English Version
This Site Is Available In English

موجیم که آسودگی ما عدم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موضوع دانایی و دانایی مؤثر یکی از کلیدی‌ترین مباحث در آموزه‌های کنگره 60 است.
آن‌چنان‌که اگر یک مسافر بتواند رمز و راز آن و چگونگی تحقق آن درون خود را درک کند می‌تواند اعتیاد خود را درمان کند و در ادامه زندگی توانایی انجام هر کاری را در خود به وجود بیاورد.
تنها کافی است از دانش ناب و بدیع کنگره 60 استفاده کند و در مسیر آن حرکت کند. عدم کسب دانش و دانایی و شناخت نسبت به مسائل و چالش‌های محیط پیرامون انسان همواره عامل تمام رنج‌های او بوده است. همان‌طور که جناب مهندس دژاکام می‌فرماید: درد و رنج بشر از دانش‌های کشف نشده است.
اگر بخواهیم تعریفی در مورد دانایی داشته باشیم، دانایی یعنی دانستن مطلب و توانایی و تشخیص . تشخیص ماهیت در هر لباس و شکلی دانایی است، زیرا ما دو نوع خواسته داریم: معقول غیرمعقول  و قطعاً زمانی که معقول باشد دانایی نامیده می‌شود.
مثلث دانایی سه ضلع دارد:  تفکر، تجربه و آموزش. زمانی که من مفهوم خیلی چیزها را بدانم اما نتوانم به آن عمل کنم یعنی نتوانستم آن دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کنم،
دانایی مؤثر یعنی مطلبی که من یاد گرفته‌ام را بتوانم به مرحله‌ای اجرا دربیاورم .
نقطه مقابل دانایی جهالت است ، جهالت هم دارای مثلثی است که ضلع‌های آن تشکیل‌شده از : منیت،  ترس و ناامیدی.
زمانی که من جهالت داشته باشم این سه مورد در درون من است و اجازه نمی‌دهد به دانایی برسم، زیرا زمانی که منیت داشته باشم قطعاً هم نمی‌توانم آموزش ببینم و زمانی که ترس دارم نمی‌توانم درست تفکر کنم و زمانی که نامید هستم امید ندارم، و ناامیدی جلو حرکت مرا می‌گیرد تا تجربه هم نکنم .
ما خیلی مطالب را نمی‌دانیم اما فکر می‌کنیم که میدانیم و این توهم دانایی است و باعث می‌شود بیشتر به سمت جهالت برویم .
در کل می‌توان گفت کسب دانایی و تبدیل آن به دانایی مؤثر یک طیف است و مرز مشخصی بین دانایی و نادانی وجود ندارد. انسانی که می‌خواهد مسیر نادانی تا تعقل را طی کند باید بداند که قدم در مسیری بی‌انتها نهاده است و صبر پیشه کردن و مدام در حال آموزش دیدن بودن می‌تواند انسان را به سرمنزل عافیت برساند.
باید دانست انسان همیشه باید در تلاش برای صعود باشد تا سقوط نکند زیرا سکون برای تمام عناصر این جهان مفهومی ندارد. وقتی یک دوچرخه‌سوار دست از رکاب زدن بکشد متوقف نمی‌شود، به زمین می‌افتد. وقتی سوخت یک موشک برای بالا رفتن تمام شود در هوا معلق نمی‌ماند، سقوط می‌کند.
انسان نیز چنین است و اگر دست از کسب دانایی و تلاش بردارد شروع به سقوط می‌کند زیرا این جهان و تمام عناصر آن محکوم‌به حرکت کردن هستند. همان‌طور که شاعر بزرگ جناب صائب تبریزی می‌فرماید:
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم


به قلم: مسافر رضا لژیون یکم

تایپ و تنظیم: مسافر رضا لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .