English Version
This Site Is Available In English

جشن گلریزون نمایندگی قندیان تبریز

جشن گلریزون نمایندگی قندیان تبریز

دوازدهمین جلسه از دور چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه هم‌سفران در نمایندگی قندیان تبریز با دستور جلسه "جشن گل‌ریزان" با استادی کمک راهنمای محترم هم‌سفر " خانم لیلاو نگهبانی هم‌سفر "خانم المیرا "و دبیری موقت هم‌سفر "خانم رباب"  در روز دوشنبه مورخه 97/08/28 رأس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.

سلام دوستان لیلا هستم یک هم‌سفر

خوشحالم که در خدمت شما عزیزان هستم. هفته‌ گل‌ریزان را خدمت تک‌تک شما هم‌سفران عزیز از صمیم دل تبریک می‌گویم و خدمت اعضای کنگره 60 در زمین و آسمان که می‌دانم هرکجای این هستی که هستند امروز جشن گل‌ریزان دارند تبریک می‌گویم و امیدوارم خدا کمکم کند که حق مطلب را ادا کنم. آن‌قدر در ذهنم حرف است که نمی‌دانم از کجا شروع کنم. الآن با خودم فکر می‌کردم که در زندگی‌مان مواقعی اتفاقاتی می‌افتد که خودمان خبر نداریم چقدر می‌تواند در این بعد حیاتمان و ابعاد بعدی زندگی‌مان کارساز باشد. یکی از آن‌ها همین امروز است. قبلاً راجع به قانون کارما در لژیون صحبت کردیم و شاید خودتان هم شنیده‌اید. اگر در اینترنت قانون کارما را که در هستی حکم‌فرماست جستجو کنید به ما می‌گوید که واژه‌ای سانسکریت است به معنای کنش و از قانون نیوتون می‌آید. قانون نیوتون می‌گوید هر عملی عکس‌العملی دارد و این قانون در هستی قرارگرفته است نه برای اینکه ما مجازات شویم فقط برای اینکه به ما یاد بدهد که شما هر کاری بکنید عکس‌العمل آن را دریافت خواهید کرد و برای هیچ‌کس استثنا قائل نیست. اکثریت ما آدم‌ها همیشه در زندگی‌مان منتظر یک معجزه‌ایم. منتظر یک شخصی هستیم که از نور و هوا بیاید و درزمینهٔ ی کاری یا مالی کمکمان کند و یا با حرفی ما را خوشحال کند. همیشه منتظریم اما غافل از اینکه قدم اول را خودمان باید برداریم. اگر من به دنیا بخشندگی بدهم دنیا به من بخشندگی می‌دهد. اگر خساست به خرج دهم دنیا در اطراف من اشخاصی را قرار می‌دهد که خسیس باشند و چاره‌ای جز این ندارد. اگر من جایی ببخشم این باید به من برگردد. این‌یک قانون است و قانون تخلف‌ناپذیر است. همیشه در نماز می‌گوییم اهدنا الصراط المستقیم؛ یعنی خدایا من را به راه راست هدایت کن. در ادامه‌ی آن، راه کسانی که به آن‌ها نعمت دادی. من این ذکر را خیلی با طمأنینه و با حضور قلب بارها و بارها در نمازم گفتم و وقتی می‌گویم این به ذهنم می‌آید که کنگره به من داده شد. از خدا همیشه خواستم خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آن‌ها نعمت دادی نه آن‌هایی که مورد خشم و غضب تو قرار گرفتند. آن‌هایی که در ناز و نعمت بزرگ شدند چه‌کار کردند؟

من می‌خواهم این را بدانم و امروز بعد از هفت سال که در کنگره هستم این را فهمیدم. من کودک نوپایی بودم که راه رفتن بلد نبودم و به کنگره آمدم. وقتی می‌خواستم به یک مستحق و کسی که نیاز دارد پول بدهم ته کیفم را نگاه می‌کردم و دنبال کم‌ارزش‌ترین پول می‌گشتم ولی روزی که به کنگره آمدم به من گفتند حتی اگر پول در سبد نیندازی سبد را بچرخان. چون‌که باید چرخانده شود و من اطاعت کردم. هفته‌های اول سبد از مقابل من رد می‌شد. بعدها دلم خواست که من هم‌دست در جیبم کنم. از 500 تومانی شروع کردم. هفته‌های اول جیبم خالی بود و با شک این کار را می‌کردم. 7 سال پیش 500 تومان بد نبود. با خودم می‌گفتم این پول را بیندازم یا نه. رفته‌رفته بیشتر شد و به هزار و دوهزارتومانی رسید. یک روز وقتی 5 تومانی انداختم خیلی خدا را شکر کردم. گفتم خدایا کیف من خالی بود الآن دارم که این 5 تومان را بیندازم و از خدا خواستم که همیشه کیف من پر باشد که من شرمنده‌ی سبد نشوم و بتوانم مبلغ زیادی را در سبد بیندازم. کنگره یواش‌یواش دست من را گرفت تا به گل‌ریزان برسم. حالا باید بتوانم و این از دستم بربیاید و دل این کار را داشته باشم که از مال و پولم که مثل جانم به من بسته است بگذرم و من خدا را شکر می‌کنم که امروز توانسته‌ام تا حدی به آن جایگاه برسم.

من در زندگی‌ام خیلی شاهد فراوانی و برکت هستم و این‌ها را از گل‌ریزان کنگره می‌بینم. چون من خواستم که داشته باشم. گفتم خدایا به من بده تا شرمنده نشوم. من دلم می‌خواهد کمک کنم. می‌گویند شب قدر که می‌شود سرنوشت انسان‌ها تعیین می‌شود. شب قدر ما امروز است امروز است که ما سرنوشت مالی خودمان را در این بعد از حیات و ابعاد دیگر تعیین می‌کنیم و من این را نمی‌دانستم کنگره به من یاد داد. چقدر قشنگ و با ملایمت و مهربانی، تدریجی و ذره‌ذره این را به من یاد داد که چطور باید از مالم بگذرم و امروز می‌خواهم داشته باشم تا ببخشم. با تمام وجودم می‌خواهم. آقای مهندس به من یاد داد باید ثروت و پول را دوست داشته باشی تا بتوانی کمک کنی. تا شرمنده پیرزنی که با نگاه ملتمسانه به سمت تو می‌آید نشوی و بتوانی کمک کنی.

امروز در زمین و آسمان، در تاریخ 28/8/97 که نمی‌دانم میدانید یا نه 8 عدد فراوانی است و چقدر جالب که امروز گل‌ریزان داریم و امروز خیلی خوش‌یمن است. ان‌شاءالله همه ما بتوانیم واقعاً استفاده کنیم. نظر شخصی من این است که نمی‌گویم در حد توان، بالاتر از توان باید کمک کرد. چون باید در این مورد جاه‌طلب باشی.

اگر امروز ده تومان می‌خواهی کمک کنی و واقعاً ده تومان در حسابت نیست بدان شق‌القمر کرده‌ای. بدان خدا هزار برابر به تو می‌دهد. اصلاً اینجا ما صحبت مبلغ نمی‌کنیم. هرکس هرچقدر که دوست دارد. فقط بدان با توجه به مالی که داری چقدر پرداخت می‌کنی. این مهم است. چون اگر با این نیت پرداخت کنی به تو برگردانده می‌شود. اگر می‌خواهی زندگی‌ات را تغییر بدهی در کنگره خدمت کن. حال خوب بده حال خوب بگیر. انرژی بده انرژی بگیر. ما هرکدام یک جعبه جادویی داریم هر کاری که بکنی انگار یک برگه در این جعبه می‌اندازی و در طول حیاتت این برگه‌ها از جعبه جادویی برداشته می‌شود و به خودت پس داده می‌شود. حالا این گوی و این میدان. گر مرد رهی میان خون باید رفت. ما امروز نه جنگ و دعوایی داریم و نه قرار است جنگ و خونریزی شود. قرار است یک مقداری از مالمان را آن‌هم برای خودمان ببخشیم. برای اینکه مال خودم زیاد شود. امروز می‌خواهیم این کار را انجام دهیم. یک مقداری از جسم فاصله بگیریم بالارویم. امروز جلسه هم‌سفران، شعبه‌ی قندیان تبریز، روز جشن گل‌ریزان، منِ لیلا می‌خواهم این وسط خودم را محک بزنم. ببینم چقدر می‌خواهم. فکر نکنید این‌طور که صحبت می‌کنم خیلی زیاد می‌خواهم کمک کنم ولی بالاتر از توانم کمک می‌کنم و شما هم خودتان اختیاردارید. هیچ‌کس را نمی‌شود اجبار کرد. اگر پولی را برای روز مبادا کنار بگذاری مطمئن باش روز مبادا به سراغت می‌آید و مجبور می‌شوی این پول را بی‌هدف خرج کنی. هیچ نتیجه‌ای هم عایدت نمی‌شود ولی امروز می‌توانی با نیت خوب سهیم باشی در مکانی که زندگی‌ها را نجات می‌دهد.

اگر بخواهی در انجمن خیرین عضو شوی باید آن‌قدر داشته باشی که مسجد درست کنی یا مدرسه بسازی ولی اینجا آقای مهندس به ما گفت هرچقدر که در توانت است کمک کن. این‌یک فرصت طلایی برای همه‌ی ما است. همان‌طور که آقای مهندس گفتند بعدها به درد بچه‌ها و نوه‌های ما می‌خورد و به درد تمام آدم‌هایی که روی کره زمین ممکن است به این مشکل بربخورند.

یک شعر خیلی قشنگی که آقای مهندس همیشه می‌گویند:

هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست / نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

من این شعر را وقتی دیدم که سال‌های پیش از ره‌جویانی که انتظار داشتم به دلیل وضع مالی خوبی که داشتند کمک زیادی کنند ولی نتوانستند این کار را انجام دهند و خودم دست‌به‌کار شدم و بیشتر از توانم اقدام کردم. ان‌شاءالله همه ما بتوانیم از سفره پرنعمتی که بازشده نهایت استفاده را ببریم و بیشترین برداشت را داشته باشیم.

خیلی ممنون که به صحبت‌هایم گوش کردید.

 

گزارش تصویری از مراسم گلریزان

 

مرزبان محترم کشیک 

همسفر منیره

 

خدمتگزاران این هفته

 

تهیه گزارش: هم‌سفر المیرا

لژیون دوم

نمایندگی قندیان تبریز

تاریخ: 97/8/28

نگارنده: هم‌سفر المیرا

 

عکاس: هم‌سفر آزیتا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .