پنجمین جلسه از دور بیست و یکم از سری کارگاههای آموزشی عمومی- خصوصی ویژه مسافران و همسفران کلینیک فرشته با استادی ایجنت محترم کلینیک ، راهنمای dst مسافرحسن ، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «خانم های مسافر» و جشن یکسال رهایی راهنمای تازه واردان، مسافر مهدی روز شنبه پانزدهم دیماه سال هزار و چهارصد و سه راس ساعت 15:45 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که فرصتی به من داد تا بتوانم یکبار دیگر در این جایگاه خدمت کنم.
قبل از شروع صحبت هایم در رابطه با دستور جلسه هفتگی، شخصا تشکر می کنم از تمام همسفران ومسافران بابت برگزاری جشن هفته همسفر. خداقوت می گویم به تمام عزیزان، جشن بسیار خوب و پر انرژی بود و با شکوه برگزار شد.
یک جایی خواندم حضرت آدم بعد از آن نافرمانی که انجام داد و از آن میوه ممنوعه استفاده کرد، وقتی که قرار شد هبوط کنند، به خداوند گفت من فرمان بردار هستم و هرچه بگویی انجام می دهم جز یک چیز، من تحمل دوری و دلتنگی تو را ندارم. خداوند گفت: تو تنها نیستی ، من حوا که از وجود خودم است را در کنار تو فرستاده ام. این مطلب اشاره به جایگاه یک بانو در ادیان و فرهنگ ملی ما دارد. حالا چه مادر، همسر، خواهر و یا فرزند . بانوان قابل احترام هستند و بر من واجب است که این را بفهمم ، درک کنم و اجرایی کنم. وای به حال منه مردی که فکر کنم از یک بانو بالاترهستم یا جنس برتر را دارم.
زن و مرد هیچ برتری نسبت به هم ندارند بلکه دو موجود هستند برای تکامل یکدیگر مثل حضرت آدم و حضرت حوا. من اعتقاد دارم اگرمرد سقف یک خانه است ، خانم هم مانند ستون های آن خانه است. اگر سقف به هر دلیل خراب بشود افراد می توانند زیر یک سقف دیگر بروند اما وقتی ستون نباشد اصلا بنایی وجود نخواهد داشت.
سعدی می گوید بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضو ها را نماند قرار. وقتی تمام اعضای بدن من سالم هستند اما گوش من درد می کند من نمی توانم آرامش داشته باشم. یا از نظر جسمی سالم باشم اما ذهن به هم ریخته ای داشته باشم و بگویم مشکلی ندارم. یا خواب های بهم ریخته داشته باشم و بگویم مشکلی نیست. این پیکر موقعی سالم است و در تعادل به سر می برد که همه ی اجزای آن به درستی کار کنند و برای هم دل بسوزانند.
ما و خانواده هایی که درگیر بیماری اعتیاد بوده اند باور های غلط و قضاوت های نادرست درباره اعتیاد را دیده ایم ، حتی گاها اگر خودمان یک فرد بیمار را ببینیم جور دیگری به آن نگاه می کنیم. حتی آدم هایی که مصرف نداشته اند اما به شدت حال خرابی دارند یک فردی که درمان شده است را یکجور دیگر نگاه می کنند .
خیلی اوقات مصرف کننده بودن ما باعث ایجاد مشکلاتی برای اطرافیانمان شده و باعث شده ترکش های اعتیاد به آنها هم برخورد کند . خیلی اوقات نه ما و نه خانواده های ما نمی توانستند حقشان را بگیرند، در مهمانی ها نمی توانستند راحت و آرام باشند. یا گاهی خانواده ما نمی توانست ما را به عنوان پدر یا برادر یا همسر به دیگران معرفی کند. خانواده هایمان یک چشم آه و اشک و گریه و یک چشم حسرت و ناله. این ها مسایلی بودند که ما بابت قضاوت نادرست دیگران تجربه کردیم. البته جناب مهندس یک شاهکار انجام دادند و خیلی از این تابو ها را شکستند .
حالا با توجه به اینکه یک مسافر خودش مورد قضاوت قرار گرفته و آسیب دیده ، وقتی همسفرش می خواهد به کنگره بیاید به هزار و یک دلیل سد راه او می شود.
ما به عنوان یک مسافر آقا چه سختی هایی کشیدیم و چقدر اذیت شدیم؟ حالا در نظر بگیرید یه خانم مسافر با چه کوله باری ازمشکلات و قضاوت ها مواجه می شود. سنگینی نگاه اطرافیان و برچسب هایی به او می زنند یکی از مشکلات یک خانم مسافر است. این فقط مختص کشور ما نیست در جوامع پیشرفته هم داستان به همین شکل است. اما در جوامع جهان سومی این تابو سنگین تر و این برخورد شدیدتر است.
ممکن است یک آقا هزاران اشتباه را بکند اما می گویند آقا است و مشکلی نیست، اما همان اشتباه یا خیلی کمتر از آن را یک خانم انجام بدهد همه جبهه می گیرند و آن را قضاوت می کنند. در همین جامعه خودمان وقتی یک زوجی از هم طلاق می گیرند، خیلی ها می گویند آقا تنهاست و مجرد است اما به بانو به یک چشم دیگر نگاه می کنند. کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم خودمان اینگونه فکر می کنیم یا نه ؟ وقتی یک آقای مصرف کننده می بینند می گویند : بنده خدا انقدر زندگی به او فشار اورد که شروع به مصرف کرد، اما وقتی یک خانم مصرف کننده می بینند یک جور دیگر نکاه می کنند و از او فاصله می گیرند.
من نمی دانم خداوند چه قدرت و توانایی به مهندس دژاکام داده است که نه تنها پرچم درمان اعتیاد را بلند کرده و برافراشته نگاه داشته است، بلکه در این راه هر کسی هم که مورد آسیب واقع شده است را نجات می دهد و امروز میبینیم که چقدر قوی و استوار پشت خانم های مسافر ایستاده و به این سرانجام رسانده اند.
به خاطر تابو سنگینی که وجود دارد شاید ما خیلی از آقایانی که مصرف کننده هستند را بشناسیم ولی نمی دانیم کدام خانم درگیر این بیماری شده است. این خانم ها برای درمانشان به راحتی نمی توانند به هر کلینیکی یا به هر سازمانی مراجعه کنند. خانم های مسافر برای درمانشان سختی های زیادی را متحمل میشوند.
برای کمک به آنها باید اول دریچه ذهنی مان را باز کنیم. اول از همه باید بدانیم مصرف کننده بودن یک خانم یا یک آقا هیچ ربطی به من ندارد و حق قضاوت ندارم، چون ممکن است فردا همین مشکل برای من یا خانواده ام اتفاق بیفتد. اگر کمکی نمی کنم حداقل خودم را بکشم کنار.
باید بدانیم که مصرف کردن یک شخص از سر جهل و نا آگاهی او است. خود من هنگامی که مصرف کننده بودم هزاران دلیل واهی داشتم و هزاران مشکل را باعث مصرف کردنم می دانستم. امروز می دانم که بله شاید آنها عامل و بهانه ای برای مصرف کردنم بودند اما تصمیم گیرنده خودم بودم. در شرایط بسیار سخت تر از شرایط من و مشکلات بیشتر نسبت به مشکلات من هم بودند کسانی که موفق شدند و راه درست را انتخاب کردند. پس من بودم که ظرفیتم کم بودم و اشتباه انتخاب کردم.
باید به این مساله توجه کرد که بسیاری از خانم های مسافر به واسطه پدر یا شوهرشان مصرف کننده می شوند. خیلی از خانمها به واسطه فرهنگ غلط که در زیست بومشان وجود دارد، خیلی از خانم ها در سالن های زیبایی ، عده ای حتی در باشگاه ها و به خاطر کاهش وزن مصرف مواد را شروع کردند. بعنوان مثال خیلی از خانم هایی که شیشه مصرف می کنند به خاطر لاغر شدن این کار را انجام می دهند. همه ی اینها ناشی از نا آگاهی است .
فضای درمان برای خانم های مسافر باید صد در صد ایزوله باشد ، هنگامی که من عکاس و خبرنگار کنگره بودم، روزهای شنبه دوربین را می گرفتم که عکس بگیرم و گزارش تهیه کنم، در آخر جلسه دوربین را تحویل شخص جناب مهندس می دادم چون روزهای یک شنبه جلسه خانم های مسافر بودم ، و همچنین روزهای دوشنبه که دوربین را می گرفتم، جناب مهندس دوربین را چک می کردند که حتما حافظه آن خالی باشد و عکسی از جلسات خانم ها در دوربین نمانده باشد. اگر مهندس دژاکام تا این حد نسبت به ایزوله بودن جلسات خانم های مسافر توجه به خرج نمی دادند امروز این عزیزان چندین شعبه برای خودشان نداشتند.
اینجا جا دارد از خانم راد تشکر کنم، ایشان بانویی بسیار جسور و قوی هستند و خدا خیرشان بدهد که در آن زمان مثل یک شیرزن همراه مهندس دژاکام بودند تا جلسات خانم ها برگزار شود. همانند خانم آنی که در بخش همسفرها هستند، خانم راد در بخش خانم های مسافر فعالیت می کردند و کمک حال مهندس دژاکام بودند و پس از آن خانم مونا و خانم پریسا آمدند و در این بخش فعالیت کردند .
من از جلسات خانم های مسافر بی اطلاع بودم اما چون با خانم راد برخورد داشتم می دیدم که چقدر امنیت و ایزوله بودن جلسات خانم ها برایشان مهم است .
درمان خانم های مسافر مساله بسیار پر اهمیتی است. متاسفانه امروزه خیلی از خانم ها و آقایون گل و مشروب را مواد مخدر نمی دانند و آن را یک سرگرمی و تفریح می دانند. به همین دلیل خیلی از خانم های مصرف کننده از اطرافیان ما هستند که هیچ کس نمی داند.
الان در تمامی شعب بنر جلسات خانم های مسافر نصب شده است ، ما اجازه هیچ نوع دخالت یا مشورت دادن به خانم های مسافر را نداریم. فقط آدرس دفتر مرکزی، سایت یا آدرس شعب را می دهیم.حریم خانم ها خیلی مساله مهمی است ما نباید فقط شعار بدهیم و بت درست کنیم از این مساله بلکه باید انرا بفهمیم و درک کنیم ، پیوند محبت با بت پرستی فرق دارد.
در جلسات بسته ، گروه خانواده می توانند از خانم های مسافر بعنوان استاد بهره ببرند. انشالله تا سال آینده که به این دستور جلسه برسیم جلسات بسته گروه خانواده هم در کلینیک فرشته برگزار شود.
من تبریک عرض می کنم به جناب مهندس دژاکام و خانواده شان ، به خانم راد، خانم مونا، خانم پریسا و تمام مسافران خانم نسل اولی که مثل خانواده ما هستند، ایستادند و مقاومت کردند تا امروز در شعبه های مختلف خانم های مسافر بتوانند بیاییند و با آرامش به درمانشان بپردازند .
در ادامه جشن سالروز یکسال رهایی مسافر مهدی(یکی از راهنمایان تازه واردان کلینیک) برگزار گردید.
#تنظیم؛ #گروه_خبری_کلینیک_فرشته
- تعداد بازدید از این مطلب :
4344