English Version
This Site Is Available In English

اگر خدمت نمی‌کنم حداقل خیانت هم نکنم

اگر خدمت نمی‌کنم حداقل خیانت هم نکنم

در کنگره همیشه انسان‌هایی هستند که با جان و دل، تمام‌ وقت، بدون هیچ خستگی و بدون دریافت حتی یک ریال مشتاقانه خدمت می‌کنند و همیشه زندگی خود را مدیون کنگره می‌دانند و هرگز به این فکر نمی‌کنند که چه خدمت‌هایی را انجام داده‌اند؛ بلکه به این فکر می‌کنند که چه خدمت‌هایی را هنوز انجام نداده‌اند. راهنما همسفر خندان هم جزء این افراد هستند که هر لحظه برای کنگره در تلاش هستند. با توجه‌ به مشغله زیادشان دعوتم را پذیرفتند و گفتگوی آموزنده و شیرینی داشتم که هر جمله ایشان بار معنایی بسیار زیادی داشت. از ایشان بابت این گفتگو و در اختیار گذاشتن وقتشان بسیار سپاسگزارم و از خداوند بزرگ برای ایشان و خانواده محترمشان خواستار بهترین‌ها هستم. بر آن شدیم گفتگویی داشته باشیم تا از تجربیات، حس و حال و دریافت‌های ایشان در خصوص دستور جلسه هفتگی «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» استفاده کنیم و بیاموزیم. توجه شما را به مطالعه آن جلب می‌کنم.

راهنما همسفر خندان و مسافرشان با آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و هروئین وارد کنگره60 شدند. به مدت ۱۱ ماه و ۲۶ روز با روش DST و داروی OT راهنمایی همسفر فریده و مسافر سعید سفر کردند و در حال حاضر ۱ سال و ۸ ماه است که از دام اعتیاد آزاد و رها هستند. ورزش خودشان نیز دارت است. ایشان در جایگاه‌های مختلف از جمله رابط خبری لژیون، رابط خبری لژیون سردار، عکاس، دبیر سایت، خدمتگزار سایت، دستیار اسیستانت سایت، سه دوره عضویت در لژیون سردار، سه دوره دنوری، دو دوره دبیری لژیون سردار و نگهبانی لژیون سردار خدمت کرده‌اند و اکنون کاندیدای پهلوانی، عضو لژیون موسیقی و راهنما هستند.

از نظر شما بزرگ‌ترین کمکی که به کنگره کرده‌اید چه بوده است؟

من فکر نمی‌کنم کمکی به کنگره کرده باشم؛ به‌خاطر این‌که کنگره برای من تولدی دوباره بوده است؛ یعنی اتفاقاتی که در کنگره برای من رقم خورده آن‌قدر بزرگ بوده که احساس کردم اگر می‌خواهم به خودم کمک کنم و تغییر را در خودم ایجاد کنم بهتر است قدم بردارم و آموزش بگیرم، در مسیر باشم و خدمت کنم. من هر کاری که می‌کنم فقط‌ و فقط کمک به خودم و کمک کنگره به من است؛ چون کنگره برای من بستر فراهم کرده است و بدون این‌که از دین و ایمانم بپرسد، من مضطرب، من تنها و خسته، من ترسیده و ناامید را پناه داد و کمک کرد تا یخ‌های وجودی‌ام ذره‌ذره آب شود. در ادامه وقتی دید روی صندلی نشستم و به خودم آمدم، شروع کرد از پایه ابتدایی‌ترین چیزها را به من آموزش داد؛ نحوه خوابیدن، نحوه غذا خوردن، نوشتن، گوش‌ کردن و همه‌چیز را به من یاد داد. مثل مادری که دست فرزندش را می‌گیرد و تیمارش می‌کند؛ کنگره چنین کاری با من کرد. شما هر وقت توانستید محبت مادرتان را جبران کنید آن وقت می‌توانید بگویید به کنگره هم کمک کرده‌اید. بنا به فرمایش آقای مهندس بزرگ‌ترین کمک من به کنگره این است که اگر خدمت نمی‌کنم و اگر به خودم کمک نمی‌کنم حداقل خیانت هم نکنم و چوب لای چرخ کنگره نگذارم.

