بگیرم و به همنوعان خودم خدمت کنم. از نگهبان و دبیر جلسه تشکر میکنم. از راهنمای خوبم آقای ایمان پرور، بخصوص از جناب مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را برای ما فراهم کردند، خیلی سپاسگزارم.
در مورد دستور جلسه وادی سیزدهم؛ این دستور جلسه یک مقداری سنگین میباشد و صحبت کردن راجع به این وادی کمی سخت است و نمی شود دربارهاش زیاد حرف زد، ولی سعی می کنم مقداری صحبت کنم که مرتبط با وادی و دستور جلسه باشد. چه بسیار انسانهایی، مثل من که مصرف کننده شیشه بودم و زندگی آشفتهای داشتم، وجود دارند .دست و پا، لباس، بالش و همه سوخته بود و همه جای پیراهنم جای سوخته سیگار یا پایپ بود، خیلی از دست خودم رنجیده خاطر بودم و به هر دری می زدم ولی نمی توانستم راهی پیدا کنم.
امید من، نسبت به خودم از بین رفته بود یعنی هیچ امیدی نسبت به خودم نداشتم و ناامیدی تمام وجود مرا فرا گرفته بود. مهمترین صلاح نیروهای منفی و بازدارنده، همین ناامیدی هست که مانع از حرکت کردن میشود. چه بسیار دوستان و رفیقانی داشتم که دوست داشتند درمان شوند ولی الان وجود ندارند چون زیر خاک هستند یا خودکشی کردند، چون راه درمان اعتیاد را پیدا نکردند. شاکر خداوند هستم که راه کنگره را به من نشان داد و آغاز جدیدی را شروع کردم. وقتی به کنگره ۶۰ آمدم به من گفتند برای رسیدن به درمان، ابتدا بایستی یک تعریفی از اعتیاد داشته باشی. اعتیاد یعنی، جایگزینی مخدرهای طبیعی بدن به جای مخدرهای بیرونی. من تازه فهمیدم، در بدن من یک سیستمی هست بنام سیستم ایکس که انواع آن را بدنم ترشح میکند و من بواسطه اینکه با مصرف نمودن موادمخدر، مواد بیرونی را جایگزین مواد طبیعی و درونی خود کردهام.

این موارد چیزهایی بودند که باعث شدند تا من دیگر به سمت مواد مخدر برگشت نکنم، چون من هم خواسته درمان داشتم هم ایمان نداشتم. من اعتقادی به خوردن داروی OT نداشتم و میگفتم؛ من کسی نیستم که شربت OT بخورم چون خیلی بی نظم بودم. با خود میگفتم الان مگر وقت سی دی نوشتن است؟ تغییرات کم کم و ذره ذره اتفاق میافتد، اکثر انسانها تصور میکنند، بهترین راه کوتاهترین راه است و من همیشه میخواستم، کوتاهترین راه را انتخاب نمایم. در اینجا به من یاد دادند که برای تبدیل شدن، تغییر لازم است و تغییر ذره ذره اتفاق میافتد.
باید آموزش دید و آنها را به اجرا درآورد، تصویر اول کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، میگوید؛ آن ماشین جسم توست و رانندهاش، افکار و اندیشه توست. تا زمانی که افکار و اندیشه درست نباشد، هر چقدر هم من اینجا باشم، اگر بهترین دارو را هم بخورم، هیچ اتفاقی نمیافتد زیرا ذهن و اندیشه من باید تغییر کند. شروع به خواندن جزوات و کتابهای کنگره نمودم و سعی کردم نقطه تحمل خود را نسبت به ضعف های خود، بالا ببرم تا دیگر مرتکب اشتباه نشوم بردم و توانستم این مسیر سخت را عبور کنم.
مرزبان کشیک گروه خانواده: همسفر سمیه
مرزبان کشیک مسافرها: مسافر محرم
تایپ: مسافر محمد لژیون سوم
ویراستاری: مسافر میلاد
عکس: مرزبان خبری مسافر امین
ارسال: مسافر یوسف لژیون یکم
گروه خدمت گزاران سایت نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
171