بهنام قدرت مطلق الله
«یاد الله در هر جا، یاد خود از قطره به اقیانوس است.»

دستور جلسه هفته:
.jpg)
لژیون یک، کمک راهنما همسفر اعظم عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان عالیه هستم یک همسفر
در ابتدا هفته راهنما را به جناب مهندس دژاکام، معلم بزرگ و بنیان کنگره۶۰، خانواده محترمشان، کمکراهنمای عزیز خودم خانم اعظم و تمامی کمکراهنمایان کنگره۶۰، تبریک میگویم. آقای مهندس میفرمایند: راهنماها بهترین آدمها هستند؛ چون هدایتگران از تاریکی به روشنایی، از ناامیدی به امیدواری میباشند. راهنما؛ یعنی رب، مربی، کسی که راه را نشان میدهد. راهنمایان کنگره۶۰، فرشتگانی هستند که با محبت و عشق خالصانه، بدون هیچ توقع و دریافت هیچ مزدی، از جان و دل وقت میگذارند تا یک فرد که غرق در ناامیدی و تاریکی است به آرامش و رهایی برسد؛ این یعنی عشق بلاعوض.
کنگره، شکرگزاری در قبال لطفی که به من میشود را میآموزد، باید با قلب، زبان و عمل سپاسگزار و قدردان باشم. گرچه زبانم از اینهمه لطف و از خودگذشتگی قاصر است؛ امیدوارم با فرمانبرداری و سپاسگزاری، گوشهای از محبت بیدریغ و آموزشهای ناب راهنمای عزیزم را جبران کنم و خداوند را سپاس که این هفته زیبا فرصتی برای قدردانی است.
لژیون دوم، کمک راهنما همسفر فاطمه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان اعظم هستم همسفر محمد
این هفته با شکوه را به جناب مهندس و تمام کمکراهنمایان به خصوص راهنمای عزیز خودم خانم فاطمه تبریک میگویم.
جناب مهندس با دقت و تدبیری که دارند، هفتهای که در آن هفته معلم است را به نام هفته راهنما انتخاب کردند. اینان معلمانی باعشق و از خود گذشته هستند. بهنظر من راهنما از یک متخصص و مشاور بالاتر است؛ چرا که برای صحبت و راهنمایی گرفتن از یک متخصص مشاوره باید حتماً وقت قبلی با هزینه زیاد و در یک تایم مشخص برای صحبت کردن بگیرید؛ اما راهنمایان دوست داشتنی و مهربان کنگره۶۰، بدون وقت قبلی و بدون هیچ هزینهای وقت گرانقدر خود را در اختیار ما رهجویان قرار میدهند.
این هفته فرصتی برای جبرانِ زحمات، لطف و محبت این بزرگواران است. زمانیکه، به کنگره آمدم بسیار با ترس و نگرانی همراه بودم. اما الآن هر بار که به شعبه میآیم با لبخند و با آغوش کشیدن خانم فاطمه رو به رو میشوم، حس سختیها و بالا، پایینهای زندگی از یادم میرود و آن چند ساعتی که در شعبه و کنار راهنمایم هستم، انگار از فضای بیرون جدا شدهام. من که نمیتوانم و نخواهم توانست، زحمات استاد بزرگوارم را جبران کنم، فقط از خداوند بزرگ برای ایشان و خانواده عزیزشان بهترینهای روزگار را خواستارم و دعاگویشان هستم.
راهنمای عزیزم دوستتان دارم.
لژیون سوم، کمک راهنما همسفر هما عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان مریم هستم همسفر کاظم
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
زمانیکه در تاریکی و اوج ناامیدی بودم، همیشه از خداوند کسی و جایی را میخواستم که بتوانم به آرامش برسم و نجات یابم.
راهنمای عزیزم خانم هما جان، ای کسی که مثل کوه استوار بودید و من را از نفرت به طرف عشق و از ناامیدی به امیدواری رساندید. خدا را شاکرم، شما را در مسیر زندگیام قرار داد و با آغوش مهربانتان مرهم دردهای من شدید. هر نگاهتان، امیدواری در زندگی برای من میآورد؛ دستهای گرمتان به من قوت قلب میدهد که تنها نیستم. راهنمای مهربانم؛ واژهی سپاس در برابر از خودگذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست. تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم، بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید، امیدوارم برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من بمانید.
استاد عشق و محبت روزتان مبارک.
لژیون چهارم، کمک راهنما همسفر شفیعه عزیز
--------------------------------------
یاد الله در هر جا، یاد خدا از قطره به اقیانوس است.
سلام دوستان مژگان هستم همسفر کاظم
این هفته را در رأس به آقای مهندس، خانواده محترمشان و دیگر راهنمایان در کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم؛ به عزیزانی که با خدمت عاشقانه و بدون هیچ چشمداشتی، در خدمت کسانی هستند که با کولهباری از غم، غصه و ناامیدی وارد کنگره میشوند و برای رهایی هر فرد از تمام وجودشان مایه میگذارند. راهنمایان در کنگره، مانند کوه هستند، در این زمان افراد درمانده اعتیاد مثل من و مسافرم زیاد هستند و هیچ راه نجاتی نداشتیم و نمیتوانستیم راه پیدا کنیم و مانند یک بیابان و صحرا بودیم. کمکراهنما مانند یک کوه آمدند، ابرهایی که برای من ارزشی نداشتند را جمع کردند و تبدیل به ابرهای بارانزا کردند و برایم سرسبزی به ارمغان آوردند. زندگی من چه در صور پنهان و چه صور آشکار مثل یک صحرایی که جز مار و عقرب چیز دیگری نداشت، تبدیل به باغی شد که از درونش نغمه بلبلان، وزش و نسیم آرامی به گوش میرسد، اینها را مدیون کمکراهنمای خوب خودم خانم شفیعه هستم که مانند همان کوه استوار و بلند هستند و با آموزشهای ایشان حسهای من دارد، باز میشود و امیدوارم روزی برسد که از یک دشت تبدیل به یک تپه و بعد تبدیل به یک کوه و کمکم تبدیل به انسانی بشوم که تمام سلولهای بدنم ستایش خدا و خدمت به تمام هستی شود، مانند راهنمایان عزیز. راهنما؛ یعنی رفتن و رسیدن، آموزش دادن و آموزش گرفتن هدایت انسانهای در بند، نمایش قدرت و صلابت، منبع نور و روشنایی.
راهنما؛ یعنی آرامش، آرامش.
لژیون پنجم، کمک راهنما همسفر نرگس عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان مریم هستم همسفر رحیم
راهنما؛ یعنی نشاندهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق؛ یعنی نمایانگر راه رسیدن به آرامش، راه بهشت و نجات از جهنم درون. چگونه از شما بنویسم؟ شما که واژهها را آسمانی میکنید و مهربانی و آرامشتان سرشار از ایمان و یقین است. شک ندارم، حضور خداوند در لحظات زندگیتان میتواند، عامل این حجم از آرامش و متانت شما باشد. سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست.
تنها دارایی من برای شما، دعای خیر است که به پاس تمام لطفتان میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من.
آرامش امروز، حال خوش، سلامت جسم و روحم، همه اینها به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار و از خودگذشتگی شما بوده است. کاش بتوانم؛ ذرهای از محبت و ایثار شما را جبران کنم. این هفته گرانقدر را به شما کمکراهنمای با عشقم خانم نرگس و تمامی کمکراهنماهای کنگره۶۰ تبریک میگویم و امیدوارم بهترینها برای شما رقم بخورد.
اینکه با من همراه بودید، ممنونم.
لژیون ششم، کمک راهنما همسفر مریم عزیز
--------------------------------------
معلمین واقعی و راستین کسانی هستند که با پرورش شاگردان و درست کردن تفکر و اندیشهی آنها انسانهایی را میسازند که هر کدام از آنها میتوانند یک سیستم را درست یا اصلاح کنند.
سلام دوستان مینا هستم همسفر حمید
قبل از هر چیز هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره۶۰ آقای مهندس و به کمکراهنمای عزیزم خانم مریم و همچنين تمامی کمکراهنمایان کنگره۶۰ تبریک و تهنیت عرض مینمایم. راهنما؛ چه واژهی دلنشین و چه صوت دلانگیزی.
راهنمایی که با عشق، محبت و بدون هیچ چشمداشتی به کسانی که با کولهباری از غم و اندوه، ناامیدی، خشم، احساس گناه و تحقیر، حق به جانب بودنها، ناصادقیها و هزاران درد دیگر که لحظهای از آن غافل نبودهاند، وارد کنگره شدند، خدمت عاشقانه و خالصانه میکنند؛ چه بسیار آموزشهای نابی که در هیچ کلاس درسی، هیچ کجای دنیا آموزش داده نشده و نخواهد شد.
محبت، احترام، اعتماد به نفس، نشستن در جایگاه خود، حرکت به سمت نور و در نهایت آرامش ذهن و درون؛ اینها هدایای ارزشمندی بودند که راهنما، رب، مربی، با صبر و حوصله و با ساده کردن مسائل و مطالب در هر شرایطی به روح و روان ما داده شد.
جناب مهندس فرمودند: شکرگزاری یعنی تشکر کردن که همراه با زبان، با دل یا قلب، با قدم و عمل باشد. پس ما باید قدردان این فرشتگان زمینی باشیم که با دل و جان از خود، زندگی، فرزندان و وقت خود میگذرند تا یک فرد به رهایی برسد.
در آخر، همراه، همدل، دستگیر، هدایتگر و ای چراغ و نور امید، تو را سپاس، سپاس، سپاس.
لژیون هفتم، کمک راهنما همسفر معصومه عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان معصومه هستم همسفر رضا
هفته راهنما را به تمام راهنمایان کنگره۶۰، بهخصوص راهنمای با عشقم خانم معصومه عزیز، تبریک میگویم؛ عزیزانی که با خدمت عاشقانهشان و بدون هیچ چشمداشتی در خدمت کسانی هستند که با کولهباری از غم و غصه و ناامیدی وارد کنگره میشوند.
منِ همسفر هیچ وقت فکر نمیکردم که مسئله اعتیاد با آموزشهای نابی که این عزیزان در اختیار ما قرار می دهند، حل شود. واقعاً راهنمایان کنگره۶۰، برای رهایی هر شخص از تمام وجودشان مایه میگذارند. شاید یک معلم در طول هفته یا در طول ماه چند روزی سر کلاس حاضر نباشد. ولی راهنمایان بدون اینکه غیبت داشته باشند، چه رهجو بیاید یا نیاید حضور دارند؛ قوانین و حرمتهای کنگره۶۰ را رعایت میکنند.
راهنما با دانش و آگاهی بالا یک الگو است؛راهنما با وجود عشقی که به یک رهجو دارد با جان و دل از خودشان مایه میگذارند و از زندگی، وقت و کارشان میگذرند تا یک فرد به رهایی برسد؛ پس ما بایستی قدردان این فرشتگان زمینی باشیم.
لژیون دهم، کمک راهنما همسفر زهرا عزیز
--------------------------------------
سلام دوستان معصومه هستم همسفر احسان
مشارکت خودم را با حدیثی از امام علی (ع) شروع میکنم که میفرمایند: «مَن عَلَّمَنی حرفًا فَقَد صَیِّرَنی عَبدًا» هر کس کلمهای به من بیاموزد، مرا بنده خود کرده است. من شکرگزار تمام راهنمایان کنگره۶۰ هستم چرا که اگر آنها نبودند، راهنمای من نبود و اگر راهنمای من نبود، من در کار نبود و اگر امروز اینجا هستم، آرامش و حال خوش دارم، این حال خوشم را مدیون راهنمایان بیمنت کنگره۶۰ هستم که کمتر جایی دیدهام که بدون چشمداشت و بدون کمترین هزینهای خدمت میکنند.
امیدوارم بتوانم با خدمت کردن و قبولی در امتحان کمکراهنمایی ذرّهای از عبد بودن خودم را نشان بدهم. این هفته عزیز را به راهنمای با عشق کنگره۶۰ جناب مهندس، استاد امین عزیز و تمامی کمکراهنمایان شعبه شفا و دو کمکراهنمای با عشق خودم خانم احترام عزیز و خانم زهرا عزیز تبریک میگویم.
لژیون یازدهم، کمک راهنما همسفر اکرم عزیز
--------------------------------------
تو صمیمیتر از آنی که دلم میپنداشت
دل تو با همه آینهها نسبت داشت
این خدا بود که از روز اَزل بر دل تو
آیه روشنی از عاطفه و عشق گذاشت
تو همان ساده سرسبز نجیبی
که خدا در بین دل پاکت، صدف آینه کاشت
ای پری وارترین؛ گرچه خداوند تو را با همه پاکی
ولی جزو ملائک نگذاشت؛
سلام دوستان نرگس هستم همسفر حمید
در ابتدا هفته عزیز راهنما و کمکراهنمایی را به جناب مهندس عزیز، خانوادهاشان، استاد عزیزم خانم اکرم و تمام کمکراهنمایان کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم.
این بار ساده و دلی مینویسم، برای کسی که توصیف عشقش در کلامها نمیگنجد، مینویسم برای کسی که از جان، عشق و زندگی خود گذشت تا به من جانی دوباره ببخشد، او حتی از بهترین و طلاییترین لحظات و ساعات عمرش گذشت تا به من بیاموزد که زمان با ارزشترین ثروتی است که در اختیار من است. میخواهم اعتراف کنم که قریب به بیست و اندی با شرکت در کلاسهای مختلف و آموزشِ انواع معلم و استادها، احساسم این بود که بهترین علوم را آموزش دیدهام؛ ولی با ورود به کنگره و آموزشهای ناب شما کمکراهنمای عزیزم تازه متوجه، رشد خود شدم. دریافتم، علم آن است که در من تکامل ایجاد کند، رشد و شکوفایی به عمل داشته باشد نه صرف تعالیم ذهنی که به من در جا زدن یاد دهد و این را فقط مدیون آموزشهای آمیخته با عشق شما هستم.
استاد عزیزم در کنار همه این آموزشهای ناب، مثل یک مادر به جرأت میتوان گفت از مادر نزدیکتر، ساعتها پای تمای درد و دلها، سختی و مشکلاتم نشستی، بدون اینکه ساعت و زمان برایت معین باشد و این فداکاری و ایثار بیمثالت چگونه قابل جبران میباشد؟
خانم اکرم عزیزم؛ استاد بیهمتای من، اگر تمام حرف و سخنها جمع شوند، ذرهای جبرانگر این عشق بلاعوض شما نمیشود. پس سخن کوتاه میکنم و فقط سپاسگزار خدایی میشوم که شما را، راهنمای راهم قرار داد. در سجدههای سپاسگزاری دعا میکنم، برای سلامتی شما فرشته آسمانی و خانواده گرامیتان و تا آخرین نفسهای زندگیام دوستتان خواهم داشت.
لژیون دوازدهم، کمک راهنما همسفر نجمه عزیز
---------------------------------------
سلام دوستان بتول هستم یک همسفر
حدود یک سال پیش که تازه وارد کنگره شدم، فرشتهای با شال سبز با من همراه شد و کمک کرد تا از سردرگمی و بلاتکلیفی که در آن غوطهور بودم، بیرون بیایم و با کمال محبت و جملات تسکیندهنده و امیدبخش قلب و وجودم را به نهایت آرامش دعوت نمود از همینجا بوسه بر دستانش میزنم؛ بعد از سه جلسه حضور در کنار ایشان از من خواستند که از میان فرشتگان شال نارنجی برای خودم راهنمایی انتخاب کنم؛ از این موضوع مغرور و مسرور شدم، چرا که میتوانستم برای خودم یک راهنما، معلم، دوست و یک همدم انتخاب کنم تا او را شریک دردها و حرفهای نگفتنی من باشد؛ زیرا ایشان نیز زمانی مسائل و مشکلاتی همچون من را تجربه نموده و در کنگره۶۰ آموزش دیده و برای تسکین و آرامش دل من بهترین فرد محسوب میشد.
راهنمای عزیرم الآن یک سال از این ماجرا میگذرد و من در هفته راهنما و قدردانی از شما قرار دارم، میخواهم بگویم: زبان از گفتن، میخواهم بنویسم، قلم از نگارش قاصر میماند، چه کنم؟ با آموزشهایی که از کنگره و خود شما دریافت کردهام تنها میتوانم با الگو و سرمشق قرار دادن رفتار و منش شما و انجام تکالیفی که از طرف شما راهنمای عزیز و با عشق، پر انرژی و سرشار از محبت خودم، خانم نجمه عزیز به من واگذار میشود، گوشهای از دریای بیکران محبتها و زحمات شما را جبران کنم.
خانم نجمه عزیز از اعماق وجودم دوستتان دارم و از خداوند بهترینها را برای شما و خانواده عزیزتان خواستارم.
لژیون چهاردهم، کمک راهنما همسفر زهرا عزیز
----------------------------------------
سلام دوستان هانیه هستم همسفر محسن
قبل از هر چیز هفته راهنما را به بنیان کنگره ۶۰، آقای مهندس دژاکام، اولین راهنما و همچنین کمک راهنمای با عشق خودم خانم زهرای عزیز و همه راهنمایان بسیار گرانقدر کنگره تبریگ عرض میکنم.
شکرگزاری یعنی: تشکر کردن
شکرگزاری باید در سه مرحله باشد:
تشکر به زبان
تشکر با دل یا قلب
تشکر با قدم یا عمل
یکی از مسائلی که ما در کنگره یاد می گیریم و آموزش میبینیم، تشکر کردن و شکرگزاری از خالق و خداوند است.
این سوال همیشه برای من پیش آمده بود که راهنماهای عزیز برچه مبنایی حاضر می شوند از وقت و زندگی خود بگذرند تا آموختههای خودشان را به صورت رایگان در اختیار رهجو قرار دهند؟ برای این سوال هیچ واژهای بهتر و مناسبتر از واژه عشق نمیتوان پیدا کرد؛ این قدرت عشق است که باعث میشود، راهنما از کار و زندگی شخصی خودش بگذرد، کنگره بیاید و به امور رهجویانش بپردازد و این کمترین بهایی است که یک راهنما برای این عشق میپردازد.
کنگره به من یاد داد شکرگزاری حقیقی، شکرگزاری است که در عمل انجام شود و این عمل هم چیزی نیست به جز استفاده درست از نعمتها و حفظ حرمتها در هر موضوعی.
اگر منصفانه به اتفاقی که در کنگره میافتد نگاه کنیم میبینیم، تجربیاتی که یک راهنما در اختیار رهجو قرار میدهد اگر رهجو بخواهد این تجربیات را خودش دوباره تجربه کند، شاید تا آخر عمر یک انسان زمان ببرد؛ بنابراین امکان جبران لطفی که یک راهنما به رهجو میکند با هیچ کادویی، وجود ندارد حتی اگر تمام داشتههایش را بدهد!
بهنظر من بزرگترین قدردانی که یک رهجو میتواند از راهنمایش بکند این است که فرمانهای راهنما را گوش کند.
کمک راهنمای عزیزم خانم زهرا عزیزم، روزتان مبارک؛ ممنونم که هستید و خیلی دوستتان دارم و دستهای پر مهرتان را میبوسم و جلوی شما سر تعظیم فرود میآورم.
لژیون سردار
--------------
سلام دوستان سمیه هستم همسفر امیر
راهنما یعنی؛ (ر): رفتن و رسیدن
(ا): آموزش دادن و آموزش دیدن
(ه): هدایت انسانهای دربند
(ن): نمایش قدرت و صلابت
(م): منبع نور و روشنایی
(ا): آرامش و آرامش
من آموختم که باید بود و زندگی کرد؛ آموختم رسم زندگی زمینی وجود مشکلات و لذت آن در حل آنهاست؛ آموختم اگر الآن خستهام، ناامید و ناتوان، قدری بایستم و انرژی بگیرم تا فردا با امید و انگیزهای فراوانتر به راهی که میدانم صراطش مستقیم است، استوارتر قدم بگذارم.
همیشه نیاز به چشمانی هست، برای دیدن و ستوده شدن، چشمانی درد آشنا که بغض را از نگاهت بخواند. دستانی گرم که دستانت را بگیرد و بند به بند درد را در انگشتانت لمس کند. بسیار نوشته و بسیار خوانده بودم؛ بسیار راه رفته و بسیار زیسته بودم؛ بسیار شب را به سحر رسانده و صبح را به شب؛ اما هیچگاه کسی معنیام نکرده بود و هیچگاه زندگی را زندگانی نکرده بودم. گویی صد سالم بود. پاهایم بسیار راه پیموده و نفسم خسته؛ خسته از ندانستنها و نداشتنها.
یک چیز و تنها یک چیز در زوایای وجودم معنا داشت «تنهایی» یک واژه و تنها یک واژه در جای جای زندگیم جا خوش کرده بود «تاریکی»
گاهی ۱۰ سال تمام شب را به صبح میرسانی؛ ولی انگار کالبدت سالیان سال زیسته؛ وقتی نمیدانی، راه بیشتر میروی؛ وقتی نمیدانی، نمیتوانی؛ وقتی نمیدانی زودتر خسته میشوی.
اما معلوم نیست کی میرسی؟ شاید باور نکنید، زمانیکه من از تمام تنهاییها و فرسودنها، بعد از همه هزار و یک شبها، بعد از تاریکی محض و نمیدانم بعد از چند دوره زیستن، دستانم در دستانی گره خورد او به من آموخت بدترین درد بی دردی است؛ درد داشتن، خوب است؛ منوط به آنکه به جان بخریم و درمان شویم.
درد شکافنده فهم انسان است، تنهایی بد نیست، تاریکی بد نیست. مهم دل ندادن به تمام آن تاریکیهاست. باید دوست داشت، گذشت و گذاشت و بخشید تا رسید به منتهای وجود خود؛ اینها کارِ راهنمایان کنگره۶۰ است.
نوشتن از این بزرگ مردان و زنان، کار بسیار سختی است؛ راهنمایان خود عشقند، خود واژه، خود دردند، خود درمان، راهنمایان در نفسهای رهجویان خود پیچیده، در نگاهشان گره خورده، در لبخندشان عجین شدهاند.
به نشانه احترام، تمام قد در مقابل این عزیزان بر میخیزیم و سر تعظیم فرود میآوریم و بر قدمهایشان بوسه میزنیم که هر چه هست از گامهای شریف، زحمت، آموزش و همدلی این عزیزان است.
هفته راهنما به شما سروران راه آزادی گرامی باد.
.jpg)
با تشکر از مشارکتها و همدلی شما یاران و همسفران عزیز
رابط خبر: همسفر وجیهه، رهجوی کمک راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
ویراستاران: همسفر وجیهه، رهجوی کمک راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) و همسفر زهرا، رهجوی کمک راهنما همسفر معصومه (لژیون نهم)
تدوین عکس، تنظیم و ارسال: همسفر اعظم، رهجوی کمک راهنما همسفر اعظم (لژیون یک)
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
807