چه توصیفی می‌توانید در مورد دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» داشته باشید؟

این دستور جلسات من را به فکر فرو می‌برد و مقابل خودم قرار می‌دهد. باعث می‌شود به گذشته بروم، خودم و زندگی‌ام را مرور کنم؛ خندان دیروز را با خندان امروز مقایسه کنم. شاید باورتان نشود، از اوایل پاییز به‌ویژه سه سال اخیر خیلی پررنگ‌تر این حس و حال را دارم که اگر کنگره نبود چه می‌شد؟ کنگره چه کاری می‌توانست بکند که نکرده است؟ هر چه بیشتر به این موضوع فکر می‌کنم بیشتر در مقابل بزرگی خداوند، بزرگی فرمانی که صادر کرده، بزرگی سیستمی که توسط آقای مهندس بنیان، فراهم و سازماندهی شده است سر تعظیم فرود می‌آورم و متحیر می‌شوم. کنگره من روان باخته، من دردمند، من زمین‌خورده را که به قول آقای مهندس هیچ‌‌کسی، هیچ‌جایی حسابش نمی‌کرد، فارغ از مقام‌ها، جایگاه‌های اجتماعی و تحصیلاتی که بیرون از این‌جا داشتم پذیرفت. منی که از نظر روانی، از نظر درونی، از نظر جهان‌بینی و از نظر اصل انسان بودن که همه‌چیز را از دست‌ داده بودم و همه‌چیز برای من تیره‌وتار بود، هیچ امید و انگیزه‌ای نداشتم و در پوچی مطلق بودم؛ کنگره در همین زمان مثل یک نور به زندگی من تابید؛ مثل یک معجزه، یک بلیت بخت‌آزمایی و مثل یک حیات دوباره. کنگره با مهربانی دست من را گرفت و از داخل آن منجلاب، تاریکی و چاه ظلمت بیرون کشید و کمکم کرد که ذره‌ذره نور را ببینم.

کنگره و خدمت‌کردن در کنگره چه تأثیری در زندگی شما و خود شما گذاشته است؟

استاد امین یک جمله‌ای دارند که می‌فرمایند: «دیکته نانوشته غلط ندارد». استاد سردار هم یک جمله تأثیرگذاری دارند که می‌فرمایند: «همه ما جهت آموزش و خدمت‌ کردن پا به هستی نهاده‌ایم؛ ابتدا آموزش درست و سپس خدمت سالم انجام دهیم». کلاً هدف خلقت و هستی در این دو جمله مشخص شده است؛ چون کنگره نیز جزئی از هستی است و چون فرمان است که مسیر تکامل را به من نشان دهد، به زیباترین شکل ممکن به فرمایش استادان عمل کرده و هر دو بستر را هم‌زمان برای من فراهم کرده است. من هر هفته با صوت، نور و حس آقای مهندس آموزش می‌گیرم؛ چگونه؟ به‌واسطه سی‌دی‌هایی که یکشنبه صبح در اپلیکیشن بارگزاری می‌شود و نور، حس و صوت باز در روز چهارشنبه به‌واسطه کارگاه آموزش جهان‌بینی. بر من فرض است که این علم ناب و آموزش‌های راستین را مکتوب کنم. به هزار و یک دلیل که در دستور جلسات راجع به آن صحبت می‌شود؛ برای چه؟ برای این‌که اول‌ از همه بتوانم ذهنم را خالی کنم و در ادامه بتوانم چند حسم را هم‌زمان به‌کار گیرم. از گذشته تاریکی که درگیرش هستم و از آینده‌ای که هنوز نیامده؛ ولی ترس دارم، جدا شوم و در لحظه زندگی کنم و بفهمم که هدف از زندگی چیست؟ وقتی این اتفاق افتاد تا یک جایی ظرف من پر می‌شود و باید آماده دریافت جدید شوم. قطعاً ظرفی که پر است، نمی‌شود چیزی در آن ریخت و سر می‌رود؛ بنابراین آن ظرف باید خالی شود.

با یک نگاه دیگر باید متوجه شوم که اگر چهار ماه، پنج ماه یا یک سال آمدم و آموزش گرفتم چه چیزی یاد گرفته‌ام؟ یک جورایی باید از من امتحان گرفته شود و حس می‌کنم خدمت همان امتحان است. هم به من مسئولیت داده می‌شود، هم به من قدرت داده می‌شود و هم به من حوزه اختیار داده می‌شود تا آن آموزش‌هایی را که آموخته‌ام بتوانم عملی کنم. به‌خاطر همین فکر می‌کنم که هیچ آموزشی بدون خدمت کامل نمی‌شود؛ همچنین در مدرسه هم این‌جوری نیست که تدریس شفاهی باشد، آزمون هم داریم. مثل قضیه مرغ و تخم‌مرغ است؛ آموزش بیشتر خدمت بیشتر؛ خدمت بیشتر، آموزش بیشتر. این‌ها یک چرخه هستند و هر کدام آن یکی را کامل می‌کند. در مورد خودم این موضوع دقیقاً صدق می‌کند که خدمت من را با خودم مواجه کرد. بخشی از تاریکی‌های درونم را در پروسه آموزش به من نشان داد و بخش عمده‌اش در خدمت به من نشان داده‌ شده است. جالب است این خدمت هر چه در جنبه‌های مختلف‌تر و گوناگون‌تری باشد این حس قوی‌تر می‌شود؛ یعنی هم خدمت جانی، هم خدمت مالی و هم خدمت کلامی را شامل شود و به همان نسبت اثرگذاری آن خیلی بیشتر است. جوری که عزیزانی که مدتی من را ندیده‌اند می‌گویند: تغییرات شما اصلاً قابل‌ مقایسه با یک یا دو سال پیش نیست و همه این‌ها تأثیر شگفت‌انگیز خدمت‌ها است.

چه تأثیری بین خدمت‌ کردن در کنگره و رسیدن به حال خوب و خوش است؟

اصلاً هدف از خدمت در کنگره، هدف از آموزش در کنگره، هدف از حضور در کنگره و بودن با کنگره رسیدن به حال خوش است؛ به شرطی که بازی را درست بازی کنیم؛ یعنی وقتی قوانین بازی را یاد گرفتم و بنا به فرمایش استاد امین وقتی جهان‌بینی را در کنگره آموختم چاقو را از دسته درست در دست بگیرم. جهان‌بینی که در این‌جا آموزش داده می‌شود برای این است که خندان در مورد خودش به کار ببرد. خندان متوجه نواقص و معایب خودش، ضعف شخصیتی و ضعف رفتارش شود و سعی در بهبود آن‌ها داشته باشد؛ نه این‌که خدای‌ناکرده این‌ها را پتکی کند بر سر دیگران یا حربه‌ای در دستش شود که دیگران را محک بزند. اگر چاقو را از دسته درست دستم بگیرم و اگر در زمینه خدمت فرمان‌بردار باشم قطعاً در ادامه به حال خوش خواهم رسید.

در مورد دستور جلسه و رابطه‌اش با همسفران چه توصیفی دارید؟

درست است که همه ما به‌واسطه مسافرها و بلیطی که در اختیار ما قرار دادند وارد کنگره۶۰ شدیم؛ ولی در ادامه بودنمان به‌خاطر مسافرمان نیست؛ چون اگر اینطور بود واژه بزرگ و عظیمی همچون همسفر به من اختصاص داده نمی‌شد. اگر دقت کنید در پیام‌ها نیز اساتید واژه همسفر را به کار می‌برند. هر کدام از ما در این مسیر همسفر هم هستیم تا در مسیر تکامل حرکت کنیم و رو به‌ جلو برویم. همسفر دو تا سه ماه اول به‌خاطر حال خرابی‌هایش تمام تمرکزش روی مسافرش است؛ ولی وقتی که چند تا سی‌دی می‌نویسد و یک‌ ذره حال خوش را تجربه می‌کند و از مشغله ذهنی بیرون می‌آید؛ قاعدتاً اگر درست به راهنما و سیستم وصل شده باشد باید متوجه شود که برای خودش اینجاست. مسافر جدا سفر می‌کند، همسفر جدا سفر می‌کند. در اولین ماه ورودم به کنگره، راهنمایم در لژیون گفتند: تا زمانی که از نشریات کنگره برای خودتان کتاب و جزوه نخرید و از جزوه و کتاب مسافرتان استفاده کنید هرگز موفق نخواهید شد. من این را به عینه در طول سال‌های گذشته تجربه کردم و دریافتم. همین موضوع در مورد خدمت هم صدق می‌کند. در همسفر باید رهاکردن مسافرش، تمام‌ و کمال اتفاق بیفتد؛ یعنی حضورش، آموزش و خدمتش نباید به مسافرش وابسته باشد و این شامل تمام جنبه‌های حضور در کنگره می‌شود. از بعضی همسفرها شنیدم که مسافرم پارک نیامد؛ پس من هم پارک نیامدم. من نمی‌توانم این را بپذیرم؛ چون من خودم سه سال و نیم با دو تا بچه کوچک، بدون مسافر در پارک طالقانی حضور داشتم و متوجه شدم بیشتر از مسافرم به این سیستم نیاز دارم.

مسافر به‌واسطه موادمخدر و با سیم به جسم خودش آسیب زده است؛ ولی جالب این جاست که همسفر نمی‌داند چگونه به خودش آسیب زده است، با کدام افکار خراب یا با انجام کدام کار ضد ارزشی به خودش ضربه زده است؛ به همین دلیل همسفر بسیار تا بسیار بیشتر از مسافر، مدیون و محتاج این سیستم و آموزش‌هاست؛ چون‌ یک مصرف‌کننده به‌واسطه مصرف در عدم تعادل است و نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد و ببینید حال همسفر چه‌قدر خراب است که گیر این مسافر است و چشمش به دهان اوست! ارزش کار و‌ بزرگی جایگاهی که آقای مهندس و سرکار خانم آنی بزرگ به من بخشیدند این‌جا مشخص می‌شود؛ پس اول همسفر به کمک کنگره باید خودش را پس بگیرد و‌ سپس دستی که از سمت مسافر به سویش دراز شده را بگیرد. یک همسفر آگاه و عاشق می‌داند که هرگز کار کنگره زمین نمی‌ماند؛ اما وقتی که او‌ قدم برمی‌دارد در جهت این‌که خدمتی انجام بدهد آن‌موقع است که برنده بازی می‌شود.

جایگاه راهنمایی چه هدیه‌ای به شما داده است؟

جایگاه راهنمایی هر لحظه‌اش هدیه است و نمی‌توانم یکی را انتخاب کنم؛ اما مستمرترین و مداوم‌ترین هدیه‌ای که به من داده و هر لحظه با آن در ارتباط هستم این است که سپاسگزارتر می‌شوم. جایگاه راهنمایی کمک کرد ببینم، بشنوم و‌ حس کنم.

کلام آخر:

اولین جمله‌ای که در لژیون شنیدم این بود حواستان باشد، شما نظرکرده خداوند هستید. آن روز متوجه معنی و‌ بزرگی این جمله نشدم؛ اما امروز بسیار سپاسگزارم از خداوند که من را انتخاب کرد و اعتیاد را سرراه من قرار داد؛ سپاسگزارم از مهندس دژاکام که این بهشت امن را فراهم کردند و‌ سپاسگزارم از سرکار خانم آنی بزرگ که اجازه دادند در مسیری که حرکت کردند قدم بگذارم و‌ واژه زیبا و‌ پربار همسفر را به من و فرزندانم بخشیدند. سپاسگزارم از راهنمایم که به‌درستی قوانین بازی را به من آموختند. از گروه مرزبانی، سایت و‌ شما همسفر مرجان بابت فرصت آموزشی که در اختیارم قرار دادید بی‌نهایت سپاسگزارم و‌ امیدوارم هرگز کنگره و‌ آموزش‌هایش برایمان عادی نشود.

انجام مصاحبه و طراح سؤالات: همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم)
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
عکس: همسفر ماندانا مرزبان خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .