English Version
English

عشق و محبت دو سر یک کمان

عشق و محبت دو سر یک کمان

به نام نامی اولین عاشق که اوست.
بر گرد جهان نیست اذانی جز عشق
از شاهد بی نشان نشانی جز عشق
تا پرتو روح این چنین می‌خواند
از فهم دو عالمت ندانی جز عشق
وقتی به بنده پیام دادند، که از وادی چهاردهم مقاله‌ای بنویسم لحظه‌ای با خود گفتم؛ من چگونه می‌توانم از وادی چهاردهم مقاله‌ایی بنویسم! وادی که از صفحه، صفحه‌ آن عشق و محبت تراوش می‌شود و دستان من از نوشتن عظمت وادی عشق و محبت ناتوان است، اما در واگویی‌های درونم شنیدم، که همیشه برای نوشتن و آموختن بایستی تفکر نمود، آری وادی اول با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر هر آنچه هست رو به زوال می‌رود و در لحظه‌ای آموختم که ما برای رسیدن به وادی عشق و محبت که مقصد ما است، یعنی رسیدن به گوهر وجودیمان عشق و محبت، بایستی در قدم اول تفکر نمود، یعنی سرمشق ما و سر آغاز ما به وادی عشق تفکر است.
آقای مهندس می‌فرمایند: اگر تفکر کنید نصف راه را طی نمودید، حال بایستی من از وادی چهارده بگویم اما مگر می‌شود، ۱۳ قانون را طی نکنم و نیاموزم و اندوخته‌ای نداشته باشم و به وادی عشق برسم، آیا با ساختارهای ناامیدی، خشم، نفرت، حسادت، کینه، غیبت، تجسس، قضاوت، گمان بد بردن ، دروغ،... می‌توان از عشق و محبت سخن گفت؟ آیا با وجود این ضد ارزشها می‌شود صدای عشق را شنید؟ یا امواج عشق را حس کرد؟
آیا با چنین ساختارهایی که  به سختی سنگ هستند، می‌توان به وادی عشق قدم گذاشت؟ آیا با سنگینی بار ضد ارزش‌ها می‌شود سبکبال شد و به سوی عشق پرواز کرد؟ آیا برای رسیدن و نوشیدن از این می که هر چه قدر هم  بنوشی عاقل‌تر می‌شوی و هوشیارتر، که خماری سردرد هم ندارد راهی وجود دارد؟
آری راهی وجود دارد به قول استاد عزیزمان سردار که در خطابه اول (اضداد) می‌فرمایند؛ برای آنانی که حال خوشی ندارند دو راه بیشتر وجود ندارد، یا با نیروهای راستین که خواستار حق و حقیقت هستند ملحق شوند و یا صبر کنند، که نیروهای مخرب و باز دارنده آن‌ها را با گردباد عظیم، به عمق ظلمات هدایت کنند، اضداد مانند یک تکانه هستند، برای بیداری انسان‌ها، و آن ابتدا محشر به پا می‌کند، که صلاح بردارند و با نیروی مخالف خود درگیر بشوند، زیرا انسان ناآگاه در اصل و اصول به سرعت می‌خواهد از خود و دیگران به دفاع برآید، اما نمی‌داند که نیروی مخالف آماده است که از انسان (بی تفکر) حرکتی عظیم ایجاد کند، که سیل خروشان او را از مسیر دور نموده و به طرف خواست خود ببرد.
اگر در وادی اول متوجه ساختارهایم شوم، این نشان از این نیست ناامید شوم، چون اضداد برای بیداری انسان وارد عمل می‌شود نه برای بیشتر فرو رفتن در قهر تاریکی‌ها، اگر دچار اعتیاد همسر شدم، این برای نابود شدن نیست برای این‌ است که به عظمت روشنایی پی ببرم، اگر من نخواهم دچار گردباد عظیم شوم و در عمق تاریکی نابود شوم، بایستی قانون‌ها را اجرا کنم، اجرا کردن ۱۳ قانون من را به درس حق و حقیقت ملحق می‌کند و مرا از دل تاریکی‌ها عبور می‌دهد، اگر در کوله‌بارمان قوانین نباشند، چگونه می‌شود، در دل سنگ رفت و از این مسیر سخت عبور کرد یعنی گذشتن از کسی که بارها و بارها قلبت را شکسته است.
نگهبان عقاب سفید در خطابه دوم امواج می‌فرمایند؛ از وادی چهاردهم سخن گفته شد که عشق است، بایستی بگوییم که مرکز تمام هستی بر عشق بنا شده است، این سخن عظیم و بزرگ است گفتم مرکز، زیرا در انسان هم یک مرکزی هست که به آن قلب می‌گویند و جایگاه عشق است و اگر کسی غمگین باشد و یا کسی را دوست داشته باشد، بر روی قلب خود دست می‌گذارد، آیا اگر من پر از خشم و کینه و نفرت باشم، قلب من امواج عشق را دریافت می‌کند؟ پس بایستی قلبی که به سختی سنگ است را نرم کرد تا امواج عشق  را از هستی دریافت کرد.
به راستی این امواج چه هستند؟ آیا چیزی جزء (حس) می‌تواند باشد؛ حس که مانند قدرت مطلق است در تمامی هستی و نیستی، موجود و روئیت ناپذیر، اما همنام خودش، قابل حس است و راهی جزء تزکیه نمی‌بینم که بخواهم حس خوبی داشته باشم، چون با وجود حس پاک می‌توان به زنجیره های عشق وصل شد و گرنه خیالی بیش نیست، و به راستی که واژه عشق بسیار سنگین و مبهم است و در هر اجتماعی اگر نباشد، بنیان ارتباط در آن اجتماع متزلزل خواهد بود، فرقی نمی‌کند آن اجتماع خانوادگی، اقتصادی، کاری و ...باشد، محبت فرزند خلف عشق است و نیک می‌دانیم که محبت دو سر یک کمان بی‌انتهاست، که با عشق، محبت و دوستی همه مسائل آسانتر حل می‌شود و ادراک و فهم به درجه‌ایی می‌رسد، که لازمه تکامل است جذب می‌گردد آنانی که محبت در درونشان به ودیعه گذاشته شده همدیگر را جذب خواهند کرد و هر کس از محبت خالی باشد غافل است و به بیراهه می‌رود (عشق) ندیدن کاستی‌هاست و در ادامه کامل کردن آن کاستی‌ها کامل شود، تا برسد به وادی ۱۴ همان جا که من به تمام هستی و نیستی بدون هیچ چشم داشتی عشق بورزم و بعنوان یک انسان و همسفر بتوانم با تفکر و تعقل از تاریکی‌ها فاصله بگیرم و در صفحه سفید زندگیم بهترین تصاویر و رنگها را ترسیم کنم، تا بتوانم ذره‌ای به انسان بودن نزدیک شوم تا وادی عشق و محبت را حس کنم.

نویسنده: کمک راهنما تازه واردین همسفر زهرا
تهیه: همسفر فاطمه رهجوی کمک‌راهنما همسفر نیره (لژیون‌ هفتم)
عکاس: همسفر رضوان مرزبان خبری
ارسال: همسفر معصومه رهجوی کمک‌راهنما همسفر نیره (لژیون‌ هفتم)
وبلاگ همسفران رودهن 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .