جلسه سیزدهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی صالحی ۲، به استادی کمک راهنمای محترم مسافر مازیار و نگهبانی مسافر علیاصغر و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه "وادی سوم و تاثیر آن روی من" و «تولد ۵ سال رهایی کمک راهنمای محترم مسافر ولی الله» در تاریخ 3خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۰آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد...
سلام دوستان مازیار هستم مسافر خیلی خوشحالم که قسمت شد یکبار دیگر این جایگاه را تجربه کنم و در کنار هم جلسهٔ خوبی را داشته باشیم. این جلسه به دو بخش وادی سوم و تولد آزادمردی کمک راهنمای محترم آقا ولیالله تقسیم میشود. وادی سوم میگوید باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. در مورد اعتیاد بدون پرداختن به این دستور جلسه، درمان ممکن نیست. در کنگرهٔ ۶۰ برای درمان اعتیاد، ریشهای و بنیادی عمل میکنند. تا نتیجهٔ درست حاصل شود. بهقولمعروف آدمها تا یتیم نشوند بالغ نمیشوند؛ یعنی انسان تا امیدش از هر آنچه از بیرون هست قطع نشود، آدم بالغی نمیشود. آدم بالغ شخصی است که جستجو میکند و دنبال راهحل میگردد و میجنگد و به یک جنگجو تبدیل میشود. ما اینجا سینه سوختگانی هستیم که تمام به هر آنچه بیرون از ما است قطعشده و به دنبال توانیهای خودمان هستیم. ما آنقدر درگیر حاشیهها هستیم که گاهی اوقات از قدرت درونی خود غافل میشویم. به قول استاد: آنگاهکه از حجابهای ظاهر گذشتی، تو در ساختن خود و ساختن دیگران توانا خواهی شد و این حکمت قدرت مطلق میباشد. ما دنبال چیزی هستیم که حس شدنی است؛ و آن حس شدن است که کمک میکند اعتیادمان درمان شود. وقتی من مازیار به تواناییهای خود بنگرم تمام مسائل برایم حل میشود. از استادی میپرسند شجاعانهترین کاری که انجام دادهای چه بوده؟ میگوید گفتم: کمک. از یکجایی به بعد دیگر انجام کاری در توان من نیست و راهنمایی لازم دارم؛ و راهنمایان کنگره و آموزشهای آنان باعث شده من به آن تواناییهای درون خودم برسم و به اهدافم نزدیک شو که ناچیزترین آنان درمان اعتیاد است.
متنی را نوشتهام که با اجازهٔ شما میخوانم دروازههایی هست که با تزکیه و آموزش باز میشود. درصورتیکه چیزی از آن چیزهایی که به مفتخریم کنار بگذاریم تا پلهپله از خویشتن تهی شویم و با خویش ملاقات کنیم. جایی که باید علاوه بر خواستههای ملموس، نیازهای خفته را هم دریابیم و از حقیقت ناخودآگاه خویش، جرعهای بنوشیم و نیاز به گفتگو با بخشهایی از خود که سالهاست فراموش کردهایم را جدی بگیریم. سزاوار است دفینهای از آگاهیها که از دور تا به امروز برایمان به ارث گذاشتهشده را کشف و بازگشایی کنیم؛ و میراث خویش که در ژنهایمان انباشته و حکشده را خریدار باشیم. باید به یاد داشته باشیم که همهٔ ما یک تاریخ متحرک از کل داستان حیات را در خویش، به یادگار داریم و این قابلگی برای به دنیا آوردن خویش از خویشتن همچنان ادامه دارد. شاید به دیدار خویشتن مفتخر شویم؛
قسمت دوم دستور جلسه، تولد آزادمردی کمک راهنمای محترم آقا ولیالله. به نظر من بعضی افراد یک مدتی که از ورودشان در کنگره میگذرد راه پرواز را یاد میگیرند و منتظر نمیشوند و همان مسیر حرکت راهنمایشان را در پیش میگیرند و با سرعت میدوند. بعضی از آنها با ۳ الی ۴ ماه سفر، درواقع سفر دومی بهحساب میآیند؛ و چهبسا از افرادی که با ۵ سال رهایی، سفر اول بهحساب میآیند و راه را پیدا نکرده اندبه آقا ولیالله و راهنمای ایشان، آقا جواد و خانوادهٔ محترم ایشان تبریک میگویم و امیدوارم لژیون ایشان هرروز پربارتر شود و شاهد رهاییهایشان باشیم. ممنون که به صحبتهای بنده توجه کردید.
سخنان کمک راهنما ولی الله
سلام دوستان ولیالله هستم مسافر خدا رو شکر میکنم که مصرفکننده شدم و خداوند راه کنگره را به من نشان داد؛ و از مهندس و خانوادهٔ محترم ایشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم نمودند تا به درمان و حال خوش برسم. از خدمتگزاران کنگره و از خدمتگزاران صالحی ۲، گروه مرزبانی و ایجنت، کمک راهنمایان محترم، از دوستانی که در لژیون من سفر میکنند صمیمانه تشکر میکنم. از گروه خانواده و خدمتگزاران این گروه، از کمک راهنمای خوبم آقای جواد موسوی صمیمانه تشکر میکنم که با صبوری خود مرا تحمل و راهنمایی کردند. از آقا مازیار و راهنماییهای ایشان و آقا مسعود، کمک راهنمای سفر دومم تشکر میکنم. ایشان انسان شریفی بود و من اگر کمک راهنما شدهام، از راهنماییهای ایشان استفاده کردم. از آقا کوروش تشکر میکنم که اجازه دادند در این شعبه خدمت کنم و از آقای صداقت و از همهٔ کسانی که به من کمک کردند به حال خوش برسم بینهایت سپاسگزارم. از تخریبم برایتان بگویم. من سال ۸۲ شروع به مصرف کردم و ظرف مدت ۲ سال از مصرف نیم گرم کشیدنی به ۵ گرم شیرهٔ خوراکی رسیده بودم. بعد از ۳ سال مصرف مواد، قرص هم به آن اضافه شد و روزی ۲۵ عدد هم قرص میخوردم. سال ۸۹ تصمیم به درمان اعتیاد در کلینیک گرفتم و ازآنجا مصرف شیشه را شروع کردم و الکل را هم بهصورت حرفهای میخوردم. در سال ۹۱ برنامهای از تلویزیون پخش میشد و آنجا پیام کنگره را شنیدم اما حرکتی نکردم. بعد از ۶ سال درجایی مشغول به کار بودم و به دلیل تخریب مواد ازآنجا اخراج شدم و آنجا بود که پیام کنگره در ذهنم جرقه زد و وارد کنگره شعبه شهرری شدم. در اوایل آن حسهای منفی مرا احاطه کرده بود و چیزی درک نمیکردم. ولی همانطور که در مصرف مواد پایه بودم در حضور در جلسات کنگره هم کوتاهی نمیکردم و همیشه حضور داشتم و خوشحالم که حداقل این کار را درست انجام دادم. پیام این تولدها برای سفر اولیها و تازه واردین است که ببینند و امیدوار شوند و راه و هدف و حرف مهندس را بهتر درک کنند و الگو بگیرند. هرکدام از ما هم اگر با آموزشهای جناب مهندس حسین دژکام جلو برویم بدون شک به این جایگاه میرسیم. در پایان از همسفرم صمیمانه تشکر میکنم که صبوری کرد. هر کس غیر از ایشان بود با من زندگی نمیکرد. ایشان خیلی من را تحمل کرد و صبورانه همسفرم بود. از راهنمای همسفرم هم تشکر میکنم و از همهٔ کسانی که در این جشن شرکت کردند صمیمانه تشکر میکنم. ممنونم که به حرفهای من توجه کردید.
تایپ: مسافر ابراهیم
عکس:مسافر محمد
تنظیم: مسافر هاشم
باتشکر از مسافران و همسفران نمایندگی صالحی۲
- تعداد بازدید از این مطلب :
512