جلسه هفتم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان با استادی همسفر لیلا، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «در کنگره۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟» روز سهشنبه ۱۶ بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
بهخاطر وجود کنگره از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم. از همسفر سمیه تشکر ویژه دارم که به من اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم. دستور جلسه امروز این است که چگونه از کنگره قدردانی کنیم؟ من قبل از کنگره حال خوبی نداشتم و مسیرهایی که در زندگیام میرفتم اشتباه بود؛ چون در تاریکیها بودم و حس و حال خوبی نداشتم. من افسرده و پریشان بودم و سطح انرژی پایینی داشتم؛ اما امروز که در اینجا قرار دارم حال خوبی دارم. زمانی که هملژیونیهای خودم را بغل میکنم حس خوبی به آنها دارم. من به آرامش رسیدم و دیدگاهم عوض شده است. برخلاف گذشته بهراحتی اشتباهاتم را میپذیرم. قبلاً مسافرم را مقصر میدانستم چون اعتیاد داشت.
با آموزشهایی که از راهنمایم و کنگره گرفتم متوجه شدم که باید صبور باشم؛ باید قبل از انجام کارهایم فکر کنم. قبل از آمدن به کنگره خواب خوبی نداشتم و پریشان بودم. وقتی ماشین پلیس را میدیدم فکر میکردم که برای مسافرم اتفاقی افتاده است. به نظر من باید قدردانی کنم حالا چگونه از کنگره۶۰ قدردانی کنم؟ چون اکنون ما در کنگره آموزش گرفتهایم و حال خودم و مسافرم خوب شده است؛ حالا باید برای کنگره رهجوی خوبی باشم؛ باید سیدیهایم را بهموقع بنویسم و در مشارکتها شرکت کنم؛ باید خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم؛ اما اینها به تنهایی کافی نیست. من باید در حد توانم از سبد مالی کنگره حمایت کنم. من هر قدر هم که ببخشم در قبال آموزشهایی که از کنگره گرفتم، کم است.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند
من قبلاً از اعتیاد مسافرم در عذاب بودم. دو سال پیش از دوستی شنیدم که جایی برای درمان اعتیاد وجود دارد؛ اما مسافرم بهدلیل کاری که داشت نمیتوانست در جلسات شرکت کند. من هر روز صبحوشب شکرگزاری میکردم و میگفتم خدایا مسیری را به من نشان بده تا مسافرم درمان شود. خدا را شکر میکنم که کنگره در سر راهم قرار گرفت. امروز هم خودم و هم مسافرم به درمان رسیدهایم. به درمان رسیدن من یعنی اینکه دیگر کارهای ضد ارزشی انجام نمیدهم و باید هنوز آموزش بگیرم. من قبلاً اصلاً مشارکت نمیکردم؛ چون در وجودم ترس داشتم. خدا را شکر که امروز بر ترسم غلبه کردم تا در جایگاه استادی قرار بگیرم.
قبل از کنگره چیزهای زیادی را از دست دادم. دو ماه پیش قسمتی از ملک خود را از دست دادیم. اگر این اتفاق قبل از ورود من به کنگره میافتاد ممکن بود دعوا و مشاجره به وجود آید؛ اما حالا توانسته بودیم راحتتر آن مسئله را حل کنیم. به خودم میگویم شاید حکمت خدا بود که آن ملک را نداشته باشیم. من برای آنکه به کنگره کمک کنم باید همانطورکه حس و حال خودم خوب شد تلاش کنم تا حس و حال بقیه را هم خوب کنم. من میتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم. در لژیون سردار شرکت میکنم تا از نظر مالی هم در حد توانم کمک کنم. تشکر کردن در کنگره باید معنوی، قلبی و عملی باشد. در روز راهنما، مرزبان و دیدهبان ما باید با پاکت از خدمتگزاران قدردانی کنیم؛ باید این جوانه در دلمان زده شود که از مالمان بخشش داشته باشیم. خدا را شکر میکنم و از بندگان خوب خدا که در کنارمان بودند تا حالمان بهتر شود تشکر میکنم. انشاءالله من هم بتوانم با خدمتگزاری حال تازهواردین را خوب کنم.
مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر کوروش
تایپ: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
223