English Version
English

اولین چیزی کنگره بمن داد این بودکه به اختیار من احترام گذاشته شد.

اولین چیزی کنگره بمن داد این بودکه به اختیار من احترام گذاشته شد.

یازدهمین جلسه از دوره هفتم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره60 نمایندگی کریمان کرمان با دستور جلسه اول "الهام از ماه مبارک رمضان"و دستور جلسه دوم"تولد سه سال رهایی راهنما محترم مسافر رضا" با استادی ایجنت محترم شعبه گنجعلیخان راهنمای محترم مسافر محسن و به نگهبانی مسافر اسحاق و دبیری مسافر علیرضا روز پنجشنبه مورخ17اسفندماه 1402راس ساعت17آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد جلسه:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر خداوند را سپاسگزارم که توفیقی حاصل نمود تا یک بار دیگر در کنگره ۶۰ باشم و در شعبه کریمان استاد جلسه عمومی باشم از بنیان محترم کنگره ۶۰ و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم از دیده‌بان‌های عزیز و راهنمایان بزرگوار خصوصاً راهنمای درمان موادم آقا مجید و راهنمای درمان سیگارم آقا علیرضا ،و همچنین از ایجنت محترم شعبه تشکر می‌کنم و از مرزبانان محترم این دوره و دوره قبل شعبه و تک تک راهنمایان تشکر می‌کنم و از ایجنت محترم همسفران و مرزبانان محترمشان و همه کسانی که در حال خدمت هستند و تلاش می‌کنند تا من محسن بتونم بیام و در کنگره حضور داشته باشم تشکر می‌کنم .
در شعبه گنجعلی خان لژیون سیگار داشتیم و اینجا هم که آمدیم انرژی ما کامل شد از اینکه در کنگره هستم خدا را بسیار سپاسگزارم امروز دو تا دستور جلسه داریم یکی الهام از رمضان و دستور جلسه دوم سومین سال رهایی مسافر رضا راهنمای لژیون چهارم شعبه کریمان است در باب دستور جلسه اول تمام دستور جلسات کنگره ۶۰ در طول ۵۲ هفته که انتخاب می‌شوند تفکر عظیمی پشت این انتخاب نهفته است و این دستور جلسات مانند حلقه‌های زنجیر به هم متصل می‌باشند من وقتی یک دستور جلسه را در کنگره بخواهم کار کنم یک چرا قبل از دستور جلسه بگذارم و از خودم سوال کنم که این دستور جلسه چه ارتباطی به درمان مواد من دارد و چه کمکی می تواند به من مسافر بکند . یک هفته در مورد این دستور جلسه صحبت شده و اگر ما کتاب ۶۰ درجه را مطالعه نماییم می‌بینیم که روش dst و کنگره ۶۰ در ماه مبارک رمضان متولد شده است و روش dst و کنگره ۶۰ از ماه مبارک رمضان به وجود آمد و آقای مهندس می‌فرماید من سه سال به صورت جسته و گریخته من روزه می‌گرفتم و بعد از اینکه دیدم وعده سحر و افطارم منظم شد دست به این آزمایش زدم و نتیجه‌اش روش dstو درمان مواد را به دست آوردم من می‌خواهم بگویم کنگره ۶۰ ،به من مسافر وقتی وارد می‌شوم روزه گرفتن مواد را می‌آموزد من وقتی مصرف کننده هستم در مصرف موادم هیچ گونه نظمی ندارم و هر زمان به جایی برسم و شرایط مصرف مواد مهیا باشد من موادم را مصرف می‌کنم ولی وقتی که وارد کنگره می‌شوم اولین مطلبی که به من آموزش داده می‌شود همین روزه گرفتن مواد است به من یاد می‌دهند که دارو را در سه وعده به طور منظم مصرف کنم در ماه رمضان هم من از سحر تا افطار تمرین می‌کنم و هیچ غذایی را استفاده نمی‌کنم و علاوه بر این از ضد ارزش‌ها هم دوری می‌کنم آقای مهندس در وادی چهاردهم می‌فرماید کسی که می‌خواهد به آرامش برسد باید هزینه آن را پرداخت نماید یک خودکار را من می‌خواهم خریداری نمایم باید بابت آن هزینه پرداخت کنم درست است که در کنگره به من می‌گویند حسابت با کنگره صفر است ،ولی من خودم باید به این موضوع طوری نگاه کنم که آیا واقعاً حساب من با کنگره صفر است ؟جایی که من وارد می‌شوم و مطالبی را به من می‌آموزند و اولین چیزی که کنگره به من داد این بود که به اختیار من احترام گذاشته شد و اختیار من محترم شمرده شد من قبل از ورودم به کنگره روزه می‌گرفتم ولی سخت بود و این کار برایم دشوار بود اگر روزه می‌گرفتم به خاطر رفتن به بهشت یا ترس از جهنم بود ولی فلسفه آن را نمی‌دانستم اما زمانی که به کنگره آمدم یک آگاهی و بیداری به من محسن داد که من بر اساس آن آگاهی و بیداری الان دو سال است که روزه می‌گیرم و حتی در تابستان مدت ۱۷ ساعت در نانوایی در کنار تنور روزه می‌گیرم و هر ۳۰ روز را روزه می‌گرفتم و خیلی هم حالم خوب بود استاد امین می‌گوید کسانی می‌توانند روزه بگیرند که سیستم ایکس آنها راه اندازی شده باشد حال در کنگره کسی که می‌خواهد روزه بگیرد و یا روزه نگیرد از نظر اعضا کنگره محترم هستند به یک رهجو این آگاهی و بیداری داده می‌شود . و کسی در مسیر کنگره قرار گرفت جذب کنگره میشود و در غیر این صورت طرد می‌شود و من وقتی در خانواده به فرزندم اختیار می‌دهم و فواید روزه گرفتن را مطرح می‌کنم و فواید نماز خواندن را بیان می‌کنم و با توجه به اختیاری که به او می‌دهم که خواست انجام دهد و نخواست انجام ندهد دارم نتیجه آن را می‌بینم و فرزندم اعلام می‌کند که ماه رمضان را می‌خواهم روزه بگیرم و چرا چون من اختیار آن را محترم شمردم و کنگره به من همین احترام گذاشتن به اختیار دیگران را که یاد داد کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است . و از روزی که من و همسفرم وارد کنگره شدیم هنوز این اتفاق نیفتاده که من گوشی همسفرم را چک کنم و بالعکس. برای فرزندم گوشی نمی‌گرفتم و در بحث کرونا و مجازی شدن کلاس‌ها برایش گوشی گرفتم و یک بار هم این اتفاق نیفتاده که گوشی او را بخواهم چک کنم و این‌ها همه لطف کنگره است و خدا را شکر می‌کنم که نتیجه آن را دیده‌ام در بحث رفتن همسفرم به زاهدان تمامی راهنمایان همسفران هم این شعبه و هم شعبه گنجعلی خان حداقل برای یک مرتبه به زاهدان تشریف برده‌اند در کنگره اصلاً فرق نمی‌کند کرمان باشی زاهدان باشی یا اصفهان ،نجات یک انسان فرقی نمی‌کند در بحث رفتن به زاهدان نامی از همسفر من برده شد اما نامی از همسفر آقای مهدی زنگی آبادی که او هم یک سال پا به پای همسفر من به عنوان راهنمای تازه واردین در آنجا حضور داشت و بعد از آن خانم سمیه وخانم عاطفه حضور داشتند و بسیار هم پشتکار داشتند و از همه مهمتر پایه گذار زاهدان آقای علیرضا دژاکام بود همینجور که پایه گذار کرمان بود . و یک سال در پارک پیگیر کار زاهدان بود و انشالله که ما بتوانیم قدردان کنگره باشیم و از آموزش‌های کنگره بتوانیم استفاده کنیم .


دستور جلسه دوم تولد سه سال رهایی آقا رضای عزیز می‌باشد از ایشان همسفر محترمشان اگر حضور دارند می‌خواهم که بایستند و دوستان تشویق کنند خدا را شکر می‌کنم از اینکه همسفر آقا رضا در کنگره حضور دارند امروز که در گوشی نگاه کردم 1398/9/26 آقا رضا مصرف دارو را شروع نمودند 1399/7/23 ایشان به رهایی رسیدند مصرف ایشان شیره کشیدنی بود و همیشه در لژیون ما آرامش خاصی داشتند هرچند که درمان شیره از درمان تریاک یه مقدار دشوارتر است ،و آن هم فقط سه روز است و بعد از سه روز حال رهجو بسیار خوب می‌شود و من همیشه به تمامی رهجوها این را می‌گویم که اگر این مدت را با موفقیت بگذرانید کل سفر اولتان بیمه می‌شود ولی اگر یک قطره دارو بیشتر مصرف نمودین دیگر دست ما نیست و آقا رضا از کسانی بود که این سه روز را با موفقیت پشت سر گذاشت و سفر بسیار خوبی داشت و کاملاً فرمانبردار بود و بحث کرونا پیش آمد و ریزش زیادی هم داشتیم جلسات برگزار نمی‌شد یا به صورت مجازی برگزار می‌شد ولی با این حال آقا رضا ماند و به رهایی رسید و به این درک و فهم و آگاهی رسید و همینجور که در پیامش نوشته که هم بتواند به خودش خدمت نماید و هم به کسانی که محتاج خدمت هستند و خدا را شکر می‌کنم که در کنگره هست و چند سال است که آقا رضا از پدر بزرگوارشان که در بستر بیماری است، پرستاری می‌نماید. نمی‌خواهم بگویم که این‌ها از برکات کنگره است اما سفری این چنین و با این شرایط کار بسیار دشواریست هم انجا خدمت می‌کرد و هم بدون غیبت در کنگره حضور داشت و این می‌تواند تمامی بهانه‌ها را از من مسافر سلب نماید . و این نشانه کسی است که واقعاً ایمان دارد و بنا به فرموده آقای مهندس آرامش را در چهره آنها می‌توان مشاهده کرد از صمیم قلب به آقا رضا و همسفر گرامی‌شان و اعضای لژیون چهارم شعبه کریمان و ایجنت محترم شعبه و تک تک اعضا و در راس آن به جناب آقای مهندس تبریک می‌گویم و برای خودش و خانواده محترمش آرزوی موفقیت دارم و به قول آقای حکیمی نمی‌گوییم جایگاه بالاتر چون در کنگره جایگاه بالاتر نداریم اما آن چیزی که مصلحت است برایش اتفاق بیفتد . جا دارد فرصت را غنیمت شمرده و چند موضوع را بیان کنم اگر امروز همه ما در آرامش به سر می‌بریم نتیجه تلاش و کوشش بسیار زیاد عزیزانی است که از جان خود در این راستا مایه می‌گذارند شرایط گذشته را که به یاد می‌آورم که مکان مشخصی کنگره کرمان نداشت و ما به صورت خانه به دوش آن را اداره می‌کردیم ،کاردشواری بود اما شکر خدا الان در کرمان دو شعبه داریم و به زودی شعبه سوم هم راه‌اندازی می‌شود و یک شعبه هم در سیرجان داریم که همه این‌ها نتیجه تلاش عزیزانی است که واقعاً زحمت می‌کشند اگر من مسافر واقعاً می‌خواهم در کنگره بمانم بنا به فرموده آقای مهندس ،مرزبان محترمی که در جلسه دیده‌بان از صبح زود باید در کنگره حضور داشته باشد و شرایط پذیرایی را مهیا کند و سالن را مرتب نماید ، اگر به من مسافر خطایم را گوش زد نماید،نباید با او تندی کنم و اگر من نافرمانی کنم هیچ زمان به حال خوش نمی‌رسم و اگر بخواهم در کنگره به حال خوش برسم باید چشم گفتن را بیاموزم و عمل کنم حتی اگر فکر کنم که حرفی به من زده می‌شود درست نیست اصلا مکانی مانند کنگره ۶۰ هیچ جا نداریم .
بحث بعدی هم بحث مالی است و هر کس هر چقدر که توان دارد پرداخت نماید و حال که شروع ماه رمضان و بحث افطاری دادن است نیاز است که همه ما هم از آن و هم از سبد پول حمایت نماییم . در کنگره هم جسم ما درست می‌شود و هم روان و جهان بینی ما . و من باید به این فکر کنم که با خودم چند چند هستم انشالله همگی ما قدردان باشیم و یک ماه امتحان کنیم هم ماشینمان را جایی درست پاک کنیم و هم به ایجنت محترم و مرزبانان عزیز و راهنمای بزرگوارمان چشم بگوییم تا به حال خوش برسیم اگر آقا رضای عزیز که امروز راهنما شده ،مطمئناً چشم گفتن را هم آموخته و هم در کنگره عمل کرده است و هم به خوبی خدمت کرده است و چهار ماه که از رهایی او گذشت که در آزمون راهنمایی شرکت کرد و موفق شد شال راهنمایی را بگیرد و آرامشی که امروز در زندگی دارد قبلاً تجربه نکرده است امیدوارم همگی شما موفق باشید از دریای بی‌کران کنگره بهره کافی را ببرید.از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید متشکرم.

سخنان راهنمای محترم مسافر رضا:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر ابتدا به رسم ادب تشکر می‌کنم از بنیان محترم کنگره و خانواده محترمشان و همه خدمتگزاران و کسانی که دست به دست هم دادندتا من مسافر تو این جایگاه قرار بگیرم از ایجنت محترم شعبه و خانواده محترمشان و مرزبانان محترم دوره قبل و دوره جدید و اساتید و راهنمایان بزرگواری که از آنها آموزش و انرژی می‌گیرم ،تشکر می‌کنم از خانواده محترم خودم و همسر بزرگوارم که افتخار دادند و در این جلسه شرکت نمودند و مشکلات خاص خودشان را دارند و امسال در جشن همسفران نیز شرکت نمودند و با توجه به بیماری که دارند و تحمل نشستن روی صندلی برایشان دشوار است و باعث تشدید بیماریشان می‌شود ،با این حال تشریف آوردند، تشکر می‌کنم .در جلسات جشن تولد که بحث آرزو کردن پیش می‌آید و در جشن تولد قبلی آرزو کردم که خانواده‌ام و همسر گرامیم در کنگره حضور داشته باشند کما اینکه ایشان در جلسه حضور داشتند و من اطلاع نداشتم و امروز هم دخترم دانشگاه بود و بچه‌هایم سر کار بودند و نتوانستند حضور داشته باشند اما همسفرم با دهان روزه به خاطر من تشریف آورده وگفتم جایگاه نیاید وکادو را همانجا تقدیمش نمایم یک تشکر ویژه دارم از استاد بزرگوارم آقا محسن و خانواده محترمشان حال خوبی که امروز دارم و تجربه می‌کنم آرامشی که به زندگیم برگشته مدیون این مرد بزرگوار هستم خودشان و خانواده‌شان را وقف کنگره نمودند شاید برای من قابل درک و تصور نباشد که یک خانواده چطور می‌تواند تمام وقت خودش را وقف کنگره نماید من وقتی به کنگره می‌آیم همسرم در غیاب من در خانه هم از پدر بزرگوارم پرستاری می‌نماید،وهم پخت پز را انجام میدهد اما آقا محسن هفته‌ای سه جلسه اینجا هستند یک روز هم به خاطر همسفرشان می‌آیند و پنجشنبه هم از شعبه گنجعلی خان تعطیل کردند به دنبال همسفرشان به شعبه کریمان بیایند و تا به شهرستان برسند چقدر طول می‌کشد و فردا هم باید در پارک حضور داشته باشد . و هفته‌ای یکی دو مرتبه همسفرشان به زاهدان می‌رود واقعاً درک این موارد برای من دشوار است . اما چیزی که اینها تجربه نمودند خصوصا دستور جلسه هفته آینده که وادی چهاردهم وادی عشق و محبت است ،و قطعاً این وادی را درک نمودند هدف انسان در این برهه از زمان قطعاً چیزی غیر از خدمت و کمک به هم نوع ،نیست فلسفه اینکه ما در این برهه از زمان قدم به هستی گذاشته‌ایم فقط خدمت به هم نوع است که خوشبختانه این خانواده این مسئله را درک کردند و از خداوند بهترین‌ها را برایشان آرزومندم .
خوب رسم بر این است که در چنین شرایطی هر کس از شاهکارهای خودش سخن می‌گوید و اینکه چگونه کاندیدو نامزد اعتیاد شدم اعتیاد من از زمان خدمتم شروع شد من زمان خدمت سرباز معلم جنوب استانمان بودم و زمان فعالیت عیدوک بامری در منطقه جنوب استان بود و آن منطقه از امنیت خوبی برخوردار نبود برادر خانم ما نظامی بود و به من گفت آنجا که رفتی اگر کشیدن تریاک را به تو پیشنهاد کردند دست آنها را پس نزن و من نیز پیشنهادش را پذیرفتم و مرتب مصرف می‌کردم و جالب اینکه زمانی که به مرخصی می‌آمدم و بیقراری‌های شبانه را تجربه می‌کردم و می‌دیدم شب‌ها خواب نمی‌روم و اصلاً دلیلش را نمی‌دانستم و خیلی دلم می‌خواست برگردم و به محل کارم بروم و بنده خدایی که به ما این پیشنهاد را می‌کرد بعدها برادر خانمم شد و گه گاهی به صورت تفننی حب تریاکی می‌کشید هر زمان به منزل ما می‌آمد و ما برایش بساطی پهن می‌نمودیم به من نیز تعارف می‌نمود و همین امر سبب شد که من راحت بتوانم مصرف موادم را در منزل ادامه دهم و این شرایط تا ۱۰ سال طول کشید و مصرف مواد من در منزل منوط به ورود میهمان و شرایط رفتن به گردش در طبیعت خلاصه می‌شد و بعد از این مدت حدوداً از سال ۸۲ قبول کردیم که مصرف کننده مواد شده‌ایم من دیسک کمر داشتم و چند بار هم عمل کرده بودم و همین امر سرپوش خوبی بود که بهانه مصرف همیشگی موادم در منزل باشد و من هم به خاطر اینکه کارم را از دست ندهم در منزل مواد مصرف می‌کردم تا اینکه بازنشسته شدیم خیلی دلم می‌خواست مصرف مواد را کنار بگذارم و در طول سال شاید ۳ الی ۴ بار اقدام به ترک می‌نمودم و باورم نمی‌شد که من این کاره شوم تا اینکه خواهرزاده‌ای داشتم که منزلش کوچه روبروی شعبه گنجعلی خان بود و خودش هم عضو کنگره بود و هر زمان برای مصرف مواد به منزل وی می‌رفتم و از او راجع به کلاس‌های na سوال می‌کردم و خوشبختانه زمان برگزاری کلاس‌های آنها به گونه‌ای بود که با شرایط کاری من سازگار نبود و این خواست خدا بود که من در آنجا شرکت نکنم ازش پرسیدم شما چیکار می‌کنید ؟گفت من به کنگره ۶۰ می‌روم و ما هم به دوستان سفر اولی توصیه می‌کنیم که فقط به فکر درمان خودتان باشید و کنگره را به کس دیگری توصیه نفرمایید گفتم کنگره ۶۰ چگونه جاییست ؟و اندکی راجع به کنگره ۶۰ برایم توضیح داد و گفت یکی از شرط‌های ورود به اینجا این است که باید ازاول مواد را مصرف کنید تا به درمان برسید و این حرف خواهرزاده بسیار به دلمان نشست و بعد از سه هفته‌ای که سقوط آزاد بودم دلیل خوبی برای مجدداً مصرف کردن را داشتم وقتی موضوع را با خانمم در میان گذاشتم ایشان مایل به مصرف کردن مجدد من نبود و در واقع من بهانه خوبی پیدا کرده بودم همسرم قبول نمی‌کرد همان موقع به خواهر زاده‌ام زنگ زدم و گوشی را روی بلندگو قرار دادم تا خواهرزاده‌ام از کنگره برای خانمم بگوید .

بعد از اینکه همسرم قانع شد دنبال تهیه مواد رفتم و مصرف کردن را شروع نمودم تا وارد کنگره شدم بعد از گذراندن سه جلسه مشاوره تازه واردین ،نوبت به انتخاب راهنما رسید سفارشی که در این زمینه به ما کردند این بود که وارد لژیون استاد نقدی نشوید و اجازه ندادند که با حسم راهنمایم را انتخاب نمایم کلیه راهنمایان کنگره ۶۰ خوب هستند و هر گلی بوی خاص خودش را دارد و اجازه بدهید هر کس بر اساس حسش راهنمایش را خودش انتخاب نماید به من هم گفتند بر اساس حس خودت راهنمایت را انتخاب کن خاطره‌ای که از یکی از معلم‌های دوران تحصیل خودم داشتم معلم ریاضی دوران راهنمایی قیافه اخمو و موهای وزوزی داشت و من که از قیافه او خوشم نمی امد، نسبت به یادگیری درس ریاضی میل آنچنانی نداشتم و همین امر باعث شد که در درس ریاضی پیشرفت نکنم با وجود اینکه دانش آموز درس خوانی هم بودیم . نگاهی که به راهنمایان انداختیم دیدیم که آقا محسن از همه سرخ و سفیدتر است و همین امر باعث شد که سر لژیون ایشان بنشینیم و سه روز اولی را بسیار سخت گذراندیم هیچ وقت یادم نمی‌رود روز سوم بود که روی یک سی سی بودم در شعبه گنجعلی خان جشن گلریزان بود رفتم پیش آقا محسن و ازش بغلی گرفتم و مرا تحویل گرفتند و حالم را پرسیدند گفتم اصلاً خوب نیست و دارم می‌میرم و اتفاقاً آقا محسن در مورد کتاب ۶۰ درجه صحبت می‌کرد قسمتی که بحث کلمه توفی که در قرآن هم به آن اشاره شده است یعنی فرشتگان مرگ انسان را با تمام خصوصیات جسمی و روحی دریافت می‌کنند و او را وارد بعد و مرحله بعد می‌نمایند و مرگی در کار نیست و انسان در مرحله و بعد هم به زندگی خود ادامه می‌دهد حتی اگر مصرف کننده باشی آنجا هم تریاک می‌کشی . من خیلی خوشحال شدم و گفتم حداقل در آنجا هم تریاک می‌کشم و در واقع غافل از اینکه تمام حال خرابی‌های مصرف مواد را با خود به آن بعد حمل می‌کنیم و تا ابدالدهر باید در آن مکان زندگی کنیم
از اینکه صحبت‌های من توجه نمودید از همگی شما تشکر می‌کنم.
تایپ:مسافر محمدعلی لژیون چهارم
عکس:مسافر احسان لژیون دوم
انتشار:مسافرعباس لژیون اول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .