پنجمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی راهنما مسافرجلال، نگهبانی مسافر بهرام و دبیری مسافر علی، با دستورجلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من » روز یکشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر. ابتدا خداوند را شاکرم که توفیق حاصل شد تا در این شعبه در خدمت شما دوستان عزیز باشم؛ از بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و از راهنمای بزرگوارم آقای محمد رضا کرمی تشکر میکنم.
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را خدمت تمامی عزیزان تبریک عرض میکنم. ماه رمضان برای اعضای کنگره جای خوشحالی دارد بهخاطر اینکه در این ماه دری باز شد برای همهی مصرفکنندگان که بتوانند از تاریکی نجات پیدا کنند و از ضدارزشها دوری کنند.
دستور جلسه: وادی چهاردهم وادی عشق و محبت و تاثیر آن روی من.
در ابتدای سیدی، استاد سردار در مورد اضداد صحبت میکند: اگر ما بخواهیم بدانیم که جهان و جهانیان بر چه پایه و اساسی هست؟ یا تحولاتی که برای انسان اتفاق میافتد بر چه اساسی است؟ باید بگوییم اضداد
اضداد چکار میکند: همین مصرف موادمخدر یکی از ضدارزشهایی است که یک انسان انجام میدهد خودش یک اضداد است؛ میگویند اضداد از ابتدا مأمورند تا انسان را تخریب کنند. کسانیکه نفس آنها خواستار موادمخدر است میآد از اون نقطه ضعفش استفاده میکند و این شخص را آرامآرام از مسیر خارج میکند.
حالا که راه کنگره برای من پیدا شد که بتوانم از آن استفاده لازم را ببرم؛ من را رشد میدهد و به تکامل میرساند. شما ببین یک نفر که مصرفکننده نیست به آن بگو بیا برویم از آموزشهای کنگره استفاده کنیم؛ اگر اصلا به این موضوع توجه کرد؛ ولی یک نفر که در تاریکی مواد غرق شده است و هیچ راهی برای نجات خودش ندارد بهراحتی به کنگره میآید اگر در آموزشهای کنگره بخواهد بهدرستی آموزش بگیرد؛ این یک تکانه است؛ یعنی من در تاریکی موادمخدر غرق میشوم و یک جرقهای در ذهن من ایجاد میشود و یک نفر سر راه من قرار میگیرد و راه کنگره را به من نشان میدهد و من به اینجا میآیم و بهراحتی آموزش میگیرم؛ این خودش یک اضداد است یا هر اتفاقی که در زندگی من رخ میدهد که باعث میشود من بزرگتر بشوم این یک اضداد است.
هدف اصلی وادی این است که تمام جهانبینی، تک تک وادیها؛ که آقای مهندس از وادیها بهعنوان راه استفاده میکند؛ وادی اول تفکر؛ من یک مسیری را میآیم از ابتدای ورود به کنگره به من مسافر میگویند؛ حالا یک قسمت از راه را میروم، وادی اول؛ مقداری از راه را دوباره ادامه میدهم و سر جلسات مینشینم؛ به حرفهای راهنما گوش میدهم؛ سیدی مینویسم و ... بهخاطر این است که به وادی عشق برسم؛ بهخاطر اینکه به محبت برسم؛ چون یک زمانی در آن دنیای تاریک اعتیاد غرق شده بودم و موادمخدر اجازه نمیداد آن محبت را بفهمم؛ یا بفهمم عشق چیست حتی به نزدیکترین اعضای خانواده خودم محبت واقعی را نمیتوانستم برسانم؛ چون در وادی میگوید: محبت به سخن نیست.
من تا زمانیکه خودم را دوست نداشته باشم؛ هیچوقت نمیتوانم ادعا داشته باشم که بگویم همسرم را دوست دارم یا بچههای خودم را دوست دارم؛ چون درکی از محبت ندارم و دقیقا موادمخدر دست میگذارد روی این نقطهی اصلی و از اینجا من را به زمین میزند.
همهی این آموزشها بهخاطر این است که من از دنیای تاریکی بیرون بیایم و به آن وادی چهارده برسم .
تایپ و عکس : مسافر علی اسدی
ویراستاری و ارسال: راهنمایتازهواردین بهمن مشفق
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
155