ششمین جلسه از دور هفتاد و نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره شصت ویژهی آقایان مسافر و همسفران شعبه آکادمی با دستور جلسه "بنیان کنگرهی 60" با استادی مسافر دیدهبان محترم رضا ترابخانی، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر امین روز شنبه 13 آذر 1400 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خیلی خوشحالم هفتهی بنیان بهانهای شد تا خدمت دوستان شعبهی آکادمی باشم. جلسه ساعت 5 بعد از ظهر که شروع شد جلسه پر بود. بچههای قدیمیتر یادشان است که جلسه وقتی تمام میشد تنها ده یا پانزده نفر آدم بودند که خداحافظی میکردند و میرفتند و سبد قانون 11 هم که جمع میشد کلاً با هشت ده هزار تومان تمام میشد. اما حالا شرایط کنگره خیلی فرق کرده و 88 شعبه در سراسر کشور داریم. اینها گفته میشود که برای خودم یادآوری شود که وعدهی خداوند دروغ نیست.
کاری که باید انجام شود سرانجام انجام میشود. آقای مهندس در قدیم مصرفکننده بود و این کار بزرگ که انجام گرفت توسط ایشان انجام شد. خیلی چیزها به اسم نیست؛ به دل آدمهاست. در کنار آقای مهندس تکتک آدمهایی که آمدند اینجا و خدمتگزار شدند مشکل اعتیاد داشتند و برای حل مشکل خود وارد کنگره شدند.
این حال خوب برای آدمهایی است که بخواهند و خواستار رهایی باشند و بخواهند تجربه کنند.
سالهای اول کنگره بود که من نگهبان یا دبیر جلسه بودم، یکی دوید آمد توی سالن و در سرویس بهداشتی قایم شد بعد دو تا مأمور آمدند ولی مهماندار راهشان نداد. همهمهای به پا شد که حالا چرا این فرد وارد اینجا شد. این کار اسم کنگره را خراب میکند. اما شما ببینید آقای مهندس چگونه به این موضوع نگاه کردند.
تفاوت نوع نگاه در اینجاست؛ آدمهای بزرگ دید و فکرشان بزرگ است. رفتم پیش آقای مهندس ایشان گفتند این فرد اینجا نیاید کجا برود. بچهای که میترسد به تنها جایی که اطمینان میکند آغوش مادر است و میرود آنجا پنهان میشود. اینجا هم برای ما همینطور است بیرون از اینجا با تمام ترسهایی که وجود داشت، با قبول نکردنهایی که در اجتماع وجود داشت، سر کردیم تا به اینجا رسیدیم و کنگره این امنیت و اطمینان را به ما داد تا ما نگاهمان را تغییر دهیم.
ما دیگر با بیرون و خانواده مشکلی نداریم. ما گرههایمان را توی دلمان باز میکنیم. توی نوشتارها هست که همهچیز در درون و برون ماست. پس آن چیزی که باعث رهایی ما میشود باز شدن گرههای درونی ماست. حالا نه از جامعه و نه از خانواده طلبکار نیستیم. وقتی آن گرهها را باز کنیم، مشکلات خود به خود برطرف میشوند.
بعضی از مشارکتها در ذهن آدم میماند و هرگز فراموش نمیشود برای اینکه پایههای فکری آدمها را میسازد. عقیدهام بر این است که ما در سفر اول هرچه یاد میگیریم در سفر دوم باید پیاده کنیم، آن وقت سفر دوم ما تضمین شده است. در عین اینکه تفکر و عمل سالم یا گفتار کردار و پندار سالم را بتوانیم همیشه توی زندگی خود داشته باشیم.
بعضی وقتها یاد گرفتیم کاری برای ما انجام دهند و ما نگاه کنیم و هیچ عکسالعملی نشان ندهیم؛ ولی در کنگره به ما یاد دادند نگرش و رفتار خود را تغییر دهیم.
اگر آقای مهندس نبودند معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم. 24 سالی گذشت و این روزها تولدشان است. در این طول زمان چه آدمهایی که آمدند و چه آدمهایی که رفتند. ما که جوانتر بودیم و مجرد وارد کنگره شدیم امروز خانواده و فرزند داریم. سر کارمان هستیم و اینها از دستاوردهای کنگره است و برای جماعتی است که خواستار رهایی هستند.
نباید ما در این دست زدنها و سوت زدنها یادمان برود خودمان هم عضوی از آن هستیم. وظیفهی تکتک ماست خود را خارج از این گود نبینیم. تمام راهنماهایی که اینجا هستند همه یک روزی مصرفکننده بودند و خودشان هم باید این چرخه را بگیرند و این زنجیره را بلندتر و محکمتر کنند.
برای تکتک شما آرزوی موفقیت میکنم و خداوند را سپاسگزارم از این که در کنگره هستم تا بتوانیم بیشتر یاد بگیرم. این هفته را به جناب آقای مهندس و همه اعضا تبریک عرض میکنم.
اهدای گل نمادین به مسافر کاظم به مناسبت رهاییشان توسط راهنمای محترم مسافر علی
ضبط صدا: مسافر مسعود لژیون شانزدهم و مسافر مرتضی لژیون بیستم
عکاس: مسافر کوروش لژیون چهارم
تایپ، تنظیم و آمادهسازی: مسافر مرتضی لژیون بیستم
- تعداد بازدید از این مطلب :
2631