با توجه به اینکه هرسال تعطیلات عید را پیش روداریم، برخی اعضاء برنامهریزی میکنند و تعدادی این فرصت را بهترین زمان برای دیدن خانواده و اقوامی میدانند که در شهرستان هستند. بعضیها هم از تعطیلات برای دیدن مکانهای تاریخی و آثار باستانی استفاده میکنند، تعدادی هم برای گردش در طبیعت و کوه از تعطیلاتشان استفاده میکنند؛ یعنی از قبل میدانند که مقصد کجاست و هدف از مسافرت چیست. این افراد با برنامهریزی و نظم به مسافرت میروند و از تعطیلاتشان بهترین بهره را میبرند.
اما عدهای هستند که برای تعطیلات هیچ برنامهای ندارند و به دلیل اصرار خانواده به جاده میزنند و هدف و مقصد مشخصی ندارند و این مسافرت میتواند بدترین نوع مسافرت باشد. کسی که از قبل برنامه و هدف مشخصی دارد مبلغی را برای هزینه سفر پسانداز میکند و وسایل موردنیاز را تهیه میکند؛ اما کسی که برنامهای ندارد و بهطور ناگهانی تصمیم میگیرد بهمراتب دچار مشکلاتی میشود که معمولاً موجب دلخوری اعضاء خانواده میشود و بهره چندانی از سفر خود نمیبرند و فقط خستگی راه برایشان میماند.
اینکه چگونه به تعطیلات نگاه کنیم و از آن استفاده کنیم بستگی به حال و شرایط جسمی و روحی شخص دارد که معمولاً سلامت هستند؛ اما بخشی درگیر اعتیاد هستند که معمولاً هیچ تعریفی برای روزها ندارند و به دنبال جایی هستند که بتوانند مصرفشان را داشته باشند.
مسافر من از اعتیادش راضی نبود و نمیدانست چگونه خودش را از اعتیاد و شرایط بدی که داشت نجات بدهد به همین دلیل با کلافگی زیاد به مسافرت میرفتیم. تقریباً بیشتر شهرهای ایران را رفتیم که بعدها مسافرم گفت: برای فرار از وضعیتی که داشته است به مسافرت میرفتیم. ما نیز به دلیل تاریکی که داشتیم حسی برای درک زیبایی و عظمت خلقت نداشتیم تا اینکه به کنگره آمدیم و درمان را شروع کردیم.
شنیدن برخی مطالب تا اینکه آن مطالب را درک کنید بسیار متفاوت است؛ مصداق ضربالمثل شنیدن کی بود مانند دیدن! تا قبل از کنگره فکر میکردم بسیاری از چیزها را از پیرامونم دریافت میکنم و در جزوه جهانبینی آقای امین آمده است که اگر حسهایتان بستهشده به دلیل تجربه تاریکیها تغییر کند و باز شود چیزهایی را متوجه میشوید که برای بعضیها اصلاً قابلتصور هم نیست.
بعد از رهایی به مسافرت رفتیم چند روز در کرمان ماندیم و از اماکن تاریخی داخل شهر کرمان و ارگ بم دیدن کردیم تصور اینکه در ذهن انسانهای گذشته چه چیزهایی بوده که تا این حد مهندسی فکر میکردند که بعد از ۷ هزار سال هنوز هم آن مکانها سر پا هستند واقعاً سخت و البته هیجانانگیز بود و سپس به بندرعباس رفتیم و پس از اقامت برای دیدن مناظر طبیعی به جزیره هرمز رفتیم. شاید باورش سخت باشد؛ اما گویی اولین بار بود که به مسافرت و طبیعت رفته بودم و از آنهمه عظمت و زیبایی که در آن جزیره وجود داشت برایم حیرتانگیز بود.
با خودم میگفتم خدایا اینها چه احساسی هستند که من دارم؟ درگذشته مشابه این زیباییها را دیدهام؛ اما آنقدر برایم جالب و جذاب نبودند. متوجه شدم مقدار کمی از حسهایم که تاکنون بستهشده بود گویی بازشدهاند و به همین دلیل از دیدن آنهمه زیبایی انرژی میگرفتم. برایم جالب بود که به نتیجه رسیدم تا جهان را نبینید به جهانبینی نمیرسید.
این خاطره را نوشتم تا دوستانی که چه به مسافرت میروند و یا در شهر خود میمانند، سعی کنند با رفتن به طبیعت، حسهایشان را امتحان کنند و دقت کنند که متوجه چه چیزهایی میشوند که قبلاً نمیدیدند. اگر دریافتی داشتند و انرژی گرفتند حتی اگر کم، بدانند که حسهایشان تغییر کرده و در حال نتیجه گرفتن از آموزشها هستند و همین آموزشها را ادامه دهند؛ اما اگر هنوز دریافتی نداشتهاند نوع آموزش گرفتنها و کاربردی کردنشان را تغییر بدهند. انشاءالله که در این تعطیلات بهترین و بیشترین انرژی را بگیرید.
نویسنده: همسفر مرضیه ورزشبان شطرنج نمایندگی حسنانی پارک طالقانی
ویراستیاری، تنظیم و ارسال: همسفر زهرا کمک راهنما تغذیه سالم پارک شهدای شهرداری
گروه ورزش همسفران کنگره 60
- تعداد بازدید از این مطلب :
610