در باره قیاس و توهم دانش و گم کردن جایگاه واقعی انسانها در هستی میخواهم قلم بزنم. هر چند برای انتقال اندیشهام به بنیان محترم کنگره و راهنمای عزیزم آقای پویا ستاری نیازی به تخلیص و ویرایش به سطوح بدوی درک مفاهیم نمیبینم اما امیدوارم تلاشم در ساده نویسی جهت درک عموم افراد نتیجه بدهد. لطفا بازخورد نکته نظرات خودتان را با همسفرتان (من) در جریان بگذارید تا بدانم که راه را درست میروم یا به فریب ظواهر دچار شده و به فرعی خطرناکی پیچیده ام!
هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست!
هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشهاش نمیکشد!
هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد!
قناری میداند قارقار هم شنیدن دارد!
هیچ موشی، به فیل بخاطر بزرگیش حسادت نمیکند!
زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست...!
رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد.!
کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند!
زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن، ترجیح زشت و زیبا نمیکند!!
هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند،
همنوعانش را به خاک و خون نمیکشد!
ای انسان، دنیا، فقط برای تو نیست !
به اندازه سهمی که داری دست درازی کن و به اندازه بهرهای که از آگاهی داری دنیا و مردمانش را تحلیل کن! بدان نشانه این که قوه عقل تو ناچیز و آگاهی تو طفلی است که هنوز بر چهار دست و پا میخزد در دو چیز خلاصه میشود :
۱_ در ماتریکس قیاس گیر میافتی و خود را با سایرین مقایسه میکنی و نتیجه تکراریش این است که همیشه یک سر و گردن خودت را بلندتر و یک گام جلوتر از خلایق میبینی.
۲_ احساس میکنی که به قدر کفایت میدانی و کفایت از منظر تو یعنی «بلاغت در گفتار طوری که محصول آن تحسین دیگران باشد.»
جهالت خطرناک است از آن ایمن نباش و داستان پرداختن به جهان لامتناهی خویشتن خویش ادامه خواهد داشت انشاالله، در پیامهایی که در آینده به دستتان خواهد رسید.
نویسنده: مسافر فرهاد از لژیون یکم
خدمتگزار سایت: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
124