English Version
English

موفقیت در هر مساله‌ای نیازمند آموزش است

 موفقیت در هر مساله‌ای نیازمند آموزش است

پنجمین جلسه از دور چهلم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی عمان سامانی، شهرکرد، با استادی دیده بان محترم مسافر کامران، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر فضل الله با دستور جلسه "وظایف راهنما و رهجو و جشن یکمین سال رهایی مسافر روح الله" پنج‌شنبه ۱۱  اسفند ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۶ آغاز به‌ کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان کامران هستم یک مسافر

از خداوند سپاسگزارم که فرصتی به من داد تا در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم، بابت جشن‌هایی که در کنگره داریم خداوند را شکرگزار هستیم، با جشن‌ها به پیشواز سال نو می‌رویم و‌امیدوارم که سرآمد شادی برای همگان باشد،‌امیدوارم با اهدافی که در سال جدید دنبال می‌کنیم یک محیط امن و آرام برای خودمان و اطرافیانمان فراهم کنیم.
دستور جلسه؛ وظایف راهنما و رهجو است.
موضوع راهنما و رهجو از اول خلقت بوده است، هیچ وقت خداوند انسان را بدون راهنما ر‌ها نمی‌کند، همیشه معلمانی بر سر راه انسان‌ها قرار گرفتند تا راه و رسم زندگی کردن را به انسان بیاموزند. آموزش گرفتن یک رکن اصلی می‌باشد تا انسان بتواند در کنار دیگران زندگی کند و نیاز‌های خودش و دیگران را برطرف کند، خدا را شکر از این موهبت در کنگره برخوردار هستیم، خداوند اگر کسی را خیلی دوست داشته باشد سر راهش معلم قرار می‌دهد، در کنگره عزیزان راهنمایانی دارند که خودشان از این گذرگاه عبور کردند، عبور کردن از این گذرگاه بدون کمک راهنما محال است.
خیلی از افراد بودند که روش کنگره را خیلی ساده میدانستند و می‌گفتند ما در خانه خودمان این کار را انجام می‌دهیم ولی هرگز موفق به انجام آن نشدند، خدا را شکر به کمک راهنمایان و تجربیات آنها مسیرمان را باز می‌کنیم.
ما در هر مسأله‌ای که بخواهیم موفقیت به دست‌آوریم نیازمند آموزش هستیم، همه کار‌ها نیازمند آموزش و معلم است، عموماً مشکلات در زندگی انسان‌ها در قسمتی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به آن موضوع آگاهی ندارد، در قضیه اعتیاد اگر ما نسبت به این موضوع آگاهی داشتیم هرگز وارد این مشکل نمی‌شدیم و به دلیل عدم آگاهی دچار اعتیاد شدیم، برای خارج شدن از مشکل به آگاهی نیاز است.

ما برای آن قسمت از زندگی خود وارد کنگره شدیم که درموردش آگاهی نداشتیم، اگر در مورد آن آگاهی به دست می‌آوردیم هیچ وقت به کنگره نمی‌آمدیم، اگر با این نیاز وارد کنگره شدیم باید تماماً تابع قوانین کنگره باشیم، کسی که وارد کنگره می‌شود نمی‌تواند سلیقه‌ای عمل کند، رهجو یعنی جوینده راه و شخص باید خودش دنبال راه برود و با آموزش‌هایی که می‌گیرد باید سعی کند نیازمندی‌های خودش را پیدا کند و آن‌ها را برطرف نماید، مسافر و همسفر در کنار هم آموزش گرفته و با تعامل در زندگی پیش ‌می‌روند و مشکلات را حل می‌کنند. این‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که آن بذر و خواسته در درون فرد باشد، خواسته مثل بذر است که اگر مراقبت لحظه به لحظه از آن انجام نگیرد و آموزش ادامه دار نباشد مثل کشاورزی است که بدون آموزش بذر بکارد و محصول چنین کشاورزی محکوم به نابودی است، رهجو باید همیشه روی خواسته‌اش پافشاری کند و همیشه علامت سؤال باشد و از آن طرف راهنما در کنار رهجو قرار می‌گیرد تا مسیر را به آن نشان دهد ولی مسیر را همراه با رهجو طی نمی‌کند بلکه آدرس‌ها را به او می‌دهد.

راهنما درمانگر نیست، درمانگر خود شخص است، شخص با آموزش‌هایی که می‌گیرد خودش را درمان می‌کند، تا زمانیکه از فرماندهی نفس اماره خارج نشویم و این فرماندهی را به راهنما ندهیم اگر سال‌های زیادی هم در کنگره باشیم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. بزرگی می‌گوید؛ سال‌ها تو سنگ بودی دلخراش؛ آزمون را یک زمانی خاک باش! یعنی سال‌ها در مقابل تغییرات سرسخت بودی و الان باید مثل خاک باشی، خاک در هر ظرفی که ریخته شود همان حالت را به خود می‌گیرد.
راهنما آن چیزی را که لازم است به طور یکسان در اختیار لژیون قرار می‌دهد ولی راهنما برای رهجویی که عاشق دانستن است وقت بیشتری می‌گذارد، کسی که به زندگی، خودش و کنگره ارزش بیشتری می‌دهد راهنما هم برای او ارزش بیشتری قائل می‌شود.
اما در مورد دستور جلسه دوم؛ یکمین سال ر‌هایی روح الله

باید بگویم یک روز‌هایی هست که انگار قند در دل راهنما آب می‌شود و امروز هم برای من از آن روزهاست، این اتفاق زیبایی که افتاده و خانواده‌ای که اینقدر زیبا در کنار یکدیگر حرکت می‌کنند و محبتی که بین آن‌ها وجود دارد واقعاً باعث خوشحالی است که یکدیگر را اینقدر دوست دارند و حمایت می‌کنند و کنگره‌ای هستند، مسئولیتی که به آن‌ها واگذار شده است را به بهترین شکل انجام می‌دهند، هیچ چیز در کنگره اتفاقی نیست که مثلاً من بگویم آقای روح الله و همسفرش اتفاقی خدمتگزار هستند و در کنگره ماندنی شدند سلسله مراتبی است که از روزی که وارد کنگره می‌شوید در حال پایه‌ریزی است.
اگر ما امروز شاهد جشن هستیم پایه‌های این اتفاق خوب در سفر اول گذاشته شده است، سفر اول بسیار مهم است و آنچه در سفر دوم برداشت می‌کنیم حاصل کشت سفر اول است، اگر امروز شاهد خدمتگزاری و قبولی در آزمون کمک راهنمایی روح الله و همسرش هستیم که در سفر اول پایه‌ریزی شده است.
در پیام روح الله نوشته‌ام که روز‌های تعلیم تمام شدنی نیستند چون مطمئنم روح الله و همسفرش در سفر اول بسیار خوب تعلیم دیدند، اگر از روح الله یکبار می‌خواستم که سی دی بنویسد یا سر وقت در کنگره حاضر شود و.... همان یکبار کافی بود و روح الله کارش را به درستی انجام می‌داد، روح الله همیشه بموقع در کنگره حاضر می‌شد و در ادامه می‌بینیم که در سفر دوم و درک آموزش‌ها، رهجو را به این درک می‌رساند که همانطور که دیگران به او خدمت کردند او هم باید خدمت کند، این تفکر که دیگران به من خدمت کردند و من هم باید خدمت کنم را می‌توانم به جرأت بگویم که یک انسان باید ده بار حیات زمینی را بگذراند تا به درک این مفهوم برسد که این زندگی فقط خوردن و خوابیدن نیست و خیلی مفهوم عظیم‌تری دارد، ما خدمت کردن، آموزش دیدن و آموزش دادن در کنگره را یک نوع عبادت می‌دانیم و آرامش بچه‌های کنگره بخاطر این عبادات است، دائماً در حال نوشتن سی‌دی، خدمت کردن، آموزش دیدن و آموزش دادن هستند.
می‌بینیم که روح الله و خانواده‌اش چطور در کنار همدیگر هستند، همانطور که تاریکی اعتیاد را با هم تجربه کردند امروز هم شیرینی را در کنار هم تجربه می‌کنند و این از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌ها مفهوم زندگی است، برای روح الله خیلی خوشحالم از این جهت که برای خود شرایطی را مهیا کرده است که بعد از خدمت مرزبانی روند خدمت کردن برایش ادامه خواهد داشت، این همان آینده نگری است که باید در سفر دوم داشته باشیم.
در پایان تشکر می‌کنم از آقای مهندس که این بستر را فراهم کردند که ما بتوانیم در کنار یکدیگر آموزش بگیریم، از باهم بودن و در کنار هم جمع شدن است که راهنما، مرزبان، دیده‌بان و کنگره معنا پیدا می‌کند.
خیلی ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش داده‌اید.

سخنان مسافر:

سلام دوستان روح‌الله هستم یک مسافر
خداوند را برای این فرصت و این نعمت بسیار بزرگ سپاسگزارم، صحبت کردن در این جایگاه مخصوصاً در محضر استاد عزیزم آقای کامران برایم سخت است، در تولد پانزده سالگی آقا کامران‌،ایشان فرمودند در کنگره برای زمان هیچ معیاری تعریف نشده است ،چیزی که به ذهن من خطور کرد این است که هم برای زمان و هم برای تشکر کردن از استاد و راهنما معیاری تعریف نشده است، این دو سال که در کنگره هستم هرطوری خواستم ذره‌ای از لطفی که آقای مهندس و استاد عزیزم آقا کامران و تمام عزیزانی که در حق من لطف کردند را جبران کنم تا الان نتوانستم، ‌امیدوارم که در آینده بتوانم اینکار را انجام دهم.
روایتی است که پدری دستش را روی‌شانه پسرش گذاشته بود و از پسرش پرسید که من قویتر هستم یا تو؟ پسر جواب داد من، پدر فاصله‌ای گرفت و سؤال را دوباره پرسید و پسر جواب داد شما، پدر پرسید چرا الان می‌گویی من ولی بار اول گفتی خودم؟ گفت چون آن موقع دست شما روی‌شانه من بود، من هم احساس خوشی، خوشحالی و قدرت میکنم از اینکه در زیر این سقف قرار دارم و در محضر استاد عزیزم هستم و از تک تک اعضای کنگره که گردن من و خانواده‌ام حق دارند و امروز محبت کردند در این جشن حضور یافتند تشکر می‌کنم، من خودم را لایق این همه محبت شما نمی‌دانم و بسیار خوشحالم که در این جمع حضور دارم.
روز اول که وارد کنگره شدم گفتم سلام و سلام به معنی تسلیم است، من واقعاً تسلیم کنگره شدم و اینکه می‌گویند کنگره نشانه‌گذاری شده است چیز عجیبی نیست، نشانه‌ها در همه جای کنگره قابل مشاهده است، روی درب و دیوار و.... زمانی که وارد لژیون شدم یاد گرفتم که اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی، خودم را از همه چیزی که قبلاً میدانستم تخلیه کردم و برای آموزش آماده شدم، پیرو آیه شریف که روی همین دیوار نوشته شده است که خداوند ولی و سرپرست کسانی است که‌ایمان آورده‌اند، من واقعاً از روز اول به کنگره‌ایمان آوردم و دقیقاً همان اتفاق افتاد، از تاریکی‌ها نجات پیدا کردم و این تصاویر به صورت صور آشکار به من کمک کردند و در صور پنهان تمامی نوشتار‌های کتب کنگره ۶۰ به من کمک کردند تا مسیر درست را پیدا کنم، خدا را شکر می‌کنم در این جایگاه قرار گرفتم و همین که رضایت استادم جلب شده است برایم یک دنیا ارزش دارد، آرزو دارم در ادامه مسیر بتوانم خدمتگزار خوب و صادقی برای کنگره باشم و آموزش بگیرم.
زمانی که مرزبان کشیک هستم و زودتر از همه به شعبه می‌آیم سالن خالی است، اینکه می‌گویند کنگره پر از نعمت است را درمی یابم، زمانی است که همه شما حضور دارید و نفس گرم همه مسافران و همسفران و استادان عزیز است که به کنگره رنگ و لعاب خاصی می‌دهد، تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان به خاطر این همه لطف، رحمت، نعمت و بستری که برای ما آماده کردند، از استاد عزیزم آقا کامران که لطف‌ایشان شامل حال خودم و خانواده‌ام قرار گرفت تشکر می‌کنم، خیلی دوست داشتم خانم مرجان هم حضور داشتند تا از‌ایشان هم تشکر کنم، از راهنمای فعلی خودم آقا محمد عزیز و راهنمایان همسفرم، خانم یلدا راهنمای قبلی و راهنمای فعلی خانم سودابه تشکر می‌کنم، از همسفرم و همسفران کوچکم که در این مدت بسیار به آن‌ها زحمت دادم و به خوبی کمک کردند تشکر می‌کنم.
از این که به صحبت‌های من توجه کرده‌اید سپاسگزارم

سخنان کمک راهنمای همسفر:

سلام دوستان سودابه هستم یک همسفر

خداوند را شکر می‌کنم که اجازه داد در این جایگاه قرار بگیرم، به آقای مهندس و خانواده محترمشان و خدمت آقای کامران تبریک عرض می‌کنم، خدمت خانم مرجان عزیز و راهنمای خودم خانم باران و خانم یلدا عزیز راهنمای سفر اول خانم مرضیه و خانم نسرین راهنمای فاطمه زهرا و ایجنت‌های محترم و مرزبانان عزیز و خدمت خانم مرضیه عزیز و دختران گل‌شان تبریک عرض می‌کنم و برایشان آرزوی سلامتی و توفیق دارم، انشالله در ادامه راه موفق و سربلند باشند.
خانم مرضیه بعد از تجلیل ازخانم یلدا وارد لژیون من شدند و بنده توفیق خدمت به‌ایشان را دارم و همانطور که همه عزیزان در مشارکت‌هایشان فرمودند؛ خانم مرضیه رهجوی کاملاً مؤدب، فرمانبردار و با معرفت هستند، بعد از ورود به سفر دوم جهانبینی در مورد خدمت کردن بیشتر مصمم شدند و در لژیون سردار، نشریات و سایت خدمت کردند و خدا را شکر که در آزمون کمک راهنمایی هم خودشان و هم مسافرشان قبول شدند ، جایگاه‌های خدمتی فرصتی برای آموزش گرفتند هستند تا انسان بتواند خودش را بیشتر بشناسد و به درون خودش بیشتر توجه کند و آرزویم برای این دو عزیز این است که در هر جایگاه خدمتی که هستند بیشترین دریافت و برداشت را داشته باشند، مجدداً به این عزیزان تبریک عرض می‌کنم و انشالله که همگی موفق باشید.

سخنان همسفر:

سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر

خداوند را شاکرم و تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، از آقا کامران و خانم مرجان تشکر میکنم که چراغ‌های خانه ما را روشن کردند، از خانم یلدا بسیار سپاسگزارم چرا که‌ایشان عشق و محبت را به من آموزش دادند، از خانم سودابه بسیار آموزش گرفتم، ایثار را یاد من دادند و نمونه بارز یک راهنمای کامل هستند و ازشون بسیار تشکر میکنم، از دختران گلم تشکر می‌کنم که در این مدت بسیار کمک حال من بودند.
من به واقع تغییر را در مسافرم روح الله می‌دیدم و از همان اول که وارد کنگره شدند تغییرات را در‌ایشان متوجه می‌شدم، یادم هست یکبار صدای خنده‌اش را در خانه شنیدم و بسیار تعجب کردم، به طور کامل مشخص بود که تغییراتی در درونش اتفاق می‌افتد، تا آن موقع شاید من خیلی وقت بود که صدای خنده‌هایش را نشنیده بودم، زمانی که ما برای ر‌هایی خدمت آقای مهندس رسیده بودیم به جای چهل سی دی نزدیک به هفتاد سی دی ارائه دادند و کاملاً گوش به فرمان راهنمایش بود، روزی که ر‌ها شدند واقعاً یک یوم الفصل جدید برایش بود، آن لحظه از خوشحالی تمام سلول‌های بدنم در درگاه خداوند سجده می‌کردند، چرا که من خیلی سعی می‌کردم از نظر علمی این مشکل را حل کنم و شاید به بیست روانشناس مراجعه کرده بودم، یکی از این روانشناسان به من گفت چرا مانده‌ای ، چه نیازی داری، جدا شو، ر‌ها کن و به زندگی خودت برس، گفتم شما چطور این حرف را میزنید و خودتان را روانشناس می نامید؟؟ این مرد همسر من هست و من به‌ایشان تعهد دارم، اینجا آمدم که از شما کمک بگیرم نه اینکه راه فرار را نشانم دهید.
خیلی به دنبال راه حل می‌گشتم ،در اوایل به کنگره هم‌ ایمان نداشتم، زمانی که ما برای ر‌هایی به تهران می‌رفتیم به راهنمایم گفتم که انشالله سال دیگر امتحان میدهم، زمانی ندارم و بیست روز دیگر تا امتحان مانده است، خانم یلدا از ناامیدی من بسیار ناراحت شدند و گفتند که تو بخوان اگر هم قبول نشدی بعد از آن آزمون دادن برایت راحت‌تر می‌شود و زمانی که خدمت آقای مهندس رسیدیم از آقای مهندس خواستند که دعا کنند بنده قبول شوم ،به فکر رفتم و از خودم سؤال پرسیدم که چرا من خیالم نیست و تلاشی نمی‌کنم ولی راهنمایم برایم بسیار تلاش می‌کند؟؟ زمانی که برگشتیم خواسته در من شکل گرفت و نیرو‌های القا، احیاء و تحرک به کمک من آمدند، بطوریکه شیفت کار‌هایم مرتب شد و توانستم بخوانم و در امتحان قبول شوم.
از اینکه به صحبت‌های بنده توجه کردید از همه شما سپاسگزارم

سخنان همسفر:

سلام دوستان فاطمه زهرا هستم یک همسفر
من تقریباً نزدیک به یک سال روز شماری کردم تا سنم به هجده سال برسد و بتوانم وارد لژیون شوم و راهنما انتخاب کنم، تشکر میکنم از پدر و مادرم، من از همان اول مطمئن بودم که این راه کاملاً درست است و ما به نتیجه می رسیم و همه چیز درست می‌شود چون پدر و مادرم از همان اول دنبال راه بودند از همان اول من انرژی مثبت را از آن‌ها دریافت میکردم و سپاسگزار خداوند هستم که چنین خانواده‌ای را به من داد، سپاسگزار خداوند هستم که کنگره را سر راه خانواده من قرار داد و لیاقت همراهی با انسان‌های بزرگی همچون آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام خدمتگزاران کنگره را داشته باشیم، از آقای کامران و آقای محمد راهنمایان پدرم و همچنین کمک راهنمایان مادرم خانم سودابه و خانم یلدا و همچنین راهنمای خودم خانم نسرین عزیز تشکر میکنم.
ممنون که به صحبت‌های من توجه کرده اید

سخنان همسفر:

سلام دوستان طهورا هستم یک همسفر

من عاشق کنگره هستم، هر دوشنبه و پنجشنبه به عشق کنگره و خوبی‌هایی که دارد از خواب بیدار می‌شوم و برای آمدن به کنگره لحظه شماری میکنم ،یکبار خواهرم ازم پرسید در دنیا چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ جواب دادم کنگره، از کمک راهنما‌های مادرم خانم یلدا و خانم سودابه، کمک راهنمای پدرم آقا کامران و کمک راهنمای خواهرم خانم نسرین بسیار تشکر میکنم و از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان بسیار سپاسگزارم که به ما کمک کردند و توانستیم خدا را شکر در راه درست قدم بگذاریم.
ممنون که به صحبت‌های من توجه کرده اید

نگارنده :مسافر مسعود لژیون سوم ،همسفر فرشید لژیون پانزدهم
تنظیم: مسافر محمد لژیون سوم
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر روح الله
نمایندگی عمان سامانی شهرکرد مسافران/ همسفران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .