جلسه پنجم از دوره هفتم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره60 نمایندگی باغستان کرج با استادی پهلوان محترم مسافر احمد، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه D.S.T وتجربه من از سم زدایی و روشهای دیگر روز دوشنبه 24 مهرماه 1402 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، خدا را شکر که عمری هست تا در کنار هم آموزش بگیریم. از نگهبان جلسه سپاسگزارم که من را به این شعبه دعوت کرد تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه این هفته D.S.T و تجربه من از سم زدایی و سایر روشها است. من سایر روشها را نرفته ام، اما از روش D.S.T تجربه دارم. داشتم به این متد فکر می کردم که در سفر اول به من می گویندD.S.T مخفف دژاکام، پله و زمان، الان باید برای که من در سفر دوم هستم و حدودا چهار سال است که به رهایی و درمان رسیدم معنی و مفهومش تفاوت می کند. داشتم فکر می کردم چقدر فامیلی پر معنا و مفهومی جناب مهندس عزیز دارند، دژاکام... دژ را بشکنی به کام می رسی. در سفر اول پله ها برای من مسافر OT است، امروز برای من شاید وادی ها است. اگر می خواهیم ارتقاء پیدا کنیم باید از این پله ها بالا برویم.
وادی ها را یکی یکی باید اجرا و کاربردی کنیم که جناب مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه نیز به این موضوع اشاره کردند. حتی زمان را هم می توانی به کنترل خود در آوری همان گونه که جناب مهندس زمان را به کنترل خویش در آوردند، در واقع هستی را به کنترل خویش در آوردند. به اعتقاد من D.S.T صراط مستقیم است که جناب مهندس هم در صحبت های اخیرشان می گویند، در واقع D.S.T راه برگشت و توبه است، چرا توبه است؟ خب من اعتیاد داشتم و به واسطه خوردن شربت OT حالم خوب شد، اما همسفر که اعتیاد نداشت، پس نمی تواند OT باشد در آن روز به زبان من صحبت کرده بودند که درست هم بود.
چه اتفاقی برای همسفرها افتاده که خیلی از مشکلاتشان برطرف می شود، وحتی بیماری هایی که داشتند برطرف می شود که این بسیار جالب است. من مسافر شربت می خوردم همسفرها که شربت نمی خورند. به این دلیل می گویم راه توبه است که وقتی من در این مسیر قرار می گیرم به واسطه آموزشها و اجرایی کردن آن آموزش ها به مرور زمان بیان ژن من ذره ذره شروع به تغییر می کند و توان من بالا می رود. کارهای خود را به موقع انجام می دهم مثل بیدار شدن و یا خوابیدن و... من ابتدایی ترین مسیر را هم گم کرده بودم و اکنون دارم به مسیر برمی گردم و جسم من هم که جزئی از هستی می باشد شروع با بازگشت می کند.
وقتی دروغ کمتر می گویم در مقابل راستگوتر می شوم. زمانی بود که به راحتی دروغ می گفتم اما اواسط سفرم وقتی که دروغ می گفتم احساس پشیمانی به سراغ من می آمد و من را مجبور به راست گفتن می کرد. اتفاق بعدازآن جالب بود که می دیدم که چقدر من را دوست دارند، وقتی که اقرار به اشتباه خود می کردم به جای سرزنش کردن من، به تعریف و تشویق من می پرداختند. کنگره60 ذره ذره پیش می رود و بیماری ها با این متد در حال درمان شدن است به همین دلیل می گویم که توبه است. زیرا هر چقدر من به مسیر برگردم بیان ژن در حال عوض شدن می باشد.
یعنی سلول هایی که من زمانی آنها را ازحالت طبیعی خارج کرده بودم دوباره در حال بازسازی جسم هستند و کار خودشان را به خوبی انجام می دهند. در آیه ای از کتاب آسمانی ما خداوند می فرماید: آیا آنانی که از لحاظ روحی و عقلی مرده بودند و ما به آنها نور دادیم و در پرتو آن نور در میان مردم به درستی و سلامت زندگی کردند، با آنانی که هنوز در جهل و تاریکی خودشان هستند برابرند؟ یعنی تو که بر میگردی به سمت نور دستت در دست من است. جمعیت احیای انسانی کنگره60. جناب مهندس از وادی و دروازه اعتیاد وارد شدند تا خودشان را ثابت کردند تا علم و آگاهی الهی از طریق این دروازه وارد هستی شود و رنج بشریت کمتر شود.
جناب مهندس می فرمایند که به آرزوهایتان فکر نکنید و به خواسته هایتان فکر کنید، در واقع وقتی در این مسیر به جلو گام برمی داری هستی شروع می کند به تو خدمت کردن. وقتی برای درمان می آییم دید و نگرشمان رفته رفته تغییر می کند و دید من وسیع تر می شود .
از این که به صحبت های من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزاری می کنم.
تایپ: مسافر فرشید
تنظیم و ارائه: مرزبان خبری مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
254