دومین جلسه از دوره شانزدهم کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر نوشین، نگهبانی مسافر فائزه و دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۳ آذرماه ۱۴۰۳ راس ساعت 13:30 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان نوشین هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که به من توفیق داد؛ بتوانم یکبار دیگر در این جایگاه آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته؛« وادی دهم و تأثیر آن روی من است . ر ادامه نیز ، تولد پنج سال رهایی خانم زهرا مسئول نشریات ، را در کنار هم جشن می گیریم .وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است. یکی از زیباترین قوانین الهی که خداوند برای انسان گذاشته؛ قدرت اختیار است. انسان حق انتخاب دارد. یعنی هر لحظه میتواند؛ مسیر زندگیاش را عوض کند.
صفت گذشته، هم صفات خوب و هم صفات بد را در برمیگیرد. این بدان معنی است که انسان میتواند در هردوت مثبت و منفی، تغییر کند. صفات بیشماری در طبیعت هستند که قابلتغییر نیستند. بهعنوانمثال سیاهی شب، سپیدی روز. وقتی اسم شب را میشنویم؛ بلافاصله تاریکی و سیاهی در ذهنمان نقش میبندد. یا درمورد روز، صفت روشنایی در ذهنمان داریم که هیچکدام قابلتغییر نیستند. امّا درمورد انسان اینگونه نیست؛ صفات انسان قابلتغییر است. من میتوانم به واسطه آگاهی، شناخت و معرفتی که در طول مسیر زندگیام، کسب کردهام؛ انتخاب کنم که چگونه انسانی باشم.
مثلاً من تا دیروز مصرفکننده بودهام؛ از حالا به بعد نمیخواهم مصرف کنم. تابهحال دروغ میگفتم؛ امّا از امروز تصمیم گرفتهام؛ دست از دروغ گفتن بردارم. یا برعکس این؛ بنابراین میتوانم کارهای ارزشی را پیشه کنم و یا در مسیر ضدارزشها گام بردارم. افراد زیادی را دیدهایم که وقتی با کوچکترین چالش و مشکل روبهرو شدهاند، مسیر خود را از مثبت به منفی تغییر دادهاند.این وادی به ما میگوید؛ در مورد انسان، هم صعود است و هم سقوط. انتخاب یکی از این دو، به دانایی و آگاهی انسان بستگی کامل دارد. این من هستم که تصمیم میگیرم؛ از حالا به بعد مواد مصرف کنم یا خیر.
یک فرد مصرفکننده، قبل از ورود به کنگره، گاهی تا ظهر خواب بوده؛ و شاید سالهای زیادی، حتی طلوع خورشید را ندیده است. چیزی بهعنوان نظم در زندگیاش وجود نداشته است. غذا درستکردن برای فرزندان و همسرش، جزو آرزوهایش بوده است. هیچ صمیمیتی بین اعضای خانواده، برقرار نبوده؛ امّا بعد از اینکه درمان را انتخاب کرده و به کنگره آمده است؛ امروز همان خانم میتواند؛ تمام این مسائل را در جهت مثبت پیش ببرد.
خانمهای زیادی هستند که علاوه بر اینکه زندگیشان سر سامان گرفته است؛ اکنون راهنما شدهاند و چندین رهجو دارند؛ علاوه بر اعضای خانواده، رهجوهایشان را نیز هدایت میکنند. این همان تغییر است. همان خانمی که تا ظهر خواب بوده؛ امروز در جایگاه مرزبانی، از ساعت ۸ صبح در شعبه، به دیگران خدمت میکند.رهجو با خواسته قوی، وارد کنگره شده است؛ ۱۰ الی ۱۱ ماه سفرکرده، در کنار دردها و رنجهایش، تلاشش را دوبرابر کرده است. وقتی به رهایی رسیده، تصمیم گرفته برای حفظ رهاییاش، در کنگره بماند و خدمت بگیرد. آزمونها را شرکت کرده تا در نهایت راهنما شده است. این همان تغییر، تبدیل و ترخیص است که در وادیها به آن اشاره شده است.
فردی که شال راهنمایی میگیرد؛ نباید به این باور باشد که دیگر تمام است. باید تلاشش را مضاعف کند و نباید دچار منیّت شود. چرا که منیّت، حاصلی جز سقوط ندارد. در این وادی صحبت از تلاش مستمر و ادامهدار میشود.غم، رنج و درد بخش مهمی از زندگی انسانها است. باید وجود داشته باشند. با این تفاوت که انسان مختار است؛ میتواند در غم و ناراحتی، به قرصهای اعصاب و روان و مواد مخدر پناه ببرد؛ و مسیر تاریکی را پیش بگیرد؛ یا میتواند این دردها و رنجها را پله کند و بهمراتب بالاتر صعود کند. خوشبختانه، کنگره بستری را برای افراد فراهم کرده است؛ تا بتوانند؛ با آموزش کافی، صفات ناپسند خود را کنار بگذارند و آنها را تبدیل به صفات نیک کنند. بهعنوانمثال، اعتیاد به سیگار یا داشتن اضافهوزن که نمونههای آن در کنگره بسیار زیاد است.
سخنان راهنما مسافر نوشین در مورد تولد پنج سال رهایی مسافر زهرا:
ابتدا تولد خانم زهرا را خدمت آقای مهندس، خانم فاطمه ایجنت محترم شعبه، مرزبانان عزیز و تمامی شما عزیزان تبریک عرض میکنم. ایشان از هم لژیونیهای من بودند. ما در سال ۹۷ در این شعبه، ۱۴ یا ۱۵ نفر بیشتر نبودیم. در آن زمان ،همه چیز کلّاً با الان فرق میکرد؛ چون تعداد راهنماها اندک بود.
