English Version
English

ظرفیت مسئولیتی که به من داده‌اند را حفظ کنم و داشته باشم‌

ظرفیت مسئولیتی که به من داده‌اند را حفظ کنم و داشته باشم‌

جلسه‌ دوازدهم از دوره‌ بیست‌وچهارم کارگاه‌‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی اروند آبادان، با استادی مسافر محمد‌‌‌حسن، نگهبانی مسافر جلال و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه « ظرفیت و مسوولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه ) » در روز یک‌شنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که در کنگره هستم تا آموزش ببینم. از آقا جلال سپاسگزارم که این اجازه را به من داد که در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم‌. جا دارد که به مرزبانان عزیز به خاطر افطاری‌هایی که دادند و زحماتی که کشیدند در قسمت آشپزخانه و به همه خدمتگزاران خدا قوت بگویم و خدا را شکر ماه رمضان امسال هم به زیبایی هر سال طی کردیم و واقعاً حس خوب را گرفتیم. دستور جلسه ظرفیت‌، مسئولیت‌، قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه، است‌. من خودم یک زمانی تمام این‌ها را تجربه کردم یا بهتر بگویم همه ما این‌ها را تجربه کردیم آقای مهندس خیلی زیبا و خیلی رسا و کامل در روز چهارشنبه دستور جلسه را برای ما صحبت کردند و یکی از آموزش‌های قشنگی بود که من از این دستور جلسه و آقای مهندس و کلام ایشان گرفتم که من محمد حسن ظرفیت مسئولیتی که به من داده‌اند را حفظ کنم و داشته باشم‌. کلام آقای مهندس است که مرزبان وقتی آن مسئولیت مرزبانی را قبول کرده است باید ظرفیت آن را داشته باشد، راهنما‌، نشریات‌، OT‌، فرقی نمی‌کند میکروفون گردان باشد مهماندار باشد اینکه ما ظرفیت آن را داشته باشیم قبله‌مان را گم نکنیم و با آن حس خوب تعهدی که داده‌ایم مسئولیتمان را به خوبی انجام بدهیم‌.

من خدمتگزار نشریات هستم وقتی مسئولیتم را پذیرفتم باید به خوبی مسئولیتم را انجام بدهم در زمان ایجنتی آقا عباس اجازه خدمت در نشریات را به من دادند و همان روز تصمیم گرفتم که به پاس تشکر، تا آنجایی که در توانم هست مسئولیتم را درست انجام بدهم‌، مهم‌ترین چیز آن قبله گم کردن است من در سفر اول آمدم و رهایی را گرفتم و ایجنت محترم به من آن مسئولیت را دادند‌، و من بایستی ظرفیت آن را داشته باشم رهجویی که پیش من می‌آید باید با خلق خوب‌، مخصوصاً تازه واردین و مخصوصاً سفر اولی‌ها پذیرای آنها باشم‌.

این ظرفیت و مسئولیت و قبله گم کردن هم در سفر اول هم سفر دوم شامل ما می‌شود. سفر دوم اینگونه است که من رهاییم را گرفتم الان بگویم که نه من دیگر پاک شده‌ام و احترام به قوانین کنگره نگذارم از سی دی نوشتن ایراد بگیرم، از راهنمایم ایراد بگیرم، خب من که دیگر سفر دومی هستم و چرا دیگه لباس سفید بپوشم؟ این حاشیه می‌شود و این حاشیه را خودم برای خودم می‌آورم چون حالم خوب نیست. این کلام آقای مهندس است که رهجو در سفر اول اگر روی برنامه باشد و اگر روی نظم باشد، هیچ چیز نق نمی‌زند اگر من محمد حسن سفر اولی باشم و روی برنامه و روی نظم نباشم از راهنمای خودم هم ایراد می‌گیرم، از دارو هم ایراد می‌گیرم حتی من محمد حسن شاید از ساعت برگزاری کلاس هم ایراد بگیرم.

من به جرات می‌گویم راهنمایی که در کنگره ۶۰ شال راهنمایی گرفته است از ظریف‌ترین و دقیق‌ترین فیلترها رد شده است راهنما سفرش را به خوبی انجام داده است، کتاب ۱۴ وادی‌، کتاب۶۰ درجه را خوانده است، کتاب ادموند و هلیا را خوانده است، حال شما چطور است را خوانده است سی‌دی‌ها را نوشته و گوش داده و به کنگره وصل بوده است دقیق و منظم بوده و راهنما از آن امتحان سخت که از هر کنکوری سخت‌تر است گذشته است و آن شال راهنمایی را گرفته است. و باز کلام آقای مهندس است که می فرمایند: من با جرات می‌توانم بگویم در مقوله اعتیاد یک راهنمای کنگره ۶۰ از بهترین استادان دانشگاه هاروارد هم کامل‌تر هستند و بهتر متوجه می‌شوند. کلام آقای مهندس می‌گویند همان راهنما باید ظرفیت آن جایگاه را داشته باشد آن آموزش دادن و اطلاعات و حس خوب برساند.

