English Version
English

(گلریزان) شعری از مسافر بهمن

(گلریزان) شعری از مسافر بهمن

بــرخیز و بیــا دستی، در کــار دعا باشیم
از چــله جدا تــیـری، آزاد و رهــا باشیــم

در پشت و پس دیوار، عشق است و غروب غم
شاکر به طلوع عشق، در خانه مـا باشیـم

در این همه بی مهری، طوفان بلا قطعی ست
بایــد که بــه کشتیِ، نــوحِ ناخــدا باشیـم

مشکل به جهان بستن، از دست همه آید
گر نقش جدا بافی، رو غصـه گشا باشیم

آن چهــره قبلـی را، خاطــر نبــر و بـگذار
پیوستـه به دیـدارِ، ایـن آیـنـه ها باشیــم

دستی‌که‌گل‌افشان‌است،دنباله‌خورشید‌ است
از طایفــه بخشـش، از اهـل سخــا باشیم

در موسم بخشایش، آغوش خدا باز است
در دایــره حـس و انـوار و صــدا باشیم

در فرصت گلریزان، هر ثانیه بی تاب است
یک شاخه گــل از باغ، مردان خدا باشیم

ایـن قافله خلقت، در فکر تکامل هاست
در نقطه اوج از آن، من،تو همه ما باشیم

سرمشق سخاوت از، فـانوس ره درمــان
تــا صــاحب تقویــم، بی روز عزا باشیــم

مسافر بهمن نمایندگی شمس لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .