English Version
English

اگر رکاب نزنیم سقوط خواهیم کرد

اگر رکاب نزنیم سقوط خواهیم کرد

هفتمین جلسه از دوره‌ پنجاه و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، به نمایندگی پرستار؛ با استادی کمک‌راهنما مسافر رضا، نگهبانی مسافر عبدالرضا و دبیری همسفر مهرداد ، با دستور جلسه " هفته‌درختکاری و تولدپنجمین‌سال‌رهایی مسافر احسان "  شنبه ۲۰ اسفند ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه‌ سخنان‌ استاد:

 

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
از خداوند خیلی سپاسگزارم که یک بار دیگر اجازه پیدا کرده ام خدمتی هرچند کوچک در کنگره انجام بدهم، از آقای مهندس و خوانواده محترم ایشان سپاسگزارم و امیدوارم همیشه سپاسگزار باشم که این راه را بنا نهادند تا امروز منِ رضا بتوانم اینجا باشم و با خدمت کردن به حال خوش برسم؛
بابت دیروز و جشن بزرگ درختکاری که داشتیم به من خيلی خوش گذشت و امیدوارم به همه بچه‌های حاضر در اردو هم خوش گذشته باشد، حس خيلی خوبی بود که شاید به واسطه رقم خوردن خيلی از اولین‌ها بود و مهمترینش هم این بود که همسفران عزیز بعد از بیست و پنج شش سال برای اولین بار توانستند بیایند و درخت بکارند که این خيلی ارزشمند بود ؛
برای اولین بار در کنگره۶۰ در پارکی که ورزش می‌کنند درخت کاشته شد و این خیلی حس خویی است که هرهفته ما آنجا می رویم و بازی می‌کنیم می‌توانیم برویم و به درخت خودمان که به اسم خودمان پلاک کرده ایم سر بزنیم و این هم خیلی ارزشمند است و من از دیروز پیوسته حس خوبی دارم و امیدوارم این حس برای همه بچه‌ها اتفاق بیفتد.
اینها اتفاقات خوبی است که باید بابتش از خداوند سپاسگزار باشیم، من دیروز می گفتم می‌توانست شعبه پرستار برای پارک ولایت انتخاب نشود و تا دیروز هم حتی مشخص نبود ولی از چهار شعبه ای که در بوستان شهربانو هستیم این شاید پاداش‌ خداوند به شعبه پرستار بود و امیدوارم قدردان این پاداش ها باشم و باشیم و امیدوارم در جهت حفظ آن بکوشیم چون خداوند نسبت به کنگره۶۰ و اعضای پرستار نظر لطفی دارد و امیدوارم این اتفاقات دائما ادامه‌دار باشد.
از اردوبانان تشکر می‌کنم که هفته قبل خودم شاهد بودم که چقدر زحمت کشیدند و چقدر آمد و شد و تلاش برای هماهنگی بود، باور کنید اتفاقاتی در پشت صحنه می افتد و خيلی راهنماها زحمت می کشند که گروهی از سه‌شنبه فقط دنبال خرید بوده اند و در گروهی دیگر حدود بیست نفر از صبح پنجشنبه در اینجا فقط بسته‌بندي کرده اند و صبحانه و میان‌وعده را آماده کرده‌اند و خرما و پنیر و... را چیده‌اند و همه این کارها را کرده‌اند، یک گروه وسایل آورده یک گروه وسایل برده و یک گروه رفته و از کرج نهال آورده به تهران، یک گروه آب را هماهنگ کرده‌اند و چایی را آماده کرده‌اند؛
یعنی ببینید چه اتفاقات عجیب و غریبی می افتد تا فقط نهالی در زمین کاشته شود، و حالا حساب کنید که کاشتن آن نهال چقدر کار دارد و خراب کردن همان نهال چقدر کار دارد، چقدر آباد کردن سخت است؛
اتفاق عجیب دیروز که دارد در کنگره تبدیل به رسم می‌شود این است که انسان‌های تخریب گر که تا دیروز همه چیز را خراب می کرده‌اند امروز دارند به آدم‌های آبادگری تبدیل می‌شوند که فرصت و اجازه دارند بخشی از تخریب‌هایی که خودشان در هستی ایجاد کرده بودند را آباد کنند؛
از اردوبانان خيلی خيلی تشکر می‌کنم از آقا حامد که مسئول اردوی دیروز بودند و از آقا کامران عزیز که خیلی زحمت کشید، و امیدوارم همه ما قدردان باشیم و از آنچه نصیب ما می‌شود با تمام وجود سپاسگزار باشیم.
درمورد دستورجلسه وادی چهاردهم که یکی از وادی های واقعا سنگین است من نه بلد هستم و نه توانسته ام هنوز یاد بگیرم و خيلی کار دارد تا من بتوانم راجع به این وادی صحبت کنم و آنچه را بیان می‌کنم از آقای مهندس و شما یاد گرفته ام؛
وادی آنقدر سنگین است که وقتی جانشین می‌خواهد صحبت کند از سه نفر اساتیدش هم کمک می‌خواهد و به تنهایی در موردش صحبت نمی کند و از استاد رعد و استاد سیلور و استاد سردار خواهش می‌کنند که به جایگاه بیایند و هرکدام راجع به این وادی صحبت کنند؛
قسمت اول را استاد سردار در مورد اضداد صحبت می‌کنند و خيلی جالب است که بدون مقدمه سر اصل مطلب می روند و می‌گویند: "برای آنان که حال خوشی ندارند"، و من همیشه می‌بینم که خیلی از ما همیشه به دنبال حال خوش داریم هزینه می‌کنیم و می آییم و می‌رویم تا به آن حال خوش برسیم؛ میگوید:
" برای آنانی که حال خوشی ندارند، دوراه بیشتر وجود ندارد؛"
آب پاکی را روی دست من نوعی می ریزد  و می‌گوید یا به نیروهای الهی ملحق شوند و ارتقا پیدا کنند و یا صبر کنند؛ نمی‌گوید که عملی خطا انجام دهند یا کاری ضد ارزشی انجام دهند بلکه می‌گوید فقط صبر کنند و لازم نیست کاری کنند، تا نیروهای تاریکی بیایند و اینها را با گردباد به ظلمت هدایت کنند؛
یعنی مسافری که وارد کنگره می‌شود متأسفانه و یا خوشبختانه دوراه بیشتر ندارد
و البته خیلی ها اینجا می‌آیند ولی خوش به‌حال کسانی که راه اول را انتخاب می‌کنند یعنی تلاش می‌کنند،  علارغم تمام سختی ها و مشکلاتی که معمولا مسافر یا همسفر در مسیرشان دارند و همه هم از وجودش آگاه هستند ولی اگر تلاش نکنند نیروهای تاریکی در آینده‌ای نزدیک دوباره اینها را به عمق ظلمات می‌برند.

 

یعنی یک دوچرخه کافیِ فقط رکاب نزند، تا زمانی که رکاب می‌زند رو به سمت جلو حرکت می‌کند ولی کافیه فقط رکاب نزند، همان جا دوچرخه می‌افتد و سقوط می‌کند، مسافر کنگره مانند آن دوچرخه سوار است باید دائم در حال رکاب زدت باشد. رکاب زدن یعنی سی‌دی نوشتن، با پیراهن سفید به موقع در جلسه باشد، یعنی در هر جلسه بهای خودت را بپردازی مانند کارت کشیدن در‌دستگاه پوز و خدمت کردن، اگر بهای آن جلسه‌ات را بپردازی یعنی رکاب آن روزت را زده‌ای. در قسمت دوم استاد سیلور راجع‌ به امواج سخن می‌گوید، که خداوند مبنای هستی را بر پایه عشق و محبت آفریده است، حتی آن چیزهایی که خیلی خشن و سخت است و اتفاق‌هایی که خیلی تلخ است اما پشت آن مهر خداوند است، من این را متوجه نمی‌شوم. در قسمت سوم استاد رعد در‌ مورد زنجیره‌های عشق صحبت می‌کند، که من برداشت این است که یک زنحیره‌ای از خود خداوند بند به بند آمده و رسیده به من. هر کدام از چیزهایی که امروز دارم به من رسیده است و می‌شد که این ها را نداشته باشم، حالا من می‌توانم یک بند و زنجیر به آن اضافه کنم و عشق و محبت را انتقال دهم به نفر بعدی و می‌توانم آن را قطع کنم. بعد در مورد عشق مخلوق به مخلوق، مخلوق به خالق و خالق به مخلوق سخن می‌گوید، شما عاشق انسان‌ها می‌شوی و کم کم می‌فهمی که این ها یک خالقی دارند که آن ها را خلق کرده و عاشق خالق می‌شوی.
در مورد قسمت دوم دستور جلسه که تولد احسان است باید بگویم که احسان مسیر خیلی سختی را طی کرد. احسان در همان سفر اول یکی از کسانی بود که عاشق کنگره و آقای مهندس بود و هنوز هم هست. امروز شنیده بود که در ایلام دارد لژیون تشکیل می‌شود و دغدغه‌اش این بود که اگر در آنجا کمک مالی نیاز دارد این کار را انجام دهد. احسان خیلی سختی کشید مانند همه ما. به او خیلی تبریک می‌گویم، او در سفر اول خیلی مرتب حرکت کرد، احسان در‌ نمایندگی حسنانی رهایی گرفت و سفر دوم در آنجا خدمت کرد تا لژیون به نمایندگی پرستار آمد و احسان اوایل خیلی نتوانست حس را برقرار کند و چند وقتی نیامد و پس از مدتی خداوند خواست و دوباره آمد و شروع به خدمت کردن نمود. در‌ نمایندگی در بخش OT خدمت می‌کند و در امتحان راهنمایی تازه‌واردین قبول شد، ان‌شالله که با تلاش خود شال مقدس کمک‌راهنمایی هم می‌گیرد.
از این که به صحبت های من گوش کردید ممنونم.

 

خلاصه‌ سخنان‌ مسافر احسان:

سلام دوستان احسان هستم مسافر
خیلی خوشحالم که امروز این جا قرا دارم.
من زمانی که به کنگره آمدم نامزد اعتیاد بودم و هفته‌ای دوبار مصرف می‌کردم و زمانی که می‌خواستم به کنگره بیایم شد هفته‌ای سه بار.
من چندین سال بود که ترمز این موضوع را کشیده بودم که از هفته‌ای دو سه بار بیشتر نشود ولی بسیار کار سختی بود. من آن جا این را پذیرفتم که مصرف کننده هستم با وجود این که هفته‌ای دوبار مصرف می‌کردم. من فکر می‌کنم که انسان سه شخصیت دارد، یکی شخصیتی است که من خودم دارم تفکری که دارم در درون خودم، یک شخصیت پیش خانواده است کنار همسرم، پدرم، مادرم و بقیه، یک شخصیت هم در درون جامعه است جایی‌ که کار می‌کنم در محل زندگی و همسایگان‌. و اعتیاد این ها را کم‌کم می‌گیرد، اول از دورن خودم بعد خانواده و بعد هم در جامعه. در آن زمان ما چند دوست بودیم که با هم مصرف می‌کردیم، که در آن موقع زندگی های خیلی خوبی و ماشین های خیلی خوبی داشتند، ولی نواد مخدر همه آن ها را گرفت، مول را گرفت، ارزش را گرفت، شخصیت و جایگاه را گرفت. من در آن زمان می‌دانستم ایم مسیری که می‌روم انحراف است و انحراف هم از یک درجه شروع می‌شود. یک روزی در‌ تاکسی بودم و راننده  گفت شنیدم جایی وجود دارد که با خود مواد ترک می‌دهند و اسمش کنگره است و من سرچ کردم و به نمایندگی پرستار آمدم. روزی که آمدم آقای امین سیاوشی که به تازگی لژیونش را تحویل دادند، مشاور تازه‌واردین بودند و از ایشان خیلی تشکر می‌کنم زیرا با حرف های ایشان یک تلنگری در من ایجاد شد. من شاید از نظر تخریب جسمی خسته نشده بودم ولی از نظر روحی خیلی داشتم اذیت می‌شدم. هیچ موقع دوست نواشتم یک همسر مصرف‌کننده برای همسرم و یک مدر مصرف کننده برای فرزندانم باشم، زیرا می‌دانستم که در آینده در جامعه چه زجری می‌کشند. همسرم هیچ موقع رو‌ به روی من نبود. هیچ موقع چیزی نمی‌گفت فقط چند بار برایم نامه نوشت.
از آقای مهندس و خانواده ایشان بسیار سپاس‌گزارم که چنین بستری فراهم کردند از تمام اعضا کنگره دیده‌بانان، راهنمایان، و خدمت‌گزاران تشکر می‌کنم. از راهنمای عزیزم آقا رضا بسیار سپاس‌گزارم که پس از آقای مهندس این حال و شادی در زندگی‌ام را مدیون ایشان هستم.
از این که به صحبت های من توجه نمودید متشکرم.

 

تصاویر، تایپ‌ و بارگذاری: مسافر‌امیرحسین

تهیه‌ و‌ تنظیم‌ سایت‌ نمایندگی‌ پرستار 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .