جلسه سیزدهم از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اروند آبادان با استادی ایجنت همسفر سمیه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «در کنگره60 چگونه قدردانی میکنیم؟» روز دوشنبه 15 بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
آموزشهای کنگره برای این است که من آنها را یاد بگیرم و عملی کنم، اگر قرار باشد فقط یاد بگیرم، دانایی به دانایی مؤثر تبدیل نمیشود؛ دستور جلسات کنگره پشت سر هم آمدهاند و هرکدام تکمیلکننده قبلی است. در مورد تشکر به دو دستور جلسه گذشته برمیگردم؛ کنگره به من چه داده و من به کنگره چه دادهام، اصلاً برای چه باید قدردانی کنم؛ وقتی برای من مشخص شد، مثل صورتمسئله میماند، آنوقت بادل و جان، این کار را انجام میدهم.
دو هفته دیگر هفته راهنما است، من باید از راهنما قدردانی کنم، چرا باید قدردانی کنم؟ به خودم نگاه میکنم، روزی که وارد کنگره شدم، چه حس و حالی داشتم، حرفهای راهنما من را به کجا رساند، بالاخره تلنگری به من زد و توانستم حرکتی کنم، چیزهای زیادی از راهنما یاد گرفتم، بعضیها رها شدند، بعضیها در حال رها شدن هستند؛ پس این دلیلی است برای اینکه من از این جایگاه تشکر کنم. از مرزبان تشکر میکنم؛ چون مرزبان در شعبه آرامش را برقرار میکند تا یک راهنما، یک رهجوی سفر اول و سفر دوم در اینجا بتواند با آرامش بنشیند و آموزش بگیرد و یک محیط امن برای من فراهم سازد.
چرا باید از خدمتگزارها تشکر کنم؟ مگر چه چیزی به من دادند، چگونه تشکر کردن مهم است که آقای مهندس به ما آموزش دادند. یکی از بزرگترین کارهایی که باید کنیم، فرمانبردار بودن در کنگره است؛ وقتی به کنگره میآییم، وقتی یک جایگاه به من حرفی میزند، باید از او حرفشنوی داشته باشم و بدون اینکه علتش را بپرسم چشم بگویم، برای اینکه دارم آموزش میبینم و یاد میگیرم؛ فرمانبرداری نوعی قدردانی است.
وقتی قدردان چیزی که به من دادهشده نباشم، تشکر دیگر لازم نیست، به زبان تشکر میکنم؛ اما در دلم چیز دیگری است، به زبان میگویم خیلی شمارا دوست دارم؛ اما تا زمانی که مطابق میل من عمل کنی؛ اگر ذرهای احساس کنم که نمیخواهی به خواسته من عمل کنی، دیگر شمارا دوست نخواهم داشت و این در صورتی است که ما در کنگره چشم گفتن را یاد گرفتهایم. آقای مهندس میگویند: کنگره مثل یک پادگان میماند و بهجز چشم گفتن چیز دیگری نیست، پس این همان سپاسگزاری است و سپاسگزاری، قدر دانستن و عمل کردن به کارهاست.
خداوند از من نمیخواهد صبح تا شب نماز بخوانم و تشکر کنم، بلکه میگوید: باکارهایی که انجام میدهی تشکر کن، وقتیکه من ارزشها و ضد ارزشها را مشخص کردم و تو ارزشها را انجام میدهی، نیاز به تشکر زبانی نیست، آن قسمت عبادی، جای خودش را دارد یا اینکه مدام از راهنما تشکر کنم، نه من زمانی میتوانم از راهنما تشکر کنم که به حرفش گوشداده باشم که این قدم اول، قلبی است.
آقای مهندس میگویند: یکی از افتخارات من اختراع پاکت است، وقتی برمیگردم میبینم با دریافتی که کردهام و با توجه به توان مالی که دارم تشکر میکنم، نه به خاطر اینکه راهنما به پول من نیاز دارد، به خاطر اینکه من نیاز دارم؛ اما مهم این است چیزی را که در کنگره یاد میگیریم در زندگی عملی کنیم.
وقتی دیدهبان مسافر علی به شعبه دزفول تشریف آورده بودند، صحبتی کردند که برایم خیلی جالب بود، گفتند که آدمها دودسته هستند: یکسری طلبکارند و یک سری بدهکار، کسی که طلبکار است همیشه حالش بد است، غر میزند، طبق خواسته من نیست؛ اما آدم بدهکار سرش پایین است، هر چه به او میگویند، میگوید: چشم، بله درست میگویید.
آقای مهندس در مورد دستور جلسه «من برای کنگره چهکار کردهام و کنگره برای من چهکار کرده است» گفتند: من هیچ کاری نکردهام و من حالا حالاها بدهکارم، وقتی آقای مهندس که خودشان بنیان کنگره هستند، خود را بدهکار میدانند، منی که عضو کوچکی از کنگره هستم خیلی بدهکارم؛ وقتی من در قبال چیزی که به من دادهشده است نتوانستم کاری کنم و چشم بگویم، این همان شکرگزاری است.
شکرگزاری این نیست که صبح تا شب بنشینم و خواستههایم را لیست کنم، شکرگزاری این است که به دستورات خداوند عمل کنم، به دستورات مربیام عمل کنم، امیدوارم بتوانم به کارهای درست و خواستههای معقول عمل کنم و دررسیدن به خواستههای غیرمعقول اصرار نکنم. آقای امین گفتند: ما تلاش میکنیم، اگر به آن نرسیدیم، رهایش میکنیم؛ به قول آقای مهندس تلاش کن و بعد به خدا بسپارش.
.jpeg)
تایپ: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مولود (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
463