English Version
English

درمان اعتیاد؛ رسالتی بزرگ است

درمان اعتیاد؛ رسالتی بزرگ است

جلسه یازدهم از دوره اول از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی، ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر، به استادی دیده‌بان مسافر امین، نگهبانی مسافر علی و دبیری همسفر بتول با دستور جلسه  «جشن هفته دیده‌بان » پنج‌شنبه 17 اسفندماه 1402 ساعت 15 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان امین هستم یک مسافر؛
انشالله که حال همه شما خوب باشد خیلی خیلی سپاسگزارم، خداوند را شاکرم که در جمع شما حضور دارم و خیلی ممنونم از استقبال و محبت شما و خیلی هم زحمت کشیدید، به هر صورت راضی به زحمت نبودم.
دفعه اولی هست که به بوشهر می‌آیم، به هر حال چیزی که خیلی جالب هست برای تک تک ما رفتن به نمایندگی‌هایی است که تا حالا حضور نداشتیم و بار اولمان هست یا بچه‌هایی که تا حالا ندیدیم و این یک نعمت بزرگی است و بسیار باعث خوشحالی ما می‌شود که  بچه‌ها را در جاهای مختلف ببینیم و این تغییرات و درمان در زندگی‌ها اتفاق افتاده است و دیدن آن‌ها برای خود من واقعاً بسیار جالب بود، یعنی ما هم از شما نیرو می‌گیریم، می‌خواهم این را به شما بگویم که ما هم از بچه‌های کنگره انرژی و نیرو می‌گیریم و این باعث می‌شود که به کارهایی که انجام می‌دهیم بیشتر دقت کنیم و انگیزه داشته باشیم که این کارها را به شکلی انجام بدهیم که درمان و این مسیر، برای انسان‌ها هموار شود و اگر احیاناً مشکلی را در جایی ببینیم یا مساله‌ای وجود داشته باشد سعی می‌کنیم برای آن فکری کنیم و برای آن چاره‌ای پیدا کنیم تا کارکرد ما در کنگره بهتر شود.
ما الان یک کالای خیلی با ارزشی  داریم و آن علم آقای مهندس است. کشف درمان که توسط آقای مهندس در اختیار ما قرار گرفته، رسالتی بزرگ است و مانند آب خیلی زلال است مانند یک آب خیلی گوارا و شفابخش است که از کوهستان‌ها نشات گرفته و حالا ما می‌خواهیم آن را به دست انسان‌ها برسانیم و خیلی مهم است که این فرآیند درست اتفاق بیافتد.
حال هر کدام از اعضای کنگره حکم کانال‌هایی را دارند که این مسیر را از آن کوهستان هموار می‌کنند تا این آب گوارا به دست  انسانی که تشنه است برسد، عطش او را برطرف سازد و بیماری اعتیادش برطرف شود و در نهایت به چرخه حیات بازگردد. در اینجا چیزی که مهم هست، این است که این کانال نشتی نداشته باشد، کانالی که این آب را هدایت می‌کند بتواند آب را در خودش نگه دارد و درست انتقال بدهد و این کانال، چیزی را به آن اضافه نکند، آب دیگری به آن اضافه نکند، بتواند همان کیفیتی را که در واقع وجود دارد را دقیقاً منتقل کند. کار شاید سخت و سهل ما همین است و سخت این است که باید مواظبت کنیم که چیزی به آن اضافه نشود و سهل این است که فقط همان چیزی که به ما داده می‌شود را باید بتوانیم انتقال بدهیم، حالا این شامل راهنماهای کنگره می‌شود که مطالب آموزشی را به بچه‌های کنگره انتقال می‌دهند، در این انتقالِ دانش، امانت‌دار بودنِ، کار حساس و ظریفی است، اینکه من دقیقاً  مطالب را عیناً بدون اینکه چیزی از خودم به آن اضافه کنم بتوانم انتقال بدهم.
قسمت‌های مدیریتی کنگره، مرزبانی کنگره، قسمت ایجنتی کنگره، شرایطی را به وجود بیاورند برای بچه‌هایی که می‌آیند و به درمان می‌رسند و رشد می‌کنند، فضایی که برای رشد آن‌هاست، فضای مناسبی باشد. بنابراین یک کار تیمی هست که در حال انجام می‌باشد و کنگره در حال بزرگ شدن و رشد کردن است، منتها چیزی که مهم است و انسان اگر این را همیشه به یاد داشته باشد و به او کمک خواهد کرد همان است که می‌گویند روز اول ورود خود به کنگره را به یاد داشته باشید و یادت باشد برای چه چیزی به کنگره آمده‌ای، من وقتی به کنگره آمدم، کنگره چه چیزی به من داده است؟ وقتی به کنگره آمدم چه شرایطی را داشته‌ام؟ چه تغییری در حس و حال من به وجود آمده است؟ من همیشه این را بایستی در ذهن خودم داشته باشم، اگر این را داشته باشم، اتفاقاتی که ممکن است در طول مسیر برای من رخ دهد، نمی‌تواند من را از مسیر خودم خارج کند و همیشه دنبال این هستم که آن تغییری که در من به وجود آمده را بتوانم در سایر انسان‌ها به وجود بیاورم. من چرا کمک راهنما هستم؟ این سوال را از خودم بپرسم، من چرا مرزبان شدم؟ چرا ایجنت هستم؟ اصلاً چرا در جلسه می‌نشینم و علت حضور من چیست؟
اگر جواب این سوال را انسان بداند که در هر جایگاهی که قرار می‌گیرد به چه علت در حال انجام آن کار است و جوابِ درست را پیدا بکند، خیلی خیلی احتمال اینکه از مسیرش خارج بشود کم خواهد شد، من یه کمک راهنما، من یک راهنما هستم، وظیفه‌ من این است، آن دانشی را که در من به وجود آمد و زندگی و حال من را تغییر داد را مانند یک امانت به سایرین انتقال بدهم. من یک مرزبان هستم، من وظیفه دارم شرایطی را برای بچه‌های کنگره فراهم کنم که آن‌ها در مکانی آرام و درآرامش بتوانند درمان شوند، بنابراین ما می‌توانیم بهترین عملکرد خودمان را همیشه داشته باشیم.
چیزی که برای خود من هر چقدر زمان می‌گذرد و جلوتر می‌روم پررنگ‌تر می‌شود این است که می‌بینم بعضی از بچه‌های کنگره انرژی خیلی زیادی دارند ولی بعضی‌ها ممکن است انرژی کمتری داشته باشند، چه رمزی در این قضیه وجود دارد؟ چرا اکثر کسانی که در سفر اول، که سفر پرداختن به خود است و انسان بایستی نیرویش را روی خودش متمرکز کند و از بیماری اعتیاد آرام آرام خارج شود و ساختارهای دورنی‌اش شکل بگیرد و به درمان برسد، وقتی مسیر را درست طی می‌کنند یعنی سر ساعت می آیند، سی‌دی‌ها را می‌نویسند، حرف گوش می‌کنند،  عموما حالشان خوب است، بعد در سفر دوم یک عده حالشان دیگر خوب نیست یا آن حال خوشی که انتظار دارند داشته باشند را ندارند.
اولاً این را به شما بگویم ما در کنگره که بودیم، همچین حالِ خوشی نداشتیم ،یعنی بعضی‌ها فکر می‌کنند ما از همان ابتدا در ابرها بودیم، همینطوری مثلاً سِیر می‌کردیم، همینطوری همیشه در حال خوش و جهان بینی در ملکوت سِیر می‌کردیمُ، خیر! از این خبرها نبوده است، مثلاً حالمان خیلی وقت‌ها خراب بوده است، خیلی به هم ریخته بودیم، اصلاً خیلی وقت‌ها می‌خواستیم کنگره را رها کنیم و بریم، به قول معروف از آمدنمان به کنگره سیر شده بودیم، ولی به راهمان و به تلاشمان ادامه دادیم، چون تزکیه و پالایش یک خط به سمت نور نیست، شما می‌روید بالا، می‌آیید پایین، دوباره می‌روید بالا، مثل امواج است اما رو به صعود و رو به بالا رفتن است،  بالا می‌روی حال خوشی داری، سقوط می‌کنی و به کف می آیی، ناامید می‌شوی، انرژی از دست می‌دهی، دوباره صبرمی‌کنی، به تلاش خودت ادامه می‌دهی دوباره به اوج می‌روی، ولی مسیر چگونه است؟ اگر مسیرِ درستی باشد، مسیری است که شما از پایین آرام آرام به سمت بالا حرکت می‌کنید.
این را به شما بگویم،اینطور نبوده است که اعضا کنگره از جمله دیده بانان، همکاران من، دوستان من، در بیست و چند سال اخیر، همیشه حال خوشی داشته اند، فراز و نشیب‌هایی را پشت سر گذرانده‌اند و سختی‌هایی را تجربه کرده‌اند ولی کلید اینکه انسان کاری انجام دهد که در مسیر، رو به صعود و در کل رو به حال خوش در حرکت باشد، این است که بایستی خرابی و مشکلات زیادی را که وجود دارد، ببیند. چرا بعضی‌ها حاضرند  ۲۰۰ کیلومتر ۳۰۰ کیلومتر ۵۰۰ کیلومتررا هفته‌ای یک بار یا هفته‌ای دو بار، بروند، یک سری از دیده‌بان‌های کنگره اینطور هستند. بروند و مثلاً برای چند نفر کاری انجام بدهند و جلسه تشکیل بدهند یا به شکل‌های مختلف، وقت و انرژی صرف کنند.
چون وقتی که ما گره دیگران را باز می‌کنیم سیستم کائنات یا سیستم الهی به ما انرژی می‌دهد، وقتی که من حرکت می‌کنم برای اینکه به ۱۰ تا انسان ناامید که ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارند برسم و به آن‌ها امید بدهم و با آموزش، یک مطلبی را انتقال بدهم، آن ۱۰ نفر از آن حالت بد، از آن حالت اندوه فاصله پیدا کرده و خارج می‌شوند و امید به آنها بازمی‌گردد و برای حرکت انرژی می‌گیرند، حال در نتیجه این اتفاقی که افتاده و آن قفلی که برای آن‌ها باز شده، انرژی به وجود می‌آید و بخشی از از این انرژی به من داده می‌شود. این از جانب چیست؟ این، ساختار آفرینش است، نیروی مافوق یا نیروهای به قول معروف قدرت مطلق، قضیه را به این صورت چیده‌اند که شما وقتی این حرکت را انجام می‌دهید، آن اتفاق برای شما می‌افتد.
خیلی وقتها بعضی ها می‌گویند من چرا حالم خوب نمی‌شود؟ می‌گویم چون تو تمام نیروی خودت را متمرکز کرده‌ای روی اینکه چیکار بکنم که خودم خوب شوم، یعنی فقط می‌خواهی خودت زبان خارجی بخوانی، خودت ورزش کنی، تمام سرویس‌هایی که تو می‌دهی همه به خودت ختم می‌شود، اصلاً تو پول هم اگر قراراست خرج کنی هزینه برای خودت است، می‌خواهی مثلا ورزش کنی برای خودت، مسافرت بروی برای خودت، آرایشگاه بروی برای خودت، لباس بخری برای خودت، کسی در این برنامه‌های شما سهمی ندارد. منتظری که اتفاق بیفتد، نه، این اتفاقِ نمی‌افتد! زمانی اتفاق می‌افتد که تو بتوانی خارج از وجود خودت، هزینه پرداخت کنی، خارج از خانواده خودت پرداخت کنی، حالا یکی امکاناتش را دارد، ممکن است همسفر هم باشد، ۲۰۰ کیلومتر می‌تواند برود، هفته‌ای یک روز خدمت کند، دیگری مثلاً نمی‌تواند و در همان شعبه خدمت می‌کند، هر کسی اگر هر کاری  از دستش برمی‌آید انجام دهد، آنوقت از آن تغییراتی که در بیرون به وجود آورده، یک قسمت نسیب خودش می شود، یک قفلی برای خودش باز می‌شود و شروع به خوب شدن می‌کند.
شما اگر به این قضیه دقت بکنید، ببینید کسانی که حاضر می‌شوند بدینگونه عمل کنند، در طول زمان چقدر رشد می‌کنند، شما توانایی داری در شعبه‌ایی که راه انداخته‌اید هفته‌ای ۴ ساعت بیل بزنی، آن کار را انجام بده! شما توانایی داری که این مقدار پول بدهی، انجام بده! شما توانایی داری که آشپزی کنی غذا درست کنی برای آن‌هایی که کار می‌کنند، غذا درست کن! وقتی وارد انجام کار می‌شوی و یک قسمتی از این کار را انجام می‌دهی، به همان نسبت تغییرات اتفاق می‌افتد.
در این سال‌ها من شاهد این بودم که، اگر کنگره در یک سری از شهرها و یک جاهایی رشد پیدا کرد، یک سری کسانی بودند که شب‌ها وقتی ما خواب بودیم آن‌ها در اتوبوس می‌رفتند، می‌آمدند و هزاران کیلومتر را طی می‌کردند تا  گره یک سری از انسان‌ها حل شود، خانواده‌هایشان درمان شوند و از اعتیاد خارج شوند.
وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که حال خوش و شرایط خوب شایسته آن‌هاست، ‌آنها بایستی از آن تغییرات، بیشترین برخورداری را داشته باشند. پس در کُل اگر بخوام صحبت‌ها را خلاصه کنم، این است که فرمول تغییرات انسان، خیلی فرمول ساده‌ای است، همان اِنفاقی هست  که در حد توانمان اگر کاری از دستمان برآمد انجام می‌دهیم چون انسان همیشه در دوراهی انتخاب قرار می‌گیرد، شما همیشه در دوراهی انتخاب قرار می‌گیرید که با خود می‌گویید بعداً این کار را انجام می‌دهم، الان دست نگه می‌دارم تا قوی شوم یا وقتی خیلی پولدار شدم، به کنگره کمک می‌کنم، الان فلان کار را انجام دهم و بعدا، ولی ما معمولا تجربه کرده‌ایم که این بعدا گفتن‌ها، خیلی زیاد مطمئن نیستند و خیلی هم اتفاق نمی‌افتد، همان لحظه نقد که وجود دارد، آن تغییرات را ایجاد می‌کند.
بایستی به خانواده و فرزندان رسیدگی کنیم، فرزندان را خوب تربیت کنیم و به کارهای عقب افتاده رسیدگی کنیم، اما اگر برای اینکه دیگران هم مثل ما از این شرایط برخوردار شوند، هزینه کردیم، ما به حال بهتر وخوش تر می‌توانیم دست پیدا کنیم. کلیت فرمول همین هست و امیدوارم که بتوانیم از آن استفاده کنیم و برخوردار شویم. من  کسانی را دیده‌ام که بُعد مسافت در کنگره برای آن‌ها واقعا مهم نیست، این‌ها همان‌هایی هستند که جهش می‌کنند، یعنی برای او مهم است که این کار باید انجام شود و اصلا به آن فاصله ۱۰۰ کیلومتری که بایستی برود فکر نمی‌کند، می‌گوید یک، دو و یا سه نفر نیازمند هستند و آن ۱۰۰ کیلومتر را می‌روم تا نیاز آن‌ها را برآورده کنم، آن تغییر در او اتفاق می‌افتد و و به اندازه لازم رشد می کند، کار ساده‌ایی نیست ولی نتیجه خیلی خوبی دارد، خدمت کردن در نمایندگی‌هایی که نیرو هست خوب است، نمی گویم بد است، اما اینکه من همه شرایط را به صورتی بچینم که شرایط ایده آل را فراهم آورم برای اینکه من مثلا بتوانم آن طوری که دوست دارم خدمت کنم، نه، شما بایستی ببینی کجا به وجود شما احتیاج است؟ آنجایی که به وجود شما احتیاج است، همانجایی است که خودت به آن نیاز داری، یعنی تو نیاز داری آنجا باشی و سایر کسانی که قرارِاست آنجا حاضر باشند نیز نیاز دارند، آنجاست که آن گره شما باز می‌شود، آنجاست که آن تغییر در آن مساله شما درون اتفاق می‌افتد، وگرنه در جاییکه همه جا آب هست، آب دادن دست دیگران خیلی کار خاصی نیست ولی در بیابانی که همه تشنه هستند، یک ارزش دیگری دارد، یک مفهوم دیگری دارد، آنهایی که این مسائل را درک می‌کنند و آن را حس می‌کنند و تجربه می‌کنند در مسیر تزکیه و پالایش جهش‌های بزرگی را طی می‌کنند.
پس می‌خواهم در یک کلام بگویم، این موضوع اصلا به استعداد، شانس وهوش بستگی ندارد، تزکیه و پالایش به هشیاری است. ما همه شبیه همدیگر هستیم، فرقِ چندانی با همدیگر نداریم، آن کسی که هشیار است و می‌داند کجا بایستی عمل کند و کجا بایستی حضور داشته باشد، در اون مسیر پالایش و تزکیه به نقاط لازم دست پیدا می‌کند. پس بایستی سعی کنیم هشیار باشیم و این نیازمندِ همان از خود گذشتگی لازم است، اکنون که درمان شدیم و توان لازم و قدرت در ما به وجود آمده، بایستی سعی کنیم ازاین قدرتی که به ما داده شده به بهترین نحوِ ممکن استفاده کنیم. یک زمان مصرف‌کننده بودیم، بیمار بودیم، یک ساعت دو ساعت در روز توان کار نداشتیم ولی الان که آن توان و قدرت در ما به وجود آمده و احیا شدیم بایستی از این قدرت سعی کنیم برای پالایش خودمان به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و آن توجه به نیاز انسان‌هایی است که مثل خود ما هستند.
از اینکه به حرف‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

نگارش: همسفر مژگان، راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم)
ثبت: مسافر اسماعیل (لژیون هشتم)
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .