چهارمین جلسه از دوره اول لژیون سردار نمایندگی سنایی نیشابور با استادی مسافرمحمد، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر رضا و خزانهداری مسافر علی با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» در تاریخ 27 دی 1403 ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
به نام نامی اولین عاشق. سلام دوستان، محمد هستم، یک مسافر خداوند را شاکرم که عضو لژیون سردار هستم. از ابوالفضل و رضای عزیز و علی آقای عزیز سپاسگزارم که لژیون را به عهده من گذاشتند. امروز دستور جلسه سردار درباره کمک من به کنگره و کمک کنگره به من است. کمک من به کنگره که من کمک نکردم، اما کنگره از خیلی لحاظ به من کمک کرد. اولین چیزی که من در سفر اول به آن پی بردم و این را فهمیدم و درکش کردم، این است که من وارد سفر شدم. سال ۱۳۹۴، پنج گرم تریاک خوراکی میخوردم. وقتی وارد شدم، مصرف من خیلی کم شد. اختلاف مصرفی را وقتی با خودم حساب میکردم، اینجاها باید حسابگرانه عمل کنیم و ببینیم کنگره برای من چه کرده است. بعد دیدم از همان روز اول که من وارد کنگره شدم، کنگره دارد به من حقوق میدهد. الآن اختلافش را حساب میکنم و میبینم هنوز کنگره به من حقوق میدهد. برج ۱۵ تومان دارد به حسابم واریز میکند. من خودم حالیم نمیشود و متوجه نمیشوم، اما درواقع دارد خیلی کمکها را به من انجام میدهد.
وقتی صحبت از کمک میکنیم، چه لژیون سردار، حالا ببینیم لژیون سردار چه کمکی به من کرد. اصلاً معنی کمک چیست؟ معنی خدمت چیست؟ من یک روز از آقا کوروش آذرپور سؤال کردم: آقا، خدمت را میتوانی برای ما معنی کنی؟ گفت: خدمت این است که تو یک کاری بکنی که یک نفر حالش خوب بشود. من بارها در لژیونم میگویم حتی اگر هزارتا کار ضد ارزشی داری انجام میدهی، حداقل روزی یکبار کار ارزشی انجام بده و یک کاری کن که یک نفر حالش خوب بشود. لژیون سردار، لژیون اندازههاست. دقیقاً اینجا میآییم و قدر خودمان را دریافت میکنیم. ازنظر علمی، کنگره ۶۰ خیلی به من کمک کرد. الآن وادیها چه کمکی به آدمها میکنند؟ خود وادی اول چه کمکی به من کرد؟ من در سفر اول فهمیدم قبل از هر کاری باید تفکر کنم. خود وادی اول خیلی به من کمک کرد. بعضی وقتها یک نفر تفکر نمیکند و بعد میرود یک قتلی مرتکب میشود. بعد میبینی خود وادی اول یک کمک بسیار بزرگی به آدم میکند. من فروشنده مواد مخدر بودم و وادی دهم نجاتم داد. گفت: صفت گذشته در انسان صادق نیست. خیلی کمک بزرگی است. ببین، کنگره اسمش کنگره است. یک سیستم در یک حرکت درونی و بیرونی به راه خودش دارد ادامه میدهد. اگر به معنی کنگره خوب توجه کنیم، میبینیم خیلیها دارند به ما کمک میکنند. از همان دم در وارد میشویم، خیلی افراد هستند که دارند عاشقانه به تو خدمت میکنند و دارند کمک میکنند. در رأس بنیان کنگره، دارد کمکت میکند. دیدهبانها دارند کمکت میکنند، مرزبان دارد کمکت میکند، ایجنت دارد کمکت میکند.
حاج یونس بود شعبه عطار. خدا رحمتش کند. ببین، این آدم بابت چاقی رفت عمل کرد. دیگر آن دکترِ بنده خدا از آمریکا پا شد و آمد. آن زمان ۵۰ میلیون برای کوچک کردن معدهاش داد. خب، ۵۰ میلیون پول هم داد آن زمان، سال ۹۶ یا ۷ بود و مرد. آقای مهندس دارد چه کمکی میکند به ما. D.SAP را درست کرده. این دارو برای خیلی بیماریها میگویم. من عفونت پروستات داشتم. هر جا میرفتم خوب نمیشدم. همش آنتیبیوتیک، همش جنتامایسین، همش آنتیبیوتیکهای خیلی قوی به من میزدند. یک مدت خوب بودم، اما تا دارو را قطع میکردم، خوب نمیشدم. یک روز آقا کوروش گفت: D.SAP بخور. گفتم این را خوب میکند؟ گفت: خاک تو سرت، تو نمیدانی این خوب میکند. داروی مهندس وقتی میگوید: من به یادگار گذاشتم. خب، این کمکی است. ببین، چون هدف درسته، خدمت محسوب میشود. وقتی خدمتی که تو بکنی یک نفر حالش خوب باشد، حتماً خدمت مقدسی بوده. اگر نه بیرون پول میگیرند، اما حال طرف خوب نمیشود؛ اما آقای مهندس پولی دریافت نکرد بابت اینهمه کاری که دارد انجام میدهد. هیچوقت پول از ماها نگرفت. از خدایش هم هست. تو بری لژیون تغذیه سالم بنشینی، از خدایش هم هست که بری تو لژیون درمان سیگار؛ اما من همه چیزها برایم مهیاست. دنبال یک راه دیگر میگردم. چرا؟
چون نیامدم سر لژیون سردار عضو بشوم. اینجا وقتی عضو میشوی، یک سری درها برایت باز میشود. اذن به تو داده میشود که بری لژیون تغذیه سالم شرکت کنی. اذن به تو داده میشود که داروی D.SAP را استفاده کنی. بعد میبینی بیماریهایت خوب میشود. همینطور اذن به آدم باید داده شود. یک روز یک نفر رفت پیش استاد امین و مهندس. بابا، چرا من هر کاری میکنم خوب نمیشوم؟ چندین بار دارم سفر انجام میدهم. هر کاری میکنم خوب نمیشوم. گفت: تو اندازه یک گونی سیبزمینی به کنگره نبخشیدی. چه جوری میخواهی حالت خوب بشود؟ این لژیون سردار درواقع ما پولی پرداخت نمیکنیم، داریم دریافت میکنیم. در مقابل، ببین اگر ترازو را بگذاری مقابل حال خوش، چقدر مبلغی اینطرف بگذاری. اصلاً قیمت حال خوش را قیمت بگذار. با خودت یک قیمتی بگذار.
قطع نکردن روده و معده کوچک نکردن، آن چقدر ارزش دارد؟ کبد الآن قیمتش چقدر است که کبد درمان میشود؟ سرطان کبد، سرطان خون درمان میشود توسط لژیون سردار. دارد درمان میشود. نه قیمت بگذار با خودت بسنج. حسابگرانه عمل کن. اینجاها باید ماشینحسابت خوب کار کند؛ اما هیچوقت ماشینحساب ما با ماشینحساب آقای مهندس یکجور نیست. آن یک جور دیگر دارد حساب میکند. هنوز که هنوزه دارد به کنگره خدمت میکند. چندین سال پیش میرفتی زودتر به آکادمی، میبینی خود آقای مهندس جارو میکند آکادمی را. بعد میآیم، من یک سبد میچرخد، دستم میلرزد، نمیتوانم یک چیزی بیندازد. این میبینی خدمتی که ما میکنیم، درواقع خدمت نیست. اسمش آقای مهندسی که دارد خدمت میکند. انشاءالله ما هم بتوانیم. اگر من میخواهم نیروی آقای مهندس را در درون خودم بیدار کنم، باید به تفکر آقای مهندس نزدیک بشوم. من پشت یک کسی قامت بستم که این آدم هر جا برود و هر کار بکند، من هم انجام میدهم. آن حقوقی که اول به کنگره دارد بهت میدهد، تو هم یک برجش را بگذاری، سردار میشود که حقوق بهت میدهد. دیگر ۵ گرم را رسانده به یک گرم، یک و نیم گرم، سه گرم و نیم گرم. اختلاف سه گرم و نیم اختلاف میشود قیمتش چقدر؟ الآن روزی ۴۰۰، ۵۰۰ تومان دارد بهت حقوق میدهد. دیگر اگر همین را بگذاریم، سردار کار حل میشود؛ اما اینجا که ما میآییم حسابگرانه عمل میکنیم، بعد عاقلانه تصمیم بگیریم بیایم عضو بشویم، عضو لژیون سردار بشویم. با عشق کارت بکشیم. بعضی وقتها آدم ندارد، اما با همان سختی اگر پرداخت کنید، مطمئن باش خداوند جوابت را میدهد. ممنونم به صحبتهایم گوش کردید.
.jpg)
عکس مسافر پیام
تایپ ویراستاری مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
444