مهم ترین چیز حاشیه هست من محمد حسن وقتی در نظم نباشم می‌آیم از مرزبان ایراد می‌گیرم اگر نامنظم باشم وقتی مرزبان به من تذکر می‌دهد ایراد می‌گیرم شاید از راهنما هم ایراد بگیرم، مهم‌ترین چیز همان ظرفیت هست فرقی ندارد من بیایم سفر کنم رهایی را بگیرم و حالم خوب بشود وضع مالیم خوب بشود بیایم از راهنما و در خانه از خانواده‌ام ایراد بگیرم. آقای مهندس می‌گوید در زمان قدیم همه یک جفت کفش می‌پوشیدند الان هرکسی 5 و6 جفت کفش دارد کفش پیاده روی کفش بیرون در زمان قدیم سالی یک جفت کفش خراب می‌کرد اگر 2 جفت خراب می‌کرد آقای مهندس می‌گفتن طرف خوب کار کرده سال خوبی داشته یا می‌گوید همه 1 شلوار می‌خریدند اگر دوتا شد می‌گفتن وضع مالیش خوبه که دوتا خریده حالا یک مثال هم هست میگفتن هرکس دوتا شلوار دارد یعنی دوتا همسر دارد.

شاید یکم لبخند روی لبمان می‌آورد ولی کلام کاملا رسای آقای مهندس اين است که دقیقه به دقیقه من محمد حسن یادآوری به من می‌کند محمد حسن حواست باشد. من بعد درمانم چهره، وضع مالی‌ام حال روزم بهتر شد می‌توانستم کنگره را ول کنم بروم ولی من همچین کاری نکردم و وظیفه خودم دانستم در کنگره بمانم و خدمتگزار باشم. من در سفرم بودم فکرکنم یا تولد 5 سال آقا عباس بود یا برای جشن ایجنتی‌ ایشن بود، یک حرف خوبی زدند آقا عباس و گفتند من اگر از در بیرونم کنند از کنگره از پنجره داخل می‌شوم. من به این خیلی تفکر کردم دیدم یک واقعیت هست ماها که تاریکی را تجربه کردیم به هرحال روشنایی را داریم می‌بینیم هیچ موقع سعی نمی‌کنیم این را از دستش بدهیم.

راجع مسئله مالی داشتم صحبت می‌کردم وقتی یک انسانی می‌آید و وضع مالیش خوب می‌شود باید اینقدر احساس مسئولیت بکند و باید توان ظرفیتش را بالا ببرد که زندگی‌ خود را خراب نکند حالش را خراب نکند. همه ما در اجتماع و در‌ افراد دیده‌ایم و این خیلی مهم هست که ما بیایم همان رزقی که خدا به ما می‌دهد همان پول که خدا می‌دهد آن هم جای درست هزینه کنیم. من محمد حسن آمدم در کنگره خیلی تخریب داشتم و همه این‌ها را من با آموزش‌های جناب مهندس و زحمت راهنما و همه عزیزان کنگره60 حال همه چیز خوب شد، آیا ماندم در کنگره60 ظرفیت‌ را داشتم که خدمتگزار بشوم؟ آمدم یک کار مالی انجام بدهم؟ یا گفتم بقیه هستند چرا من؟ این خیلی مهم هست که به خدای خودمان وجدان خودمان آن اندازه خودمان را بیایم نشان بدیم که چقدر ظرفیت داریم و چه کارهایی درتوان ماهست که خدای ما و کائنات این را ببینند.

 انشالله تمام سفر اولی ها رهایی را بگیرند و همه سفر دومی ها دست به دست هم بدهیم و با آن عشق و محبت ساخت شعبه جدید باشیم و مهم ترین چیز برج چهار امتحان هست و بخوانیم برای کمک راهنمایی آن موقع که شاه رگت میزد بیرون که بفکر شهرمان هستیم الان باید خودمان را نشان بدهیم دوستان ما الان شعبه جدید را می‌خواهیم بسازیم و مطمعن باشید برای شعبه جدید کمک راهنما می‌خواهیم. زحماتی که راهنمایان کشیدند ما باید جبران کنیم. ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ: مسافر حسین لژیون چهارم، مسافر امین لژیون یازدهم

ارسال مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .