جلسه پنجم از دور بیست و دوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی دهخدا، با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر مهرداد با دستور جلسه "ازدواج" پنجشنبه 11 بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم در جمع شما هستم آموزش میگیرم انشاالله که همیشه شاگرد این مسیر باشم. هنوز شاگردم هنوز رهجوام لطف کنگره است که این اسمها و این جایگاهها را در نظر گرفته است مگر نه هیچوقت در کلاس درس معلوم نیست که چه کسی معلم است و چه کسی شاگرد، قطعا فردی که از یک مسیر یا جایگاهی میآید آمده است به من یک آموزشی بدهد ولی تا جایی که یاد گرفتم متوجه شدم کم آگاهترین فرد در جهانم خیلی موضوعات هست که حتی انگشت اشاره هم به سمتش نرفته است چون همیشه خودم را شاگرد میدانم به قول آقا کوروش میگفت اگر یه روزی دیدی خیلی خستهای بدان که خیلی معلم بودی بدان خیلی راهنمایی کردی باید شاکر باشیم تا خیلی چیزها را بدانیم در نهایت بتوانیم اجرا کنیم و این شاگردی برای همه ماها هست.
دستور جلسه دو تا قسمت دارد قسمت اول ازدواج و قسمت دوم هم فکر میکنم باز به نوعی ازدواج است.
هیچ مردی و هیچ زنی بدون یکدیگر کامل نیستند اصل قاعده ازدواج دوتا شدن است یعنی مزدوج، ولی یک فردِ مصرف کننده اولین ازدواجی که بر مبنای حس انجام میدهد ازدواج فردِ مصرف کننده با مواد مخدر است. زیرا مواد مخدر میشود محرم تمام اسرارش این فرد مواد را به زندگیاش ترجیح میدهد حرفهای ناگفتهاش را با مواد میزند همه اتفاقاتی که برایش نیفتاده در کنار مواد براش میافتد. با مواد ازدواج میکند و مانند وادی اول قطرهای درون اعتیاد کاشته میشود و بعد از چند سال فرزندی به نام اعتیاد متولد میشود فرد با توجه به گفتار و پندارش این فرزند را رشد میدهد بعد، از آن توقع پیدا میکند انگار درخت گردو کاشتهایم هر روز به این درخت میگوییم به من پرتقال یا نارنگی بده در صورتی که ندارد که بدهد.
شخص اعتیاد را بر مبنای مثلث جهالت کاشته است ترس، ناامیدی و منیت ترس تفکر را میخورد منیت جلوی آموزش را میگیرد نا امیدی تاریکی است و اجازه نمیدهد وارد روشنایی شویم برای رهایی یافتن از این موضوع لطف خداوند شامل خیلی ها میشود و وارد مسیر الهی آگاهی میشوند وقتی درک کنیم که چه فرزندی از آن ازدواج حاصل شده زمانی که وارد کنگره میشویم حس قربانی نکردن برای فرد میآید که چه کسی باعث شد من معتاد شدم برای همین شخصی که وارد کنگره میشود، میگویند فقط خودتی باید مسئولیت موضوعات خودت را بر عهده بگیری سه جلسه تازه واردین مانند دوران نامزدی هست که کجا آمده، کی را میخواهد ببیند، با چه کسی میخواهد حرکت کند بعد از آن که شناخت ازدواج میکند یعنی میآید وارد لژیون میشود.
اگر اصول آگاهی را اجرا کرد زندگی موفقی دارد یعنی رها میشود جایگاه خدمتی به سراغش می آید مثل راهنمایی در نتیجه اتفاقات خوبی برایش میافتد بنده با توجه به تجربیاتم چیزی که کسب کردم این است که اکثر جداییها در دو سال اول ازدواج رخ میدهد چون بعد از ازدواج دو سال دوره سازگاری دارد اینجا بحث زندگی هست دو انسان، دو جهان عظیم باید این دوره طی شود در این دو سال باید روی شناخت همدیگر کار کنند اگر موفق شدند خوشبخت میشوند نباید فقط دنبال مادیات باشند افرادی که این گونه هستند در پایین موضوعات قرار دارند. نباید فقط به ماشین و اینها فکر کرد نه، زن و مرد باید در کنار یکدیگر اینها را بسازند ما در کنگره چند تا سفر داریم به قول استاد امین در CD عبور اگر انسان بخواهد در مسیر مستقیم قرار بگیرد یک ساعت تفکر برای یک زندگی خوب و عالی کفایت میکند، که مهمترین اصل ساختن شخصیت است این شخصیت بر اساس پندار، گفتار و کردار نیک ساخته میشود این سه ضلع را در تمام سطوح کنگره ۶۰ داریم ما در اینجا هم یاد میگیریم خوب حرف بزنیم، هم حرفِ خوب بزنیم این دوتا با هم متمایز است.
در این ده ماه سفرِ اول روی شخصیت کار میشود حالا مسافر و همسفر هرکدام جدا، خیلی ها هستند که در زندگیشان با ترس ازدواج میکنند در مقابل کسانی هم با شجاعت.
افرادی که با شجاعت وارد کنگره میشوند قطعا به رهایی میرسند ولی افرادی که ترس دارند هر روزشان بدتر از دیروز است زیرا وقتی در مرحله ترس هستیم حتی نمیتوانیم وارد وادی اول شویم یعنی اصلا وادی یک برایمان تعریف نشده است. به یاد دارم تولد هفده سالگی آقای خدامی بود ایشان گفتند خدا را شکر امروز وادی یک را یکم فهمیدم بعد از هفده سال.

کنگره به ما چه چیزی داده است بنده اینجا بنشینم و این همه انسان محترم روبه روی من بنشینند و به صحبتهای من گوش دهند از کجا تا به کجا از مصرف انواع مواد تا در این جایگاه قدر چیزی که داریم را هرچه بهتر بدانیم بهتر میتوانیم در جامعه حرکت کنیم.
قسمت دوم دستور جلسه تولد مسافر بهنام
بهنام در طول مسیر خیلی با تفکر حرکت کرده است خیلی سختی هارا پشت سر گذاشته در طول سفر اول پدرشان سفر کردند از این جهان به جهان دیگری بهشان هم تبریک هم تسلیت میگویم ایشان ماند چون خودش تصمیم گرفته بود مسیرش را به درستی و با استقامت حرکت کند اینها خیلی مهم است تمام دوستانی که در کنگره ۶۰ راهنما هستند و راهنما میشوند روزهای خوبی ندارند مثالش دکتر حسابی اگر زندگینامهشان را بخوانیم این شخص همراه خانوادهاش رفت به لبنان پدرش او را رها کرد و در آنجا کارگری میکرد تا هزینه تحصیلش را به دست آورد و شخصی شد که مردم مدیونشند شخصی که ایران را به انیشتین معرفی کرد و خیلی موضوعات دیگر. انسان در شرایط سخت باید خودش را پیدا کند.
در جایگاهی که هستیم قدرش را بدانیم به قول استاد عزیز «باران که شدی نپرس این خانهی کیست سقف می خانه و مسجد همه یک است» باید امید دهیم به افرادی که در خطا اند حتی اگر فکر میکنیم تا همین لحظه در خطاییم یا در اشتباهیم همین لحظه، بنشینیم به سمت مسیر مستقیم کارمان انجام میشود
خداوند خیلی بخشند است و مسیرش مسیر عشق است برای همین میگوید من الله بخشنده مهربان بدون هیچ قید و شرطی، کنگره و همه ما همینیم ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.



- تعداد بازدید از این مطلب :
1671