English Version
English

تغییرات؛ رمز موفقیت

تغییرات؛ رمز موفقیت

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
همه انسان‌ها فکر می‌کنند بهترین راه کوتاه‌ترین راه است در نتیجه به درستی و یا نادرستی آن تفکر ندارند. راهی را می‌روند که زودتر به خواسته‌های خودشان برسند. غذای نیمه‌پخته و یا خام قابل خوردن نیست.
این متن قسمتی از نوشتار بهترین راه است که هر جلسه در شعب کنگره 60 قرائت می‌شود. جمله‌ای بسیار زیبا که اگر به آن دقت کنیم در تمامی زندگی و مسیر ما کاربرد بسیار فراوانی می‌تواند برایمان داشته باشد.
بزرگی می‌گوید: بزرگ‌ترین مشکل ما انسان‌ها در زندگی‌مان این‌ است که صحبت‌ها رو نصفه می‌شنویم و یک چهارم آن را می‌فهمیم و هیچی فکر نمی‌کنیم و چندین برابر واکنش نشان می‌دهیم.
اگر کمی به خودمان و اعمال و رفتارمان دقت داشته باشیم متوجه خواهیم شد که ما انسان‌ها اکثریت خواسته‌هایمان را خیلی زود و سریع و بدون در نظر گرفتن زمان مناسب آن می‌خواهیم. و به دلیل مهم ندانستن مسئله زمان همیشه سر از بیراهه درآوردیم.
در این مقاله و یا نوشتار قصد نصیحت یا دانش خورد کردنی وجود ندارد چون فقط یک تجربه شخصی است که بر خودم لازم دانستم در اختیار علاقه‌مندان به موفقیت بگذارم.
در جهان فیزیکی که ما زندگی می‌کنیم سرعت بسیار پایین است و این به این دلیل است که انسان‌ها بتوانند بر مبنای آموزش صحیح به توانایی‌های خودشان دست پیدا کنند چون به عقیده ما هیچ انسانی بدشانس و بداقبال به دنیا نمی‌آید و اگر کسی چنین فکری در سر دارد باید بداند که سخت در اشتباه است.
خداوند طبیعت را با ابعاد بسیار گسترده‌ای در دسترس انسان‌ها قرار داد تا ما بتوانیم با نگاه کردن به آن مسائل و مشکلات خودمان را برطرف کنیم.
اگر خوب به طبیعت نگاه کنیم متوجه خواهیم شد هر آغازی یک پایان دارد ولی پایان هر چیز در طبیعت به معنای تمام شدن آن نیست.
ما در طبیعت می‌بینیم که هر چیزی برای به وجود آمدن بر سه اصل استوار شده است که این سه اصل عبارت‌اند از تغییر و تبدیل و ترخیص.
من خودم به‌عنوان فردی که سال‌ها درگیر مشکلات بسیاری بودم و همیشه فکر می‌کردم که اگر من بدشانس نبودم چنین مشکلاتی را ندیدیم و با آن‌ها روبرو نمی‌شدم.
بعد از سالیان سال و درگیری با مشکلات فراوان و پاک کردن صورت‌مسئله هر مشکل تازه فهمیدم که راهم را اشتباه می‌رفتم.
همیشه هر انسانی دارای خواسته‌های بی‌شماری است که فقط خودش از آن‌ها مطلع می‌باشد و در زندگی همه تلاش خودش را بکار می‌گیرد تا بتواند به خواسته‌های خودش دست پیدا کند و هیچ‌گاه مسائل و اصولی را که برای رسیدن به خواسته‌هایش نیاز دارد را در نظر نمی‌گیرد و زمانی که با شکست مواجه می‌شود تازه با خودش می‌گوید چرا نشد؟ این از بدشانسی من بود! و یا دیگران را در عدم موفقیت خودش مقصر می‌داند.
برای روشن‌تر شدن موضوع از یک مثال ساده استفاده می‌کنیم تا لپ مطلب را به خوانندگان عزیز برسانم.
برای مثال من قصد دارم از فردا کشاورزی کنم و گندم بکارم! در این دنیا که این‌همه از پیشرفت علم و تکنولوژی صحبت می‌شود و روزانه اختراعات مختلفی به ثبت می‌رسد آیا علمی وجود دارد که فرایند 8 ماهه کاشت و داشت و برداشت محصول گندم را از 8 ماه به یک ماه کاهش دهد؟
قطعاً میدانیم که نه چنین چیزی وجود دارد و نه امکان‌پذیر است! حالا شاید بگوییم رسیدن به خواسته‌ها با کاشت گندم فرق می‌کند.
ولی اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که هر خواسته در درون انسان همانند همان دانه گندمی است که ما در خاک می‌کاریم و این هم نیاز به آبیاری و نگهداری و مراقبت‌های ویژه خودش را دارد.
زمانی که ما بذر گندم را درون خاک قرار می‌دهیم و یا می‌کاریم بلافاصله به ما محصول نمی‌دهد. اولین کاری که یک‌دانه گندم در دل خاک انجام می‌دهد تا از یک‌دانه به هفتاد دانه تبدیل شود تغییر است. یعنی این دانه بعد از کاشت شکافته می‌شود و تبدیل به یک جوانه می‌شود. این قانون در زندگی ما انسان‌ها هم وجود دارد. برای تبدیل‌شدن از یک فرد بی‌سواد به یک فرد تحصیل‌کرده باید از پیش‌دبستانی شروع کنیم و به مدارج بالاتر برسیم. برای اینکه بتوانیم به خواسته‌هایمان برسیم اولی قدم تغییر است.
حال شاید من با خودم بگویم مگر من چه مشکلی دارم که باید تغییر کنم؟
طبق گفته قدرت مطلق در کلام‌الله شریف انسان تنها موجودی است که با اختیار کامل خلق شده و قدرت تفکر را هم در اختیار دارد.
در وجود هر انسانی دو دسته خواسته وجود دارد.
این خواسته‌ها عبارت‌اند از خواسته‌های معقول و خواسته‌های غیرمعقول.
یا به عبارتی عقلانی و غیرعقلانی.
یکسری خواسته‌ها هستند که اگر برآورده شوند هم به خود انسان وهم به سایر انسان‌های دیگر آسیب وارد می‌کند و ما از آن‌ها بی‌اطلاع هستیم.
برای مثال کسی که برای اولین بار سیگار می‌کشد هرگز نمی‌خواهد که معتاد آن بشود. و یا فردی که به‌عنوان تفریح شروع به مصرف مواد مخدر می‌کند هرگز خواسته معتاد شدن را ندارد.
ولی موضوعی که در اینجا مهم است این است که ما یکسری کارها را شروع می‌کنیم و در ادامه که گرفتار آن شدیم خواسته‌اش به وجود می‌آید. مثل همان مصرف مواد مخدر که تا گرفتار و درگیر آن نشده‌ایم مشکل خاصی نداریم و زمانی که آلوده شدیم مصرف آن به یک نیاز تبدیل می‌شود و در حقیقت اولین قدم تغییری است که ماده مخدر بر فیزیولوژی بدن می‌گذارد مصرف ماده مخدر را تبدیل به یک نیاز می‌کند.
پس به این نتیجه می‌رسیم که اولین قدم برای رسیدن به‌تمامی خواسته‌ها تغییر است.
این تغییری که در اینجا صحبت می‌شود باید کلی و اساسی باشد. برای مثال من می‌خواهم برای خودم یک کسب وکار راه‌اندازی کنم. برای انجام این کار نیاز به تغییر در روند زندگی و خواب و کار خودم دارم.
اگر کسی قصد راه‌اندازی یک مغازه را برای امرار معاش خود دارد نمی‌تواند تا ساعت 11 صبح بخوابد و بخواهد در کارهایش موفق بشود و کسب و کار موفقی را داشته باشد.
اولین چیزی که از من یک کاسب خوب می‌سازد وجود نظم در باز کردن درب مغازه و دوم باز نگه‌داشتن آن مغازه است.
در این قسمت یک تغییر کوچک را به وجود آوردیم و این تغییر باید ادامه‌دار باشد تا انسان بتواند تبدیل شود و از یک آدم بیکار وبی پول تبدیل به یک انسان کاسب و سرمایه‌دار بشود. این تغیری که در اینجا صحبت شد باید طولانی باشد مثلاً ظرف مدت یک ماه این تغییرات کارساز نخواهد بود.
حالا برمی‌گردیم سر اصل موضوع خودمان که درمان بیماری بزرگ و خطرناکی بنام اعتیاد که تمامی دنیا در حل آن ناتوان مانده‌اند ولی در کنگره 60 به‌راحتی درمان می‌شود.
بزرگ‌ترین مشکل یک مصرف‌کننده مواد مخدر بی‌نظمی است که در تمام لحظات زندگی‌اش موج میزند. و دلیل آن از دست دادن فرماندهی خودش است. و هیچ تصمیمی قاطعی نمی‌تواند برای خودش بگیرد.
هر شخص مصرف‌کننده‌ای به‌مرور زمان تغییرات زیادی کرده است ولی چون این تغییرات در طول زمان به وجود آمده است خود فرد به‌زودی متوجه آن‌ها نشده است. این تغییرات در سطح کلی بوده در قسمت جسم کارخانه‌های تولیدی جسم را به‌مرور زمان از کار انداخته است و به طبع به هم ریختن تعادل جسم در ادامه روان او هم دچار مشکلات شده است و به‌واسطه این تغییرات نگرش و نگاه او نیز عوض شده است.
اگر به دقت یک نگاه به خودمان بکنیم متوجه می‌شویم که این تغییرات در طول مدت زمانی مثلاً 10 سال به وجود آمده است که ما را از یک انسان سالم به یک مصرف‌کننده مواد مخدر و یا معتاد تبدیل کرده است. و حالا قصد ترخیص شدن را داریم و یا جدا شدن از مواد مخدر. ولی همه ما میدانیم که این کار ساده نیست و نیازمند فرایند معکوس شدن هستیم. بعضی‌ها که نتوانستند و نخواستند که فرایند زمان را در بیماری اعتیاد در نظر بگیرند برای همیشه از دار دنیا ترخیص شدند.
اگر نگاهی به روزهای اولی که مصرف را به‌صورت تفریح شروع کردیم بیندازیم می‌بینیم که ما هر وقت می‌خواستیم مواد مصرف می‌کردیم و این موضوع به خواسته خودمان بستگی داشت و همین موضوع ما را گول زد که مثلاً من فرق دارم و معتاد نمی‌شوم و غافل از این بودیم که مواد مخدر ساختار بدن انسان را تغییر می‌دهد و انسان را به‌راحتی تبدیل می‌کند.
در مسئله درمان هم باید اولین قدم خود را با تغییر شروع کنیم. یعنی همان‌طور که برای مصرف وقت گذاشتیم باید برای درمان هم وقت بگذاریم. و این وقت باید برای همه ما ارزشمند باشد چون می‌خواهیم به‌سلامتی خودمان برسیم.
برای اینکه ما بتوانیم از یک مصرف‌کننده به یک مسافر تبدیل شویم نظم را باید سرلوحه کار خودمان قرار دهیم و از مطالبی که به‌عنوان آموزش در اختیارمان قرار می‌گیرد درست استفاده کنیم چون برای به وجود آوردن تغییرات نیازمند علم آن هستیم چون بدون آگاهی نمی‌توان هیچ تغییری را به وجود آورد یعنی انسان باید بداند که چرا باید تغییر کند.
در ادامه به‌واسطه تغییراتی که به وجود می‌آوریم تبدیل می‌شویم و مدتی طول نخواهد کشید که به خواسته‌هایمان که یکی از آن‌ها درمان اعتیاد است دست پیدا می‌کنیم و برای همیشه پرونده مواد مخدر را در زندگی خودمان می‌بندیم و به مرحله انسانیت ترخیص می‌شویم و همان‌طور که در ابتدای این متن اشاره کردم ترخیص و یا پایان سفر به معنی تمام شدن راه ما نیست چون میدانیم که دنیای ما از قانون اعداد پیروی می‌کند بعد از فصل پاییز زمستان را داریم و با پایان یافتن زمستان دوباره به بهار می‌رسیم. و میدانیم که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و هر دفتری که بسته می‌شود کتاب دیگری گشوده خواهد شد.
به امید رسیدن تمامی مسافران بر فراز قله رهایی.

منبع : وبلاگ مسافر محسن زرگری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .