ای تو پرتو روزگار عشق
شب را بردهای، اقتدار عشق
تا در من توئی با نشانه ها
غم را میدرد، تکسوار عشق
مهرت در دلم تا جوانه زد
نورت اهرمن را نشانه زد
از تن برده شد، حکم بیخرد
پایان آمدی راه و رسم بد
نور جانمان توئی
خالق نهان توئی
ما به صف در این زمان
مالک جهان توئی
درد من نهان بودی
آمدی ترانه وار
بردهای ز جان من
درد و رنج بیشمار
همچو رود جاودان
در جهان بی کران
میروم به سوی حق
با ندای آسمان
ای نوای عاشقان
نغمهساز زندگی
بهرهای برم از آن
در مقام بندگی
صف به صف جوانه ها
در وجود جانمان
مرده گشته زندهای
با صلابتی عیان
چون شکوفه بهار
نفس و جسم و جانمان
آمده به زندگی
از جهان مردگان
با دلت چو بنگری
بر شکوه زندگی
میتوان همیشه دید
وسعت مهندسی
گر نظارهگر شوی
بر شکوه هر زمان
میتوان نظاره کرد
نقشه مهندسان
سراینده: استاد امین دژاکام
- تعداد بازدید از این مطلب :
2336