باید دانست هیچ مخلوقی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.
سلام دوستان فروغ هستم یک همسفر؛
در درمان اعتیاد در کنگره این وادی نیز بسیار پررنگ ظاهر شده است چرا که درمسیر درمان به روش DST خود شخص درمان خود را به یاری و کمک راهنما به عهده میگیرد در این راه هرچه بیشتربه خود متکی باشد و خود را ببیند و دوست داشته باشد در درمان اعتیاد موفق تر است.
البته همه انسانها به هم وابسته هستند اما در مسیر درمان بالاترین نقش به عهده خود ما میباشد و تصور اینکه کسی یا کسانی بیایند، مسائل و مشکلات ما را حل نمایند قطعاً تصور غلطی است. هر چند نمیتوان از یاری و همدردی اطرافیان چشم پوشی کرد. وقی فردی در جامعه در گیر مسئله ای میشود ناخواسته اطرافیآنهم به نوعی با آن درگیرمی شوند و چه بسا ممکن است این معزل یا مسئله فراگیر هم بشود و برای سایرین هم مشکلاتی بوجود بیاورد چنانکه آمده است:
چو عضوی به درد آورد روزگار درگر عضوها را نماند قرار
همانطور که عنوان شد در درمان اعتیاد نقش مهم و اساسی و مسئولیتها و وظیفه حل مشکلات بر عهده خود ماست برای همین وادی سوم بانام هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند عنوانشده است. به بیان دیگر شاید دیگران به مسائل مربوط به ما فکر کنند یا علاقهمند باشند و یا اینکه مشکلات ما برایشان مهم باشد اما با همه دلنگرانیهای اطرافیان آنها نمیتوانند بهاندازه خود ما به فکر ما باشند پس درنهایت این خود من هستم که باید تمرین کنم و خویشتن خویش را در نظر بگیرم و برای بهبود وضعیت بیشتر تلاش کنم چراکه راه اصلی به من منتهی میشود و من میبایست با در نظر گرفتن شرایط و مسیر، بهترین انتخاب را داشته باشم.
اگر من به خویش فکر نکنم و از خود و مسیر جلوی روی خود بیخبر باشم خواستههای خود را نشناخته، غمها و شادیهای خود را بررسی نکرده باشم چگونه انتظار دارم که اطرافیان مسائل را ببینند چارهاندیشی کنند و درنهایت مرا یاری دهند.
بیماری که در بستر بیماری قرار دارد فقط توان بیان شرححال خود را دارد اما هرگز نمیتواند احساس خود را که ناشی از بیماری است با کلمات به دیگران منتقل کند چراکه تکتک سلولهای او و اعضا و جوارح اوست که درگیر بیماری است و تنها کسی میتواند اوضاعواحوال او را درک کند که او هم دچار همان بیماری شده باشد البته آنهم نه کاملاً.
از تأثیرات این وادی بر روی من این بود که با بررسی اوضاعواحوال درون خود میتوانم به نیروی دورنی خودم شناخت پیدا کنم و بدون قضاوت اطرافیان با آنها ارتباط برقرار کنم و اینکه هرگز از شخص دیگری نخواهم که مرا یاری کند تا خودم را دریابم و از او میخواهم که شرححال مرا گوش دهد تا شاید با مشورت با او تصمیم درست نهایی را خودم بگیرم.
این وادی به من آموخت بیشتر فکر کنم و کمتر متکی باشم و به دیواری که محکم نیست تکیه ندهم و مهم اینکه خودم را دوست بدارم تا دیگران این فرصت را داشته باشند تا به من اعتماد کنند.
منبع کنگره60: وبلاگ همسفر عزت سلطانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3949