ایشان، خیلی باقدرت سفر کردند. از همان اول خواسته رهایی داشتند. بعد از رهایی نیز خدمت گرفتند. برای حفظ آنچه کسب کرده بودند؛ تلاش میکردند. خانم زهرا تا الان چندین جایگاه خدمتی در کنگره را تجربه کردند. مرزبانی، نشریات و غیره. در تمام جایگاهها، بسیار دلسوزانه رفتار میکردند.
در تایمی که من، در کنار سه مرزبان دیگر، مرزبان بودم؛ خانم زهرا را اصطلاحاً مرزبان پنجم صدا میزدیم. بهقدریکه ایشان، عشق به خدمت داشت. دائم میگفت؛ اگر کاری هست؛ من انجام میدهم. علاقه زیادی به خدمت مرزبانی داشتند. تا جایی که از ایشان خواستیم؛ کاندیدای مرزبانی شوند که خوشبختانه، رأی آوردند و دوره بعد از ما مرزبان شدند.
ایشان دختر بسیار خوشقلب و با گذشتی هستند؛ و من آرزوهای خیلی خوبی برایشان دارم. البته اینکه امسال در آزمون راهنمایی هم قبول شدند. امیدوارم رهجوهایی مانند خودشان، نصیبشان شود.
اعلام سفر:
مسافر زهرا -نام راهنما: مسافر نوشین - آنتی ایکس مصرفی: شیره - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر: ۱۰ ماه - مدت رهایی: ۵ سال و یک ماه - ورزش: والیبال
خواستهها:
خواسته اول: طبق رسم کنگره در دلشان گفتند.
خواسته دوم: همه عزیزان حاضر در اینجا به آرزوهایشان برسند.
صحبتهای مسافر زهرا:
سلام دوستان زهرا هستم مسافر.
بسیار خوشحالم که جشن ۵ سال رهاییام را برکنار شما عزیزان جشن میگیرم. خانم مهسا، اولین آزادزن شعبه میخک بودند؛ وقتی ایشان اعلام سفر میکردند؛ آرزو میکردم روزی برسد که من هم جشن پنج سال رهاییام را بگیرم و آزادزن شوم.
از آقای مهندس تشکر میکنم. انشاءالله خداوند به ایشان عمر باعزت بدهد و سالیان طولانی سایه ایشان روی سرمان باشد. از ایجنت محترم خانم فاطمه تشکر میکنم. جای ایشان در این جشن خالی است. همچنین از خانم مونا عزیز، اسیستنت راهنمایان خانم، قدردانی میکنم. امروز یادی میکنم از خانم کتایون، ایجنت محترم دوره قبل شعبه میخک که تشکری ویژه از ایشان دارم. همچنین از آقا محمد و خانواده محترمشان که اگر ایشان نبودند؛ معلوم نبود منِ زهرا، در چه وضعیتی بودم.
خانم نوشین راهنمای عزیزم، در این مسیر بسیار حمایتم کردند. حدود پنج سال است که ایشان را میشناسم. الان هم سعادت این را دارم که در لژیون ایشان باشم. طی مدتی که در کنگره بودم؛ به آزمون راهنمایی فکر نکرده بودم؛ امّا امسال به اصرار خانم نوشین، در آزمون شرکت کردم که خوشبختانه و به لطف خداوند قبول شدم. از ایشان ممنونم.
من در تاریکیِ مواد غرق بودم، خانوادهام نیز، از اعتیاد من خبر نداشتند؛ تنها یک خواهرم میدانست. یک شب به من پیام داد ؛ مامان و بابا به تو شک کردند ؛ دائم پیگیرت هستند و از تو خیلی ناراحت هستند .
من همچنان اعتیادم را داشتم؛ هر بار تصمیم میگرفتم، مقدار مصرفم را کمتر کنم. کمتر که نشد؛ بیشتر هم شد. در فضاهای مجازی پیگیر بودم که یک راه درمان پیدا کنم. تا اینکه یک نفر کانال آتیه سبز را به من معرفی کرد. وقتی وارد قسمت مشاوره این کانال شدم؛ آقایی به نام مصطفی که انشاءالله خداوند نگهدارشان باشد؛ من را راهنمایی کردند.
من به ایشان گفتم؛ من یک خانم مصرفکنندهام و دنبال راه درمان هستم؛ امّا نمیخواهم کسی متوجه اعتیاد من شود. ایشان از من پرسیدند؛ کجا زندگی میکنی؟ گفتم بلوار طوس مشهد. گفتند؛ خدا خیلی شما را دوست دارد. حدود یک هفته است که یک نمایندگی برای خانمها در بلوار طوس مشهد، راهاندازی شده است. من خیلی خوشحال نشدم؛ به ایشان گفتم خانواده من اینجا هستند و من امکان حضور در این مکان را ندارم. ممکن است شما به من یک برنامه بدهید؟
ایشان در جواب من فقط یک کلمه گفتند؛ موفقیت در جمع انجام میپذیرد. پس به هر شکلی بود؛ من آمدم. آقا محمد و خواهران ایشان، اینجا بودند و ثبتنام شدم. الان هم جشن ۵ سال رهاییام را جشن میگیرم و بسیار خوشحالم.
تایپ: مسافر زهره، لژیون دوم نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: راهنما مسافر مریم، لژیون پانزدهم نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
54