اساس دروغ از آنجا شناخته میشود که شخص دروغگو سعی میکند حقیقت را از دیگری پنهان کند یا به تعبیری حق دانستن حقیقت را از مخاطب میدزدد. دروغ از آنجا شروع میشود که شخص دروغگو حقیقت را میداند ولی میخواهد آن را مخفی کند.
دلیلش این است که فکر میکند با برملا شدن حقیقت، چیزی را از دست میدهد و دچار بحران میگردد و چون صبر و تحمل ندارد میخواهد هرچه سریعتر به مقصود خود برسد بدون اینکه به عواقب و عوارض دروغ خود آگاهی داشته باشد پس میتواند گفت نبود آگاهی، شجاعت، صبر و استقامت، طمع و اصرار و پافشاری نفس اماره برای رسیدن سریع به خواسته، منجر به ایجاد دروغ میگردد.
وقتی دروغ از زبان شخص فریبکار خارج میگردد، عملاً حقیقت را برای خودش هم انکار کرده و آن حقیقت اصلی (ارزشها) که منجر به آرامش انسان میگردد را پوشانده و خود را محروم از آن مینماید پس این حقیقت برای خودش نیز ناپدید میگردد نتیجه اینکه حقیقتی را که برایش روشن بوده در وجدان خود تاریک نموده است.
بدین ترتیب دروغگو خودش فریب میخورد و سپس خالی از انرژی میشود. در این واکنش روانی آلت دست نیروی منفی قرار میگیرد اما وانمود میکند نیروی منفی در وجودش نیست و این فشار را تحمل میکند و عذاب میکشد و عملاً با اراده و اختیار خود برای خودش جهنمی مهیا میکند. این عمل و عکسالعمل شباهت بسیاری با مسئله اعتیاد دارد و موضوع خود فریبی در مقوله اعتیاد کاملاً نمایان بوده و با کمی تعمق میتواند واکنشهای روانی دروغ و خود فریبی را در مسئله اعتیاد گنجاند.
دلیل اصلی دروغ همانا بیایمانی است. شخص دروغگو وقتی در فضا و موقعیت ناامنی قرار میگیرد برای رسیدن سریع به امنیت اقدام به فریبکاری مینماید این اشخاص کسانی هستند که اعتقادی به صبر و استقامت، گذشت زمان، ارزشها و نیروهای مثبت ندارند. این افراد یا قوانین هستی را نمیشناسند و یا توان اجرای این قوانین را ندارند.
بیشتر اوقات دروغگو اسیر و قربانی دروغ خودش میشود و پیوسته به خود اطمینان میدهد که راست گفته اما این دروغ حالتی را ایجاد میکند که آن وضعیتی بین دروغ و بیایمانی است بنابراین دروغگویی باعث میگردد انسان پس از مرحله شروع دروغگویی به بیایمانی و تزلزل و نابودی کشیده شود.
معنای دیگری از دروغ وجود دارد که میگوید: دروغگو برای آن دروغ میگوید که خود را از دیگری جدا میداند یعنی چیزی برای خود میخواهد و حاضر نیست آن چیز را با هستی به اشتراک بگذارد و با این خیال فکر میکند دروغش برای او منافعی به دنبال دارد غافل از اینکه هرآن جیزی را که از هستی دریغ کند، هستی نیز همان چیز را از او دریغ خواهد کرد و در این مسیر وجدان را مجبور به گواهی دادن به صداقتش مینماید.
حال چرا دروغ نتایج مخرب و ناگواری به دنبال دارد؟
وقتی ما به دروغ آلوده میشویم حقیقت هر چیز از نظرمان دور میشود و مسائل مثبت چندان در وجدان ما راهی پیدا نمیکند در نتیجه وجودمان مملو از انرژی منفی میگردد که درنهایت منجر به بیایمانی میشود یعنی امنیت و به تبع آن آرامش ما رو به نابودی میرود در نتیجه محصول بیایمانی تزلزل و نابودی است.
انباشته شدن بیایمانی در نهاد انسان به واسطه دروغ و خود فریبی پی در پی باعث میگردد نیروی انسان برای مبارزه با بیایمانی تحلیل رود و اگر زندگی شخص به همین منوال ادامه یابد دیگر ارزش ایمان را حس نمیکند و اگرچه زندگی او با حقارت و ناگواری میگذرد اما سعی و تلاشی برای خشکاندن بیایمانی نمیکند.
به اعتقاد من روش درمان DST تمرینی مناسب و مفید برای تقویت صداقت، صبر و استقامت است و این آگاهی را در وجود ما نهادینه میکند که اصولاً بهترین راه، کوتاهترین راه نیست.
با احترام مسافر حمیدرضا
لژیون: آقای آبتین نورانی
منبع: نمایندگی اقدسیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
5259