یازدهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان با استادی راهنما همسفر خاطره، نگهبانی راهنما همسفر طاهره و دبیری راهنما همسفر محمدرضا با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را سپاسگزارم که اذنش را صادر کرد تا امروز در این جایگاه آموزش بگیرم. در این جایگاه صحبت کردن با دیدن دوستان و چنین جمعیتی و چهرههای بسیار پر انرژی و مهمانانی که امروز در شعبه حضور دارند واقعاً کار سختی است و قطعاً همه شما من را همراهی خواهید کرد. این هفته، هفته خانمهای مسافر است که مصادف شده است با جشن همسفر و جا دارد که تبریک عرض کنم به خانم آنی بزرگوار که اولین همسفر کنگره و اولین مسافر خانم کنگره۶۰ هستند. خداقوت میگوییم به ایشان که برای همه ما مسافران و همسفران الگوی بسیار بینقصی هستند با پرورش فرزندان و استادانی مانند استاد امین، خانم آنی کماندار و خانم شانی و همسفری نمونه که هیچوقت جایگاهشان را در کنار آقای مهندس ترک نکردند و همیشه و همهجا همیار و همراه ایشان بودند و تبریک به آقای مهندس که گاهی ایشان همسفر خانم آنی شده بودند. دلم میخواهد برای سلامتی خانم آنی عزیز که خواسته ایشان خدمت به جامعه بیماران است دعا کنیم تا دوباره به جایگاه خدمتی خودشان برگردند.
ما همسفران مفتخریم و با صدای بلند فریاد میزنیم مسافر عزیزم! من آمادهام تا به خود و تمام عزیزانی که در کنار هم در دام ظلمت اعتیاد اسیر شدهاند یاری برسانیم. آمادهام تا در کنارت قرار بگیرم؛ قدر تو را بدانم و بتوانم یاریرسان خودم و خودت در این مسیر باشم تا بتوانیم باهم مثل ستارهها بدرخشیم و نار وجودیمان را به نور الهی منور کنیم. مسافر عزیزم! تشکر میکنم از این که اجازه دادی من در کنارت همسفر باشم. تشکر میکنم که به من هم اجازه دادی مثل تو آموزش بگیرم و در این مسیر درمانی، طعم زیبای سلامتی و رهایی را با تو تجربه کنم و خودم را پیدا کنم و بفهمم که کجا هستم و هدفم از این بودن چه هست؛ خدا را شکر. دلم میخواهد از آن روزهایی برایتان بگویم که وقتی من و مسافرم وارد کنگره میشدیم و همیشه قهر بودیم؛ اما معجزه کنگره و معجزه این مکان مقدس و امن که شاید خیلی وقتها ما آن را دست کم میگیریم و فکر میکنیم که اینجا با بقیه جاها فرقی ندارد؛ این بود که وقتی پایمان را از درب کنگره بیرون میگذاشتیم، بهغیر از دوستی و محبت هیچ چیز دیگری نبود و انگار همه قهرها فراموش شده بود. کنگره واقعاً مکان مقدس و امنی است که معجزات زیادی در آن اتفاق میافتد؛ فقط کافی است که ما بخواهیم، حضور داشته باشیم و باتمام وجود آنچه را که در این مکان به ما اهدا میکنند دریافت کنیم.
تعریفی که همسفر برای همه ما دارد و همه ما آن را میدانیم این است که همسفر فردی است که مصرف مواد ندارد؛ اما فقط مصرف مواد ندارد و از همه لحاظ از نظر تاریکیها، ضد ارزشها، تجربه تلخیها و ... چیزی از یک مسافر کم ندارد. شاید اصلاً یکی از چیزهایی که این جشن مصادف شده با هفته خانمهای مسافر این است که من خودم را دریابم و بفهمم و با آنها بیشتر آشنا شوم که واقعاً خانمهای مسافر چه سختیهایی را تحمل کردهاند. من در این هفته تجربیات تلخ اعتیاد را وقتی از زبان یک همجنس خودم و یک خانم میشنیدم، شاید بهتر توانستم مسافران را در دوران اعتیاد درک کنم؛ چون زبان آقایان با زبان خانمها مقداری فرق دارد و شاید جزئیات را به صراحت بیان نمیکردند و واقعاً ما همسفران که در جایگاه همسفر هستیم؛ باید خداوند را شکر کنیم و قدر خودمان را بدانیم و بفهمیم که چهقدر مسیر برای بعضی از افراد سخت است و ما خیلی این مسیرها برایمان راحت بوده است؛ قدرش را بدانیم و انشاءالله این مسیر برای همه ما باز باشد و همه کسانی که پشت این درب هنوز شناختی از این مکان ندارند انشاءالله خداوند این دعوتنامه را هم برای آنها یک روز صادر کند.
امروز در همه شعب برای ما همسفران جشن گرفتهاند؛ در واقع ما بهصورت همصدا و همآوا با هم این هفته باشکوه را جشن میگیریم و این خیلی زیبا است و نشان میدهد کنگره چهقدر به ما همسفران ارزش و بها داد و آن توجه و محبتی که سالها از جانب مسافرمان گم کرده بودیم کنگره آنها را جمع کرد و در یک پکیج کامل یعنی جشن همسفر به من و تو که تمام تلاشمان را کردیم حال خودمان و حال خانوادهمان را دگرگون کنیم هدیه داده شد. انشاءالله بتوانیم نقش خودمان را در خانواده و در جایگاه خدمتی که در کنگره داریم بشناسیم، قدر بدانیم و بتوانیم آن را بهخوبی ایفا کنیم؛ چراکه به ما لقب بال پرواز را دادهاند و این مفهوم بسیار وسیع و عمیقی دارد. کنگره به ما گفت شما مسافران و همسفرانی که امروز در کنگره حضور دارید جزء انسانهای خاص هستید؛ چون خیلی از خانوادهها هستند که درگیر اعتیاد هستند؛ ولی اینجا نیستند. ما انتخاب شدهایم و خداوند ما را انتخاب کرده است؛ چراکه یکسری سختیها و رنجهایی را کشیدهایم؛ در واقع اکثر ما که اینجا هستیم به یک نقطه اشباعی رسیدیم؛ یعنی لایق شدهایم تا در این مسیر درمانی قرار بگیریم و خداوند این مسیر را بهپاس همه آن زجرها و رنجهایی که کشیدهایم سر راه ما قرار داد و گفت حالا بیا به روش DST سختیهایت را تیپر کن و به من همسفر اجازه داد که در این مسیر خودم را پیدا کنم و چه چیزی زیباتر از این برای من ممکن است؛ جزء یکی از آرزوهای محالم بود که روزی دیده شوم و ارزشم لحاظ بشود.
امروز من همسفر باید یک مروری کنم به یک سال گذشته خودم ببینم که از پارسال تا بهالآن چه کار کردهام؛ آیا لایق این جشن همسفر هستم؟ آیا لایق لقب همسفر هستم؟ آیا خودم را باور دارم یا آیا از خودم راضی هستم؟ آیا مسافرم نسبت به سال گذشته من را بیشتر باور دارد؟ اینها سؤالاتی هستند که من باید در این هفته به جواب آنها میرسیدم و قطعاً همه ما که امروز حضور داریم نسبت به سال گذشته پیشرفتی داشتهایم و خدا را شکر میکنیم که خداوند این روزهای زیبا و این جشنهای باشکوه را روزی ما کرده است تا ما بتوانیم ببینیم و از آنها لذت ببریم. سالها ما همسفران و مسافران بدترین آدمهای زندگی همدیگر بودیم و به همه اعتماد داشتیم جز بههمدیگر. با سلاح جهلونادانی جز تخریب و جنگ و دعوا چیز دیگری برای هم خاطره نکردیم؛ ولی همه اینها لازمه ما بود. یک وقتهایی میگفتیم چرا ما؟ ولی الآن میفهمیم که اگر این رنجها و سختیها نبود ما ویزای ورود به این مکان مقدس را دریافت نمیکردیم. ما محرومیتهای زیادی کشیدیم که محرم شدیم به این مکان؛ پس لازم است که رسمش را بدانیم و اجرا کنیم تا محرم بمانیم. خیلی از انسانها آرزو دارند که امروز جای ما باشند و خیلی از همسفران امروز این جا حضور دارند که آرزو دارند انشاءالله در آینده مسافرشان مثل شما مسافران بزرگوار روی این صندلیها بنشیند و قوت قلبی برای خانواده و همسفرش باشد.
همسفران! امروز در هر جایگاهی که هستید؛ پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند یا همسر به شما لقب زیبای همسفر را اختصاص دادهاند؛ ما همسفران نقاب زدیم، رنج کشیدیم، چه شبهایی را تا صبح در حسرت کوچکترین دست نوازشی از جانب مسافرمان اشک ریختیم تا به صبح رسید و آبروداری کردیم، مرد زندگیمان اسیر بود؛ ولی عاشقش بودیم و چارهای جز این نداشتیم که تلاشمان را بکنیم و امید داشته باشیم. همه ما که اینجا نشستهایم، امید داشتهایم که اینجا هستیم؛ هیچکس نمیتواند بگوید که من بهخاطر بچهها با همسرم زندگی کردم؛ چون آن روزی که بچهها هم نبودند باتمام این مشکلات باهم بودیم؛ پس این بهانهها را هیچ مسافری باور نکند که همسفرش به خاطر کس دیگری با او زندگی کرده است؛ این را شک نداشته باشید و ایمان داشته باشید که همه همسفران شما را باتمام وجودشان دوست داشتند؛ اما راه را بلد نبودند.
پدر و مادری که بسیار سختی کشیدند؛ مادری که شب تا صبح دعا میکرد و پدری که میرفت صبح تا شب کار میکرد و پول حاصل دسترنجش را میآورد و به فرزند دلبندش میداد که داشت در مقابل چشمانش از خماری رنج میکشید، پولی که باید خرج خانه میکرد را به فرزندش میداد تا رنج کشیدن فرزندش را نبیند و مبادا بهخاطر خماری و حال بدی که دارد و تشنجی که در خانه ایجاد کرده است شرایط را بدتر از این کند. در پایان دوست دارم این را هم بگویم که امروز روز آن همسفران کوچکی است که ناخواسته در زندگی تاریک ما قرار گرفتهاند؛ امروز ما آمدهایم اینجا آموزش بگیریم؛ ولی آنها در حدی نیستند که این آموزشها را دریافت کنند. یکروزی با ما گریه کردند، بغض کردند، ما را تحمل کردند؛ اما امروز که ما شاد و خوشحال هستیم آنها نمیدانند که ما به چه علت خوشحالیم؛ واقعاً این آموزشها و جهانبینی که ما دریافت کردیم؛ آنها در حدی نیستند که بخواهند این چیزها را بفهمند. یکروزی ناخواسته عذاب کشیدند و امروز خواسته در کنار ما دارند لذت میبرند و آرامش را تجربه میکنند. امروز روز آن خواهر و برادری است که منتظر بود خواهرش یا برادرش که اسیر اعتیاد و این بیماری است به سلامتی برسد و بتواند همدل و همراز و همنفس او باشد. به تمام همسفران این روز را تبریک میگوییم و خداقوت به همه شما مسافران که همسفران را یاری کردید و آنها را دعوت کردید که در کنارتان در کنگره حضور پیدا کنند.
تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر
مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر مهدی
عکاس: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه
تایپ: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هشتم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
3450