خیلی از تجربیات تلخی که برای ما رقم میخوره به دلیل مستقیم یا غیرمستقیم اشتباهات خودمون هست یا بهتر بگویم به دلیل همین نقض فرمانهایی است که انجام دادیم ولی معمولاً دید واقعگرایانه ما از توجه به اونها عاجزه و همیشه به دنبال مقصر برای رخدادهای بدی هستیم که اتفاق افتادند.
گاهی ناآگاهی و عدم احتیاطهای درست و بجا و گاهی دخالت در اموری که مربوط به افرادی است که شناخت کمی از ما دارند و ممکن است این دخالت دلسوزانه را حمل بر مداخله بیمورد در امور شخصیشون تلقی کنند و گاهی هم اعتمادهای کورکورانه به افرادی که گمان میکنیم بهترین فرد هستند و باید درستترین رفتارها رو داشته باشند غافل از اینکه اکثر انسانها دارای نقاط ضعف و کمبودهایی هستند که در شرایط متفاوت به اشکال متفاوت بروز میکنه و باعث میشه رفتاری دور از آگاهی و منطق در مسیری که باید باشد از خودشون بروز بدهند.
با سادهاندیشی و عدم دانایی در هر مقولهای که گرفتار شدیم و با خوشبینی مسبب ضربههایی میشیم که نه تنها خودمون رو رها نمیکنه بلکه به خانواده و نزدیکانمون هم صدمه میزنه و اونها رو وارد جریانی میکنه که تمام فکر و اوقاتشون غم و حسرت و تأسف پر میکنه.
بعضی از اتفاقات بد هم بدون دخالت ما رخ میدهند و بیشتر جنبه امتحان و آزمایش دارند و انتخابهای درست ما نه تنها وجود ما را در برابر سختیها آبدیدهتر میکنند بلکه راحتی و آسانی و شیرینی اوقاتی رو برامون به ارمغان میآورند به شرط آنکه درست در برابر آنها رفتار کنیم
پس باید روی تکتک رفتارها برخوردها و اتفاقاتی که در زندگی ما رخ میدهند دقت کنیم تفکر کنیم بررسی کنیم تجزیه تحلیل کنیم و نقش مؤثرتری یا راهنمای دانایی را در ایجاد بهترین مسیر انتخاب کنیم و بدانیم که با اطاعت و فرمانبرداری از آنها میشود از تخریبهای بعدی جلوگیری کرد ...
زندگی در عین سادگی بسیار پیچیده است و رفتار هنرمندانه ما در انتخاب و مدیریت گرفتن بهترین راهکار از آنها میتواند روزها و لحظههای بدون تشویش و اندوه و نگرانی رو بسازد...
برخورد با مسئله پیچیده اعتیاد کار سادهای نیست. یا باید از تجربیات و آموزشهای کسانی که خود چنین راهی را تجربه کردهاند و اکنون در مقام فرمانده یا راهنما هستند استفاده کرد تا به انتهای مسیر رسید و یا اسیر آن شد. از این دو راه خارج نیست و بر این اساس، برای فرار از آن امروز و فردا کردن، هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.
عده زیادی از مردم هستند فکر میکنند دانایی هر مسئلهای را دارند یا به قولی خود را عقل کل میدانند و واقعاً نمیدانند از زندگی چه میخواهند و از دنیا چه توقعی دارند؛ و همیشه در برخورد با هر مشکلی به عقل خود متکی هستند از گرفتن راهنمایی درست و مشاوره با صاحبان فن ممانعت میکنند و حتی به طور طبیعی این افراد ارزشهای خود را هم نمیشناسند و اگر به موفقیتی هم دست پیدا میکنند، صرفاً تصادفی است.
بنابراین داشتن یک معلم دلسوز یک راهنمای دانا یک مربی زبده در زندگی بسیار مهم است اگر تاکنون برای رهایی خود از دست چنین مشکل پیچیدهای به سخنان راهنما گوش نمیکنید و یا از آنان اطاعت نمیکنید اینکارو بکنید تا بتوانید به رهایی و حال خوش برسید. تا به راز حیات و هستی و لذت زندگی بیشتر دست پیدا کنید.
منبع :وبلاگ مسافر مهدی سلطانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2598