English Version
This Site Is Available In English

هر راست نشاید گفت

هر راست نشاید گفت

همه‌چیز در حرکت است و هیچ‌چیز در حال سکون و رکود نیست و همه چیز در حال تغییر و تبدیل است و چیزی ثابت نیست، مطلبی که امروز می‌آموزیم دیروز به یاد نداشتیم و موضوع فردا مطلبی است که امروز می‌آید و دانشی دیگر بر دانسته‌ها می‌افزاید.
نوشتن کتاب کار بسیار خوبی است ولی مطلبی که هست فکر می‌کنم که سخنان همیشه باید در جای خود به کار برده شوند، این جمله را بارها آقای مهندس در سی‌دی‌ها گفته‌اند که، سخن مناسب، کلام مناسب در مکان مناسب و در زمان مناسب باید بیان شود، اگر قصد بیان چیزی را داریم یا چیزی از کسی می‌خواهیم و پیشنهاد یا انتقادی داریم باید در مکان و زمان مناسب باشد و کلمات مناسبی ارائه شود، به راستی باید سخن گفت ولی هر راستی را نشاید گفت، باید به راستی سخن بگوییم ولی هر راستی را که نباید گفت، خیلی چیزها را می‌دانیم و راست هم هست ولی همه ‌‌چیز را که نباید به همه و در همه‌جا بیان کرد برای همین است که آقای مهندس می‌فرمایند که سخنان همیشه باید در جای خود گفته شوند.
ما انسان‌ها همیشه با سوءتفاهم و برداشت اشتباه سرو کار داریم و این اتفاق همیشه می‌افتد چه بین آدم‌های بزرگ و چه کوچک، ما در ذهن خود یک برداشت می‌کنیم و طرف مقابل برداشت دیگری می‌کند. وقتی می‌خواهیم در مورد یک نفر صحبت کنیم از قبل چیزهایی از آن فرد می‌دانیم و در پس زمینه یک سری مطالب از شخص داریم و برمبنای آن کلمات را تبدیل به تصویر می‌کنیم.
اگر پس زمینه منفی باشد و شخص جمله مثبت هم به شما بگوید آن را تبدیل به منفی می‌کنید و اگر پس زمینه ذهن مثبت باشد یک کلمه را تبدیل به مثبت می‌کنیم، این خیلی مهم است و کلمات اگر در جای خود به کار نروند هم برای گوینده هم برای شنونده قطعاً تخریب ایجاد می‌کند هر کلامی که می‌خواهیم به زبان آوریم باید اول تفکر کنیم که آیا درست است یا نه؟ بعضی انسان ها دائم در حال معذرت‌خواهی هستند که من معذرت می‌خواهم ،اشتباه کردم، منظورم این نبود بخاطر این است که زبان آن‌ها از عقل آن‌ها جلوتر است اول عقل باید مطلب را خوب بررسی کند بعد به زبان آورده شود این نکته بسیار مهمی است که همیشه باید به شیوه‌ای سخن گوییم که مدام در حال عذرخواهی نباشیم و با شنیدن هر مطلبی و با تفسیر ذهنی خود سریع قهر نکنیم.
آن چیزهایی که قابل گفتن بوده است بزرگان در کتاب‌ها گفته‌اند ولی از آنجا که مفاهیم را درست برداشت نکرده و متوجه نمی‌شویم و از این رو که اکثر انسان‌ها چیزهایی را باور دارند که با پنج حس می‌بینند مثلاً با گوش یا با چشم خود دیده یا لمس کرده یا مزه آن را چشیده‌باشند قبول دارند.
اگر باران ببارد ما ابر در آسمان می‌بینیم اگر آفتاب درآید آسمان آبی است و اگر ابر پربار باشد آسمان غمگین است و طولانی بودن آن ابرهای سیاه و برودت هوا نشانه بارش برف است ما از روی بعضی از نشانه‌ها متوجه مفهوم نهفته در آن می‌شویم مثلاً وقتی باران می‌بارد می‌دانیم که هوا ابری است دیگر لازم نیست سر خود را بالا گرفته و به آسمان نگاه کنیم یا اگر هوا آفتابی است، آسمان هم آبی است و دیگر نیاز به نگاه کردن در آسمان نیست وقتی یک نفر با ما صحبت می‌کند باید حرف‌ها را تا آخر شنید و دید که پشت آن حرف چیست و طرف مقابل غیبت می‌کند، نصیحت می‌کند یا سرزنش می‌کند بقول آقای مهندس بارانی است یا آفتابی چه چیزی را می‌خواهد به ما بگوید.

نگارش: همسفر نرجس، راهنما همسفر فاطمه ( لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر رها، راهنما همسفر فاطمه ( لژیون پنجم)
ثبت: همسفر مهدیه (خدمتگزار سایت )

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .