English Version
English

آخرین اثر مهندس دژاکام

آخرین اثر مهندس دژاکام

رونمایی از آخرین اثر به چاپ رسید مهندس حسین دژاکام; "حال شما چطور است؟"

در روز چهارشنبه 3/آذر/1400 آقای دژاکام  کتاب جدید خود با عنوان: حال شما چطور است؟ را معرفی کردند این اثر در زمینه شناخت انسان و چالشهای آن در زندگی روزمره می‌باشد.

«نوشتن ضرورتی است برای شهادت دادن» این جمله از نویسنده ایتالیایی سیلونه است که شاید یکی از زیباترین تعابیر برای نویسندگی باشد.


نویسندگان و هنرمندان، با تفکر و گاهی بدون تفکر، نور و صوت و حس جاری در هستی را دریافت و ادراک می‌کنند، از صافی حال و احوالات درونی خودشان می‌گذرانند و با حسهای درونی خودشان ممزوج می‌کنند، گویی مانند مبدلها یا کانالهایی جهان هستی را در قالب ظرف احساس و تفکر خود دریافت می‌کنند و سپس لبریز می‌شوند تا از طریق تراوشات هنری و فکری آن را به دیگر انسانها ارائه دهند.
با این تعبیر، بدیهی است اینکه ظرف حس و تفکر آنان چقدر به ظرف حقیقی هستی نزدیک شده باشد، یا حس آنان چقدر شفاف‌ و زنگار زدوده‌ باشد، تعیین کننده فاصله آثار و نوشتارهای ادبی و هنری با حقیقت و راز میزان فراگیری ، تاثیر گذاری و ماندگاری آنها در میان دیگر انسانهاست.

در حوزه ادبیات و هنر، شاخه ای به نام نقد وجود دارد که ظاهرا هدف نهایی آن بر خلاف آنچه البته رایج است، پیدا کردن میزان خوبی و ارزش و اعتبار یک اثر است. در نحله نقد ؛ منتقدان و مفسران، برای یافتن راه و روشی جهت فهم و ارزیابی محتوا و معنای آثار ادبی و هنری، بسیار خود را به آب و آتش زده اند و این تلاش در نهایت به نظریه ای به نام اصالت اثر یا مرگ مولف و تولید کننده اثر می‌رسد، ظاهرا به این معنا که تاویل و تفسیر اثر ادبی و هنری در اختیار هیچ کس از جمله تولید کننده اثر نیست و به تعداد مخاطبان و منتقدان معنی و تفسیر وجود دارد. ظاهر این نظریه اغوا کننده و یاداور گزاره معروف مولانا است که «هر کسی از ظن خود شد یار من»، اما اهل فن می‌دانند که با محتوای آن فاصله بسیار دارد. در حقیقت همانطور که آقای مهندس همیشه می گویند، انسان و صور پنهان انسان و مدل درستی که بتواند جایگاه و ارتباط او با هستی را شرح دهد، برای عموم صاحبنظران ناشناخته و در ابهام است و در حقیقت چون ندیدند حقیقت ره افسانه زده اند. از سوی دیگر وقتی نویسنده و تولید کننده اثر ادبی، فلسفی و هنری خود در ملغمه ای از حسهای سالم و ناسالم غوطه ور است، زمانی که خود مولف و تولید کننده اثر در حالی نامتعادل و ناخوش به سر می‌برد و اثر او صرفا اقرار و بازتاب آن حال تلخ و ناخوش است، یا هنگامی که نویسنده در سرگشتگی و سرگردانی تنها حاصل فشار و رنجی را که نمی‌تواند تحمل کند و بفهمد، در قالب تراوشات ادبی و هنری به دنیای بیرون از خود ارائه می‌دهد، یا اینکه با زور و تلاش عقل جزئی مفاهیم با ربط و بی‌ربط را سر هم می‌کند و بنای مطلبی را می‌سازد که هیچ شالوده درست و سازگاری برای آن بنا نیست، بدیهی است که مفسران و مخاطبان در فهم و تاویل و سنجش اعتبار محتوای آن سرگردان شوند و اصالت متن را به متن وابگذارند. به قول آقای مهندس دژاکام، نقل به مضمون، «وقتی گوینده خود نداند که چه می‌گوید...»، واضح است که مخاطب در فهم معنا گمراه می‌شود.
در هر حال این گزاره اعتبار خود را حفظ می‌کند که نوشتن ضرورتی است برای شهادت دادن. مولف به هر حال ضرورتی در درون خود احساس کرده است ؛ برای شهادت دادن بر مطلبی که به ظن خود حقیقت یا واقعیتی را بیان می‌کند. نویسندگان و متفکران و هنرمندان، حاصل مکاشفه خود را ارائه می‌دهند، اما از یک سو این مکاشفه، به ویژه در شاخه های هنری و ادبی عموما از روی تفکر و آگاهی نیست و از سوی دیگر ابزار خالقان اثر برای این کاوش و مکاشفه، یعنی حس؛ محدود و گاهی آلوده است. البته در هر حال همه این تلاشها و تراوشات ریشه‌ای در عشق به دانستن و یافتن دارد، اما حالا که مفسران و منتقدان به دنبال راهی برای سنجش ارزش و محتوای محصولات تفکر و احساسات بشری هستند، راه چیست؟

 


ابتدا به نظر می‌رسد اینکه یک اثر ادبی و هنری تا کجای عمق جان مخاطب را ، در کجای جهان و در چه زمانی نشانه می‌گیرد، گویی معطوف به اثری است که ابتدا در خود تولید کننده اثر داشته است. به قول استاد امین دژاکام؛ اگر شعر حافظ قرنهاست که شفای گوش جان انسانهاست، ابتدا شفای خود او بوده است. در حقیقت حافظ ابتدا این شعرها را برای شفای خود و در شرح شفای خود سروده است. همچنانکه موسیقی موتزارت، اگر قرنهاست مسحور کننده مخاطبان عام و خاص موسیقی است، شرح مسحوری و مستی خود او از دریافت و شنیدن موسیقی هستی است که به زبان نوتهای موسیقی به دست دیگران می‌رسد.
انسانها عموما درد و رنجی را تجربه می‌کنند ، کما اینکه در کتاب آسمانی از قول خالق آمده که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ». انسانها تشنه حقیقت هستند زیرا تنها حقیقت؛ به معنای قوانین تغییر ناپذیر جهان هستی و نیستی، می‌تواند راه بیرون رفتن از درد و رنج را به انسانها نشان بدهد. انسانها به دنبال حال خوش هستند، قدیمها به دنبال سرچشمه‌ آب حیات بودند، سرگشته و حیرانند، دنبال راهی، چیزی نشانه‌ای که گاهی خود هم از آنچه می‌خواهند خبر ندارند، همه این احساسات را کم و بیش چشیده اند، اما همه وقتی آن حرف، آن صوت و آن نوای مورد نظر را می‌شنوند، ناگهان گوش تیز می‌کنند و می‌دانند این همان چیزی است که دنبالش بوده‌اند، مانند تشنه ای در کویر به جستجوی آب، مانند هر مصرف کننده‌ای که سالیان سال به دنبال رهایی از بند مواد مخدر، وقتی در جلسه اول مشاوره صورت مساله اعتیاد را می‌شنود، نیم خیز از جا برمی‌خیزد و می‌گوید « دقیقا ، همینطور است، این درست است»، وقتی کتاب 60 درجه را می‌خواند، می‌گوید «آری همین است، این شرح حال من است، این حرف حساب است» چون آن لحظه در بیابان رنج اعتیاد، جرعه ای آب حیات را نوشیده است، اگر به تشنه‌ای آب شور بدهند بی‌درنگ می‌فهمد و پس می‌زند.

در وادی سیزدهم که با نوید جاری شدن گامهای بلند قلم در سراسر گیتی آغاز شده است، آمده « این داستان چوپانی بره از دست داده و بره ها به دام گرگ ها افتاده اند و اگر نوای نی شنیده نشود به تعدا گرگ ها افزوده می شود. می دانی چه می گویم، برای اینکه آن دسته از نی نوازان هم در نی خود پوشال ریخته اند و صدایشان شنیده نمی شود و بار بسیاری از گناهان انجام شده نیز در حفره های نی آنان است.» نوشتن نواختن نی است و اعتبار آن به ایمن ماندن یا رهایی گوسفندان از دام گرگ.
همانطور که خود آقای مهندس دژاکام همیشه می‌گویند؛ هر فرایندی را از محصول و نتیجه‌اش می‌شناسند، همانطور که درخت را از میوه اش می‌شود شناخت. محصول کتاب 60 درجه، محصول کتاب عشق، محصول کتاب 14 مقاله، محصول کتاب ادموند و هلیا، محصول بیش از 800 لوح فشرده یا به قولی کتاب صوتی، رهایی و درمان بیش از ده هزار نفر از قدیمی‌ترین بیماری و رنج بشر یعنی اعتیاد است، محصول تفکر نویسنده این آثار؛ نقب زدن به ناشناخته ترین رنج ها و بیماری های قدیمی و کنونی بشر ، روشن ساختن صورت مساله و راه رهایی از آنها است، موفقیت در درمان اعتیاد به سیگار، الکلیسم و کاوش برای درمان اقسام اختلالات روانی و بیماری‌های صعب العلاج و لاعلاج بوده است.


به گمانم همه انسانها یا اکثر قریب به اتفاق، هوای ابری قبل از باران را دوست دارند و از آن احساس شادی و سرمستی می‌کنند، حال اگر آن ابرها کمی هم ببارد، این شادی و سرمستی دوچندان می‌‌شود و صبح پس از یک شب بارانی که اشعه های آفتاب سر و صورت را نوازش می‌دهد، آن نسیم خنک و عطر جهان باران‌زده، با تابش آفتاب از پس ابرهای سفید در آسمان صاف آبی، آن سرخوشی را صد چندان می‌کند.
صبح روز چهارشنبه سوم آذرماه، هنگامی که آقای مهندس دژاکام ، به شیوه ای متفاوت و ناگهانی کتاب «حال شما چطور است» را هنگام سخنرانی در کارگاه آموزشی رونمایی کردند، برای من سرخوشی آن ابر و بارش و آفتاب را یکجا داشت.

 

کتاب «حال شما چطور است» جدیدترین اثر منتشر شده از نگهبان و بنیان کنگره 60 است که پس از مدت زمانی نسبتا طولانی مورد رونمایی و در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. این کتاب مانند بیشتر کتاب‌های آقای مهندس دژاکام و آموزه های کنگره 60، انسان را با خودش مواجه می‌کند و به قول خود نویسنده، آدرس آدم‌ها را به خود آنها می‌دهد. داستان این کتاب، در قالب مکالمه‌ای جذاب و حیرت انگیز بین راوی داستان و شخصی که خود را کماندار، "خود او"،  معرفی می‌کند بیان شده است و تا انتها گویی خواننده را به جایی می‌برد که آنجا، انسان سرجای خودش باشد، جایی که در خلال همه فراز و نشیب‌های زندگی، انسان با حال خوش، آرام و سپاسگزار باشد و به قول معروف زندگی را زندگی کند. این کتاب با تصویر رازآلود و تفکربرانگیز روی جلد اثر خانم شانی دژاکام و ویراستاری آقای محسن زهرائی از روز چهارشنبه سوم آذرماه در دسترس مخاطبان و علاقه‌مندان قرار گرفته است.
   

 

رونمایی کتاب «حال شما چطور است؟» اثر نویسنده بزرگوار، مهندس دژاکام بر همه انسانهای جویای حقیقت در سراسر هستی و نیستی مبارک باشد.

شما میتوانید این اثر را از نشریات شعب کنگره60 در سراسر ایران تهیه نمایید

نویسنده متن: امین حمله‌داری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .