در زندگی امروز ما فهمیدیم برای رسیدن به سرمنزل مقصود باید در مسیر درست حرکت کنیم و این مسیر مورد نظر همان خط سیر زندگی ماست؛ حالا خوب میدانیم که باید زندگیمان را بهبود ببخشیم تا به حالِ خوشِ بهتری برسیم و این حاصل نمیشود مگر اینکه ما به خودمان رسیدگی کنیم؛ به جسم و روان و جهانبینی خودمان برسیم تا به آرامش نسبی در دنیا دست پیدا کنیم و بتوانیم با این آرامش نسبی به خودسازی بپردازیم.
رسیدگی به خود در صور آشکار یعنی رسیدگی من به جسم و حفظ سلامت و ظاهر و اعضا و جوارح بدن؛ اما رسیدگی به خود در صور پنهان یعنی رسیدگی من به روان و جهان بینی! برای این منظور باید بدانیم که ما در مسائل زندگی با احساسات مختلفی سر و کار داریم که مثبت و منفی هستند و ریشه همه احساسات منفی ما در سه هیجان ترس و نگرانی، ناراحتی و غم، عصبانیت و خشم هستند. مثلاً احساس حسادت نتیجه دو هیجان منفی خشم و ترس میباشد. در مورد احساسات مثبت حرفی نمیزنیم چون آن دسته از احساسات نیاز به تغییر ندارند. حالا باید بدانیم پشت این احساس ما چیست که حال ما را متحول میکند؟ و عملکرد ما را مختل میسازد!
همه چیز از یک رفتار شروع میشود؛ مثلاً ما داد میزنیم، پشت این رفتار یک احساس نهفته است که ما را به سمت این رفتار سوق داده است؛ مثل احساس عصبانیت که باعث شده داد بزنیم، اما اینکه چرا عصبانی شدهایم از یک فکر نشأت میگیرد. مثلاً فکر کردهایم که فرزندمان به حرف ما اهمیت نمیدهد! فکر و احساس و عمل سه پارامتر مهم هستند که با هم در تعامل هستند درست مثل چرخ دندههای یک ساعت؛
ما برای بهتر شدن حالمان باید روی فکر کار کنیم چون رفتار و احساس متغیر هستند و اصلاً ما هیجان و احساس ثابت نداریم و رفتارهای ما هم قابل بازسازی نیستند! پس هیجان و رفتار در دسترس ما نمیباشند اما فکر در دسترس ماست و قابل کنترل و تغییر میباشد. باید تعامل بین این سه مولفه را در تمام لحظات زندگیمان بررسی کنیم چون تمام احساسات منفی ما از غم و ترس و خشم زاییده افکار ماست. اما این افکار به صورت اتوماتیک و داغ خیلی سریع به ذهن ما میآیند و میروند. ما متوجه رفتار و احساسمان هستیم اما متوجه افکار سریع خود نمی شویم، چون زود رد میشوند و ما نمیفهمیم چه فکری باعث حال خراب ما شده است؟ پس برای حل این موضوع باید چارهای بیندیشیم تا افکارمان را در تله بیندازیم و بفهمیم چه چیزی ما را ناراحت کرده است؟ اگر افکارمان رنگ اضطرابی داشته باشند همه پیامدهای ما مضطربانه میشوند! اگر افکار ما رنگ غم داشته باشند همه پیامدهای ما ناامیدانه میشوند! و اگر رفتار ما رنگ خشم داشته باشند همه چیز را علیه خودمان میبینیم و عصبانی هستیم! پیامدهای ما احساسی و رفتاری هستند. وقتی رخدادی حاصل میشود اولین چیزی که به ذهن ما میرسد یعنی اولین جمله میشود فکر ما! اما چیزی که کار را خرابتر می کند این است که رخداد یکبار اتفاق میافتد اما ما آن را بارها و بارها در ذهن خودمان مرور میکنیم و دائم پیامد احساسی و رفتاری را تجربه میکنیم؛ یعنی با یک رخداد نگران کننده حالا تمام افکار نگران کننده دیگر را مثل آهنربا به خود جذب میکنیم! در نتیجه باید به اهمیت افکار خودمان پی برده باشیم. پس کاری که ما باید انجام بدهیم این است که در قدم اول برای افکارمان تله در نظر بگیریم تا بتوانیم آن دسته از افکارمان را که حال ما را خراب میکنند و در ما هیجان و رفتار منفی ایجاد میکنند را به تله بیندازیم.
ادامه دارد...
نگارش و تایپ: همسفر لیلا، کمکراهنما (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، کمکراهنما (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1871