در روزگاری که هیچکس بر دیگری رحم نمیکند و هر کس به فکر منافع خود است؛ جایی وجود دارد که بهخاطر دیگران از همه چیز خود گذشتهاند و به دیگران درس عشق و محبت میدهند؛ محبتی که هیچ حد و مرزی ندارد. با تمام وجود و عاشقانه خدمت میکنند. خدمتی که در راستای کمک به همنوع است و با تزکیه و پالایش خود انسان شکل میگیرد.
با راهنما همسفر بتول که با وجود فراز و نشیب بسیار نهتنها گرههای درونی و زندگی خود را باز کردهاند؛ بلکه خود گرهگشای خانوادههایی شدند که میخواهند از تاریکی اعتیاد خارج گردند، از «نمایندگی کاسپین قزوین» مصاحبهای داشتهایم که شما را به خواندن این مصاحبه دعوت میکنم.
لطفاً خودتان را بهرسم کنگره ۶۰ معرفی نمایید.
سلام دوستان بتول هستم همسفر، آخرین آنتیایکس مصرفی تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، با راهنمایی راهنمایان محترم آقا موسی و خانم مهناز عزیزم و با تشکر از خانم نازنین، هماکنون خودم 4 سال و 9 ماه و مسافرم پنج ماه است که وارد سفر دوم شدهایم.
باتوجهبه اینکه شما موفق به دریافت شال راهنمایی شدهاید، چه عاملی باعث موفقیت شما شده است؟
قطعاً هر انسانی برای اینکه به موفقیتهایی دست پیدا کند در مسیر خود، راهنمایان و استادانی مجرب داشته است که انسانها را به مسیر درست هدایت کردهاند. این تزکیه و پالایش توسط خود انسان انجام میگیرد؛ ولی این راهنما است که فلز وجودی یک انسان را به طلای ناب تبدیل میکند و آن شاگرد را شکوفا میکند. ما هم در این مسیر راهنمایان و استادانی شایسته داشتهایم که این حال خوب را مدیون راهنماییهای خوب این بزرگواران هستیم.
شما بهتازگی وادی پیمان را اجرا کردهاید، به نظر شما بستن پیمان چه تأثیری در مسیر حرکت انسان دارد؟
برای شروع یک مسیر، ابتدا باید اسباب و وسایلی را محیا کرد؛ مگر میشود لکههای تاریکی، نفرت، حسادت، دروغ و غیبت در وجودمان باشد و بتوانیم مسیر درست را به کسی نشان دهیم و از رهجو بخواهیم که ببخشد و غیبت نکند؟ ابتدا باید خود را از گناهانی که دانسته یا ندانسته انجام دادهایم پاک کنیم. به نظر من پیمان وادی هشتم خیلی سختتر از آن چیزی است که تصور میکنیم؛ چون قبل از کنگره شاید مفهوم و عواقب کارهای خود را نمیدانستیم و انجام میدادیم، ولی اکنون که فهمیدهایم و توبه کردهایم، با هر بار انجام کار ضدارزشی، حال خیلی بدی به انسان دست میدهد چون میداند که کارش درست نبوده و این حال بد نشأت گرفته از گناهی است که مرتکب شده، دیگر توان تشخیص ماهیت خواستهها را داریم و از اینکه نتوانستهایم مهار و فرماندهی کنیم دچار جنگ درونی میشویم. ما هر لحظه در حال آزمون هستیم و اگر لحظهای غفلت کنیم از بالاترین نقطه به قعر چاه سقوط خواهیم کرد؛ خواه من راهنما یا یک سفر اولی باشم.
باتوجهبه قرارگرفتن شما در جایگاه راهنمایی و تشکیل لژیون بفرمائید خدمت در جایگاه راهنمایی نیازمند چه صفاتی است؟
صفت بخشنده بودن؛ چون در وهله اول ما یاد گرفتهایم مسافرمان را ببخشیم، وقتی توانستیم ببخشیم حال خوشی به دست میآوریم و نتیجه، رهایی از مواد میشود. یک راهنما از وقت، انرژی و دانشی که دارد سر لژیون میبخشد و باحال خوش و به تعادل رسیدن نسبی رهجو این بخشش چندبرابر به راهنما برمیگردد. دانش بخشیدن، دقیقاً همان نقطه پرنوری است که جناب آقای مهندس به ما آموختهاند و ما تا زمانی که چیزی در دفتر طبیعت و کائنات بهجای نگذاریم هیچ برداشتی از آن نخواهیم داشت؛ کشاورز از یکدانه گندم خود میبخشد و طبیعت این بخشش را با هفتاد دانه جبران میکند. ببخشیم و بدانیم به بهترین نحو به خودمان بر میگردد.
نیروهای بازدارنده همیشه وجود دارند، به نظر شما چگونه میتوان این نیروها را به نیروهای مکمل تبدیل کرد؟
ما با رسیدن به دانایی، میتوانیم ماهیت این نیروها را بشناسیم در وهله اول کار بسیار سختی است، چون هنوز شناختی از این نیروها نداریم؛ ولی کمکم با کسب دانایی، تزکیه و پالایشی که در خود انجام میدهیم، حتی میتوانیم از نیروهای منفی برای رسیدن به اهداف خود بهترین استفاده را ببریم. همانطور که جناب آقای مهندس از تریاک که در ظاهر مخربترین مواد است بهعنوان بهترین دارو برای درمان اعتیاد استفاده کردند.
نقش راهنما در تغییر نگرش یک فرد چه اندازه مؤثر است؟
به نظر من این یک امر نسبی است، چون راهنما و خود رهجو در تغییر نگرش فرد سهیم هستند. راهنما از یک منبع آموزشی برای همه صحبت میکند و برای همه یکزمان مشخص وقت و انرژی میگذارد حالآنکه رهجویی سر ده ماه به رهایی و پاکی میرسد و رهجویی هنوز در مقابل رویش دانه مقاومت نشان میدهد. دانه برای همه یکی است؛ ولی این بستر ما است که آیا آمادگی دریافت و رویش را دارد؟ اگر دارد که رهجو صدای پای استاد را میشنود و اگر ندارد راهنما هر چقدر تلاش کند باز هم نتیجه به خود رهجو بستگی دارد، زیرا راهنما فقط راه را نشان میدهد و این خود رهجو است که باید خواسته داشته باشد و حرکت کند. این نکته هم وجود دارد که الگو باید بینقص باشد تا تأثیرپذیری درستی داشته باشد.
ضرورت جهانبینی برای درست و سالم زندگیکردن را چگونه ارزیابی میکنید؟
جهانبینی متعلق به همه انسانها است. جهانبینی یعنی؛ دیدن درست جهان، درک و دریافت تمام چیزهایی که از درون و بیرون خود احساس میکنیم. در جهانبینی قوانینی را آموزش میگیریم که به بهبود زندگی ما انسانها کمک میکند. جهانبینی برای کسانی که در تاریکیها هستند و میخواهند از تاریکیها خارج شوند و نیاز به یک طناب محکم و قوی دارند تا آنها را از عمق تاریکیها نجات دهد، بهترین راه است. پس آموزش جهانبینی همان طناب محکمی است برای رهایی از تاریکی و زنجیرهایی که به دستوپای خود زدهایم.
فکر میکنید اگر خدمت راهنمایی نبود چه آموزشهایی را از دست میدادید؟ حضور مداوم در شعبه با بچه کوچک برای شما سخت نبود؟
به دلیل گسترده بودن آموزشهای ناب کنگره، اگر جایگاه راهنمایی و خدمتگزاری نبود شاید بهمرورزمان فراموش میکردیم یا از مسیر درست خارج میشدیم، چون ما هنوز در ابتدای مسیر آموزشها هستیم. در جایگاه راهنمایی بودن یعنی؛ شروع کاربردیکردن آموزشهایی که تاکنون دریافت کردهاید. شما نمیتوانید چیزی از رهجوی خود بخواهید که هنوز خود نتوانستهاید آن را درست انجام دهید. این جنگ درونی را انسان همیشه با خود دارد و همین باعث ساختهشدن ما میشود و باعث میشود که ما به رفتار، گفتار و کردار خود بیشتر توجه کنیم. با بچه کوچک به کنگره آمدن واقعاً خیلی سخت است؛ اما ما یاد گرفتهایم از سختیهای زندگی بهترین درسها را بگیریم و این سختیها برای ما سرشار از آموزش باشد و از آنها در جهت رشد خود استفاده کنیم. این شیرینی مسیر بود که سختیها را یا احساس نمیکردیم یا برای ما قابلتحمل بود و به این مسئله ایمان کامل دارم.
به نظر شما سیدی نوشتن چه رابطهای با مثلث دانایی دارد؟
مثلث دانایی از سه ضلع تفکر، تجربه، آموزش و مثلث جهالت از ترس، ناامیدی و منیت تشکیل شده است. نیروهای بازدارنده و منفی اگر روی یک ضلع هم کار کنند، باز فرایند دانایی را متوقف میکنند. ترس باعث میشود که ضلع تفکر رشد نکند و حس ناامیدی فرایند تجربه را متوقف میکند، منیت هم مانع آموزش ما میشود تا آموزش نبینیم؛ زیرا فکر میکنیم همه چیز را میدانیم و نیاز به استاد و آموزش نداریم. انسان برای اینکه از درون و برون خودآگاه شود نیاز به آموزش دارد تا آگاهی و دانایی خود را بالا ببرد و اشتباهات گذشته را تکرار نکند. نوشتن سیدی دقیقاً مثل این است که ما بتوانیم دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم.
چه صحبتی با همسفرانی دارید که مسافر آنها خوب سفر نمیکند؟
ما در کنگره یاد گرفتهایم خودمان را دوست داشته باشیم، برای خودمان به کنگره بیاییم و برای حال خوب خودمان تلاش کنیم. وقتی نگرش ما نسبت به خودمان اینطور باشد، دیگر دوربین را از روی مسافرمان برمیداریم. به کنگره و روش DST ایمان داشته باشیم، برای همه شد پس برای ما هم میشود. در صبر خود بیصبری نکنیم و از دریچه بیمار به مسافر خود نگاه کنیم. بدانیم دیریازود دارد؛ ولی سوختوسوز هرگز. به امید رهایی تمام سفر اولیها.
کنگره ۶۰ را چگونه فضایی میبینید؟
کنگره ۶۰، سکو و پله پرتابی است برای کسانی که سازندگی را از خود شروع کردهاند و میتوانند با بودن در این مکان و کاربردیکردن آموزشها به قلههای رفیع انسانیت برسند، زیرا ما در برههای از زمان به دلیل رفتن به عمق تاریکیها خودمان را گمکرده بودیم و کنگره بود که آدرس خودمان را به خودمان داد. پس مکانی که بدون هیچ قید و شرطی، محبت و آموزش بلاعوض میکند و فکر میکنم ستودنی باشد. مسافران و همسفران اگر اعتقاد و باور داشته باشند با بودن در کنگره ۶۰ و روش DST به درمان قطعی خواهند رسید، بهانجامرسیدن هر عملی، دشوار است؛ اما غیرممکن نیست.
کلام آخر؛
خداوند را هزاران مرتبه شکر که توفیق خدمتکردن به بندگانش را به ما داد تا در این مسیر خودمان نیز ساخته شویم؛ انشاءالله از این آزمون سربلند بیرون بیاییم. از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بهخاطر بستری که برای ما فراهم کردهاند، تشکر میکنم. خانم مهناز عزیزم باعث شدند تا من همسفر امروز این حال خوب را تجربه کنم، از ایشان کمال تشکر را دارم. امیدوارم همه انسانها در هر مسیری که قرار میگیرند، خواهر و دوست خوبی مانند خانم نازنین عزیز داشته باشند که همیشه همراه و چراغ راهشان باشند.
مصاحبهکننده: همسفر مرضیه راهنما همسفر نازنین (لژیون ششم)
تنظیم و ارسال: همسفر مهرناز راهنما همسفر خدیجه (لژیون هشتم)
عکس: همسفر آرزو (مرزبان خبری)
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
801