ششمین جلسه از دورهی اول سری جشنهای خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به نگهبانی همسفر ابوالفضل، استادی همسفر جمال و دبیری همسفر ایلیا با دستور جلسه «هفته همسفر» سهشنبه یازدهم دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جمال هستم یک همسفر؛ هفته همسفر را به تمام مسافران و همسفران شعبه بنیان مشهد تبریک میگویم. این اولین حضور من در شعبه بنیان است و فضای گرم و پر انرژی این شعبه را حس میکنم. در ابتدا هفته همسفر را به جناب مهندس دژاکام و همسفران ایشان تبریک میگویم.
ما در کنگره چهار هفته جشن داریم که باید در آن تقدیر و قدردانی صورت گیرد، هفته ایجنت و مرزبان، هفته راهنما، هفته دیدهبان و در نهایت هفته همسفر. این نکته گویای این است که این هفته نقش پر رنگی دارد. من میخواهم در مورد همسفران مسافرین کنگره صحبت کنم و آن را در قالب یک مثلث که خودم تشکیل دادم؛ برای شما هم تشریح کنم. همانطور که میدانید هر مثلث یک قاعده دارد، حضور همسفر قاعده مثلث است، طبق این قاعده است که به ما میگوید این حضور خیلی مهم است و این اولین گامی است برای خود همسفر و من همسفر باید در این جلسات حضور داشته باشم.
تمثیل عدم حضور در جلسات، همان ظرف تهی است و فایدهای ندارد، من باید داخل جلسات حضور داشته باشم وگرنه کلمه همسفر برای من بیمعنی است. دومین ضلعی که این مثلث را تشکیل میدهد؛ آموزشهای جهانبینی است، من فکر نمیکنم در هیچ مکتبی که در آن آموزش داده میشود، چه در مدرسه و چه در دانشگاه که من بهعنوان یک فرد آموزشگیرنده بودم، بهمانند کنگره ۶۰ این آموزشها وجود داشته باشد و در اینجا بود که من توانستم این آموزشها را کسب کنم، و آنها را در زندگی و جامعه کاربردی کنم.
حال چگونه میتوانم این آموزشها را کاربردی و عملی کنم؟ ضلع دیگر این مثلث خدمتکردن نام دارد، من با خدمتکردن میتوانم این مثلث را کامل کنم و خودم را در قالب یک همسفر قرار بدهم. ما از اینجا شروع میکنیم، از اینجا آموزش میگیریم و نقش خودمان را در جامعه ایفا میکنیم. اینجا بستری است که ما میتوانیم خدمت کنیم. مثلث فوق تکمیل شد و اضلاع آن؛ حضور، آموزشهای جهانبینی و خدمتکردن است.
حال مبحث دیگری هم داریم به نام مثلث مهار، درمان و پیشگیری، در بحث مهار و درمان که مختص شما مسافران است؛ اما در مورد ضلع دیگر به نام پیشگیری باید گفت که من در گذشته گاهی الکل مصرف میکردم یا اینکه سیگار مصرف میکردم و خودم را در قالب یک مصرفکننده نمیدیدم. هیچ وقت بیان نمیکردم که مصرفکننده هستم؛ اما این میتوانست خود نقطه آغاز تاریکی باشد که با حضور در کنگره توانستم از آن پیشگیری کنم.
در پایان هم من برای خودم کنگره ۶۰ را به این شکل ترسیم کردم و این تجربه شخصی من است که زندگی را میتوانیم به یک جادهای تشبیه کنیم که دو طرف آن گاردریل دارد. در آن نه میتوانیم به سمت چپ و نه به سمت راست برانیم؛ چون به هر طرفی که حرکت کنیم به گاردریل برخورد میکنیم و حذف میشویم. این گاردریل خود میتواند تمثیل خطقرمز من باشد که نمیتوانم به یک سطح محدودش کنم که فقط مستقیم حرکت کنم. شاید بتوانم کمی به سمت راست و چپ حرکت کنم؛ ولی این خطوط قرمز به من هشدار میدهد. با وجود کنگره و آموزشها، حواس من به خطوط قرمز زندگی هست تا از مسیر خودم خارج نشوم.
بیشتر از این صحبت نمیکنم و دوست دارم از تجربیات شما هم استفاده کنم. از این که به صحبتهای من توجه کردید، ممنون و سپاسگزارم.
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر احمد
نگارش: مسافر نوید
ویرایش و ارسال: مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
186