ششمین جلسه از دوره سوم لژیون سردار نمایندگی جهانبین شهرکرد به استادی راهنمای محترم مسافر داوود، نگهبانی پهلوان محترم مسافر حسین و دبیری مسافر یاسین با دستور جلسه "در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنم؟" در روز سهشنبه ۱۶ بهمن ماه ١۴۰٣ ساعت ١۴:۳۰ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان :
سلام دوستان داوود هستم یک مسافر؛
از آقا حسین تشکر میکنم که مرا لایق دانستند که در این جایگاه قرار بگیرم. دستور جلسه درمورد « در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم» میباشد.
همانطور که در مثلث ارتباط؛ مسئله مکان مناسب، زمان مناسب و کلام مناسب گفته شده است، به نظر من در سپاسگزاری هم باید این سه مؤلفه مورد توجه قرار بگیرد. مثلاً شخصی در محل کارش شخص دیگری را میبیند و از او به خاطر صحبتهایش که در کنگره داشته است، تشکر میکند و از او به خاطر آموزشهای خوبش قدردانی میکند. ولی این را در نظر نمیگیرد که این شخص شاید دوست ندارد که همکاران دیگر بدانند که او به کنگره میرود و اینجا مکان مناسبی برای سپاسگزاری و زمان مناسبی نیست. مسئله دیگر سپاسگزاری زبانی است که آیا من قدردان همسرم، فرزندم، پدر، مادرم و راهنمایم هستم؟ به همسرم آیا گفتهام که از غذاهایی که درست کردهای سپاسگزارم؟ از این بابت که سالها من اعتیاد داشتم و تو مرا تحمل کردهای سپاسگزارم؟حتی اگر برایم سخت هست، اما باید آنقدر قدردانی را تمرین کنم تا در آن قوی شوم، من اگر بیشتر سپاسگزار باشم بیشتر به من برگردانده میشود، مثل مسئله پول است که هرچه بیشتر بدهی بیشتر به تو برمیگردد. سپاسگزاری هم همین است، من اگر از راهنمای خودم آقا جمشید تشکر نکنم چگونه توقع دارم که رهجوی خودم از من تشکر کند.
مسئله بعدی سپاسگزاری قلبی است، آیا من ابراز محبت میکنم؟ کسی که از درب کنگره وارد میشود آنطور که شایسته و بایسته است بغلش میکنم؟ من اگر به خوبی ابراز عشق و محبت به دیگران بکنم، باعث میشود که خودم هم عشق و محبت بیشتری را دریافت کنم. اکثراً فکر میکنند من هیچ وقت ناخوشی ندارم، ولی من اعتقاد دارم که کنگره جای ناخوشی نیست، باید با انرژی باشیم، چون ناخوشی در کنگره ۶۰ به این معنی است که من سپاسگزار کنگره نیستم و این خود نوعی ناسپاسی است. روزهایی که حالم خوب نیست، زمانی را به یاد بیاورم که مصرف کننده بودم و چقدر دوست داشتم مواد مصرف نکنم، هر کسی که به اینجا میآید برایش پیش میآید، برای من هم پیش میآید ولی باید تمرین کرد، من دارم به مکانی میروم که تمرین کنم خودم را اصلاح کنم، اگر من در روز ۱۰ بار داد میزنم، ماه بعد بشود ۹ بار، سال بعد بشود ۸ بار و یواش یواش به نقطهای برسیم که خودمان را اصلاح کنیم. البته ما هیچ وقت به کمال نمیرسیم، ما تلاش میکنیم برای رسیدن به کمال، کمال مطلق؛ خداست. این را از این بابت میگویم که اگر امروز به خانه رفتم و خدای نکرده عصبانی شدم و دادی هم زدم، خودم راسرزنش نکنم، سپاسگزاری زبانی همین است. اگر دادی زدی، بعدش عذرخواهی کنی. آن شخص هم میبخشد، چون از قلب آمده و به زبان جاری شده است. خدمت مالی هم همینطور است، شما پولی را که به کنگره کمک کردید حتماً پول بیشتری دریافت میکنی، به شرط اینکه فقط صرفاً به این نیت که جایش پر شود، پول را پرداخت نکنید. همیشه در لژیون به رهجوهایم میگویم تو نیکی میکن و در دجله انداز که... اما «که» دیگر ندارد. مشکل همین جاست که اگر نیکی می کنی و در دجله انداختی «که» بعدش آمد شرطی و طلبکار میشوی، من اگر ۵۰ میلیون کمک کردم، ۵۰۰ میلیون دادم به این نیت که جایش برگردد و اگر نیاید حالم گرفته میشود.
امام علی (ع) میفرمایند: بندگان خدا سه دستهاند؛ دسته اول تاجران، آنهایی که خدمت میکنند و پول میگیرند، آنهایی که محبتی میکنند و در عوض آن چیزی میخواهند، این معاملهگری میشود. دسته دوم بنده و برده هستند؛ ترسوها، آنانی که از ترس آتش جهنم محبت می کنند، از ترس آتش جهنم پول میدهند، این هم باز به درد نمیخورد و دسته سوم آنهایی که رها هستند و دلی پول میدهند، محبت را دلی انجام میدهند، تا رسیدن به این مرحله خیلی کار میبرد. من هم یواش یواش دارم تلاش میکنم به این مرحله برسم, کنگره به من یاد میدهد که ذره ذره با پولی که میدهم، با کلام محبت آمیزی که میگویم، آرام آرام به این مرحله برسم. در سوره آل عمران اشاره شده است «آنهانی که در وقت تنگدستی و ناخوشی انفاق میکنند، نه زمانی که دارا هستند».
انفاق هم که فقط پول نیست، اگر روزی که مهماندار هستی، شخصی را با محبت در آغوش گرفتی و با روی باز سلام کردی این خود نوعی انفاق است، اگر کسی با حال بد وارد کنگره شد، حرف ناسزایی به تو گفت و تو چیزی نگفتی و کظم غیض کردی، اگر راهنما حرفی زد، مرزبان چیزی گفت که البته خودت میدانی همه از روی خیر و صلاح توست، ولی باز هم خویشتن داری کردی، آن موقع است که کار بزرگی انجام دادی. آنانی که در سختیها می بخشند و خشم خود را فرو میبرند، گشایش برایشان است. اگر خانوادهام، همسرم کار بدی در حقم کردند، سعی کنم آنها را ببخشم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
من اگر کتاب ۱۴ وادی را از اول تا آخر حفظ باشم ولی اگر اقدامی صورت نگیرد و کاری نکنم، فایدهای ندارد. در سوره عادیات میفرماید «همانا انسان موجودی است ناسپاس». انسانی که نسبت به رب خود، نسبت به مربی خودش، نسبت به کسی که به او خدمت می کند ناسپاس باشد، مانند زمین لم یزرع است و هیچ چیزی در آن رشد نمیکند. آقا جمشید تمام تلاشش را کرد تا من به رهایی برسم، این برای من اندازه تمام دنیا ارزش دارد اما من نباید در حقش ناسپاس باشم. کاری که ایجنت انجام میدهد و کاری که مرزبانها انجام میدهند خیلی سخت است، همه کس نمیتوانند این کارها را انجام بدهد چون کار سختی است و من هم در جایگاه راهنماییام هرکاری انجام بدهم، باز هم چند نفر از دستم ناراضی هستند ولی مهم این است که اینجا نیت، نیت خیر است.
من بارها در لژیون خودم به رهجوهایم این مسئله را عنوان می کنم که خدماتی که اینجا به تو شده است را در یک طرف بگذار و هر چکشی خوردی هم آن طرف، اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر من تفکرم را به این سمت بیاورم، هم خدمت میکنم، هم پول میدهم، هم با تمام توان و قدرت میآیم و تلاش میکنم که بهرهای از اینجا ببرم، هر کاری اینجا کردی برایت ذخیره می شود. هر خدمتی کردی و هر محبتی که به بقیه کردی برایت می ماند، که البته به خودت کردی.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همه شما سپاسگزارم.
.jpg)
.jpg)
.jpg)
نگارنده: مسافر شمسالدین لژیون ۳
تنظیم: مسافر وحید لژیون ۱۸
ارسال: مرزبان خبری مسافر ایمان
نمایندگی جهانبین شهرکرد مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
1375