English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره ۶۰؛ نمایندگی قزوین با حضور آقای رحیمی، معاون امور سیاسی استانداری قزوین

کارگاه آموزشی  کنگره ۶۰؛ نمایندگی قزوین با حضور آقای رحیمی، معاون امور سیاسی استانداری قزوین

جلسه ششم از دور هشتم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی قزوین در تاریخ دو شنبه 93/07/28 با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من » به استادی آقای افشین، نگهبانی آقای حمید و دبیری آقای خلیل راس ساعت 15:30 آغاز به کار کرد.

 

 

خلاصه سخنان استاد:

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

در وادی اول به ما می گوید: برای اینکه خودمان یا هرچه که می خواهیم بسازیم اول باید تفکر کنیم، به چ9ه چیزهایی فکر کنیم و به چه چیزهایی فکر نکنیم.

حالا در وادی دوم می خواهد نقشه نیروهای بازدارنده که باعث می شوند ما نتوانیم خوب سفر کینم یا نتوانیم مسائلمان را خوب حل کنیم را به ما گوشزد کند و راه مقابله با آن را به ما یاد می دهد. من قبل از اینکه به کنگره بیایم همیشه می گفتم دیگه از من گذشته ، به خاطر مسائل و مشکلات و شکست هایی که  در گذشته تجربه کرده بودم مخصوصا در راه ترک اعتیاد ، هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانم از مساله اعتیاد عبور کنم. البته الان می دانم که تمام مسائل و مشکلات ما به این صورت حل می شود ، اینکه من قبلا شکست خوردم ، نتوانستم کاری که دوست داشتم را انجام دهم دلیل نمی شود که بعد از این هم نتوانم کاری انجام دهم.

 

 

اگر یک لطیفه را یک بار برای شما تعریف کنند خوشتان می آید و می خندید، بار دوم کمی خوشتان می آید و کمی می خندید از بار سوم به بعد دیگر برای شما جذابیتی ندارد اما چرا یک مشکل که مربوط به 10 یا 20 سال قبل است و من هربار که به یاد آن می افتم حالم خراب می شود و از ادامه مسیر بازمی مانم؟

ما انسان ها از عوامل بیرونی شکست نمی خوریم. اگر به پایه و منشا اصلی شکست هایمان به درستی نگاه کنیم می بینیم که ریشه در دورن ما دارد ، از تفکر غلط ما است ، شاید باور نکنید اما من فکر می کنم که از بی خدایی است. من کسی بودم که 53 دلیل می آوردم که خدایی وجود ندارد اما آخرش به کجا رسیدم؟ آخرش به پوچی و بیهودگی رسیدم ، که اصلا برای چه من زنده ام؟ و آخر این تفکر به اینجا رسید که اگر قرار است بدن من را موریانه ها بخورند پس خودم آن را خراب کنم. اما کنگره به من راه درست ارزش ها را نشان داد. روزی دوستی تعریف می کرد که برای اصلاح به آرایشگاه رفته بودم ، آرایشگر در حین کار گله می کرد که خدا وجود ندارد ، اگر خدا وجود داشت این همه آدم فقیر و بدبخت و بی خانمان وجود نداشتند. هیچ چیز به او نگفتم، کارم تمام شد و از آرایشگاه خارج شدم. همین که پایم را از در آرایشگاه بیرون گذاشتم مردی را دیدم ژولیده ، با مو و ریش بلند و نامرتب و بسیار کثیف. به آرایشگاه برگشتم و به آرایشگر گفتم: آرایشگر وجود ندارد. گفت چرا؟ من که همین الان موی شما را اصلاح کردم. گفتم اگر آرایشگر وجود دارد پس چرا هنوز مردمی هستند با مو و ریش بلند و نامرتب؟ گفت: برای اینکه به ما مراجعه نمی کنند، اگر به ما مراجعه کنند حتما آن ها را هم اصلاح می کنیم و من گفتم پس خدا هم وجود دارد فقط ما به او مراجعه نمی کنیم.

 

 

پس خدا وجود دارد ، این ما هستیم که به او مراجعه نمی کنیم، اگر در مسیر ارزش ها قدم بگذاریم حتما خدا به ما کمک خواهد کرد. من خدا را می شناسم اما در راه او حرکت نمی کنم، این شناخت هیچ فایده ای ندارد.

این وادی می گوید حتما باید امیدت به خدا باشد. گاهی من به این فکر می کنم که اگر خداوند هر روز که از خواب بیدار می شدیم 86400 تومان به حسابمان واریز می کرد چه می کردیم؟ خیلی حال می کردیم، اول به خودمان می رسیدم بعدبه اطرافیانمان می رسیدیم و... حالا خدا هر روز صبح 86400 ثانیه به حساب ما واریز می کند، با این پول چه کار می کنیم؟دور می ریزیم؟ من گاهی اوقات از اینکه ثانیه هایم را چه طور دور میریزم متاسف می شوم. آیا ارزش زمان از پول بیشتر است؟ من که اینطور فکر نمی کنم.

 

 

خود من خیلی وقت ها خراب می کنم، اصلا فلسفه وجودی ام را فراموش می کنم. مهندس مثال یک کرم را می زنند که فلسفه وجودی دارد و بیخودی به دنیا نیامده ، هرچه که فکر کنیم حتما دلیلی داشته که به وجود آمده آن وقت من انسان با این عظمت فکر می کنم که بیهوده خلق شده ام؟ اشتباهی به دنیا آمده ام؟ نه، حتی اگر خودمان هم به این صورت فکر کنیم بازهم به این شکل نیست.

حضرت علی می فرمایند: بزرگترین دشمن انسان ترس و ناامیدی است. شیطان آخرین حربه ای که برای شکست کسی که قوی و شکست ناپذیر است استفاده می کند ناامیدی است. همه چیز در تفکر ما است. تفکر غلط و حرکت در مسیر ضد ارزش ها باعث بیماری جسمی ، روحی و روانی می شود. ما به اینجا آمدیم تا درمان شویم، آمدیم زندگی مان را درست کنیم ، آمدیم مسائلمان را حل کنیم ، مسائل کوچک نمی شوند ما باید بزرگ شویم و تنها راه بزرگ شدن با آموزش ، تزکیه و پالایش است. ما در اینجا فقط به دنبال درمان و ترک اعتیاد نیستیم ، ما در اینجا به دنبال این هستیم که راه درست زندگی کردن را یاد بگیریم.

به درختان که دقت می کردم دیدم گلابی در فصل پائیز می رسد، زمستان که به درخت گلابی نگاه می کنید ظاهر خوبی ندارد اما همین درخت را  وقتی در بهار نگاه می کنی به خاطر جوانه هایی که زده کمی زیباتر است در تابستان شکوفه می زند و در پائیز میوه می دهد ، اگر این درخت زمستان را تحمل نکند به جوانه های بهار و شکوفه های تابستان و میوه پائیز نمی رسد ، ما هم به همین صورت هستیم ، ممکن است زمانی مشکلاتی داشتیم اما اگر بخواهیم به آن ها تکیه کنیم و تمام توجهمان فقط به آن ها باشد مثل همان لطیفه ای می شود که در ابتدا گفتم.

 

 

گاهی اوقات ما باید دیدمان را عوض کنیم ، تغییر دیدگاه دادن بسیار کم هزینه تر از تغییر دادن دنیا است.  مردی متمول چشمش درد می کرد و از درد چشم شب ها نمی توانست بخوابد، پیش هر دکتری هم که می رفت فایده نداشت تا اینکه پیش بزرگترین و بهترین طبیبی که می شناخت رفت، آن طبیب گفت که تو باید به چیزهای سبز نگاه کنی. او تمام خانه و هرچه که در اطرافش بود را به رنگ سبز تغییر می دهد کم کم متوجه شد که حالش خوب شد و چشمش دیگر درد نمی کند. برای تشکر از آن طبیب او را به خانه اش دعوت می کند و به او می گوید: راه حلی که دادی  بسیار کارساز بود ولی برایم بسیار گران تمام شد. طبیب می گوید اتفاقا من به تو کم هزینه ترین راه حل را پیشنهاد کردم. نیازی نبود که همه چیز را سبز کنی، می توانستی فقط شیشه عینکت را سبز کنی.

بله ما نمی توانیم دنیا را عوض کنیم ولی خودمان را می توانیم عوض کنیم. من در خانواده ای بزرگ شدم که اگر اینطور نبودند من آنطور نمی شدم ، بچه های محله مان خوب نبودند و... همه این ها همگی توجیه است . من خودم باید اول دیدگاه خودم را عوض کنم، اگر من دید خودم را عوض کنم همه چیز عوض می شود و هزینه آن این است که خودم را بشناسم. در این وادی می گوید که تو اگر می خواهی خدا را بشناسی اول باید به خودشناسی برسی، توانایی های خودت را بشناسی. هرکسی توانایی خاص خودش را دارد ، فکر نکنید که من به هیچ دردی نمی خورم، هرکدامتان برای یک کاری اینجا هستید به شرطی که خودتان را بشناسید.انسان خوشبخت کسی نیست که شرایط خاصی دارد، انسان خوشبخت کسی است که دید خاصی دارد. در این وادی می گوید که ما اختیار داریم که راه ارزش ها و راه ضدارزش ها را انتخاب کنیم و اگر می خواهیم راه درست را انتخاب کنیم، باید با تفکر و آگاهی باشد. ما به اینجا آمده ایم تا آموزش بگیریم و خدمت کنیم ، هرکس باید بفهمد که فلسفه وجودی اش چیست.

 

 

آقای رحیمی، معاون امور سیاسی استانداری قزوین و جمعی از همراهانشان میهمان کنگره 60 نمایندگی قزوین بودند تا از نزدیک نحوه عملکرد کنگره 60 در زمینه درمان اعتیاد را مشاهده کنند.

ایشان چند دقیقه ای در زمینه اعتیاد و وضعیت اعتیاد در استاد قزوین و کارهایی که باید در این زمینه صورت بگیرد صحبت کردند.

ایشان فرمودند:

 

 

خیلی خوشحالم که در جمع شما حضور پیدا کردیم و از شنیدن صحبت هایی که در اینجا انجام شد بسیار خوشحال شدم. ما هم بسیار علاقمندیم تا یک جامعه پاک داشته باشیم، جامعه ای که بتوانیم به خوبی در آن زندگی کنیم. فی نفسه همه انسان ها همدیگر را دوست دارند اما خیلی از مسائل سبب می شود که قضیه شکل دیگری پیدا کند، از هم جدا شویم و حتی به دلیل مشکلاتی که وجود دارد، به دلیل عوارضی که پیش می آید فرسنگ ها از هم فاصله بگیریم.

 وقتی می بینیم نیروهایی که باید در جامعه اثرگذار باشند، تلاش کنند و مشکلات دیگران را برطرف کنند، کمک به پیشرفت جامعه بکنند به قول دوستان به بیماری مبتلا می شوند که تعبیر انگل جامعه پیدا می کنند ناراحت می شویم. از این که در جامعه مزاحم دیگران می شوند و مشکلاتی ایجاد می کنند متاثر می شویم. این ها فرزندان این جامعه هستند و کسانی هستند که دوست داریم مثل خیلی ها که برای جامعه سودمند هستند و کمک می کنند و... باشند.

ما وارد این وادی شدیم تا کمک کنیم و تلاش کنیم که عزیزانی که دچار این بیماری شدند نجات پیدا کنند و این مشکل پیش آمده برطرف شود. می خواهیم کاری کنیم که کسی وارد این وادی نشود و دست به تجربه این مساله نزند که بعدا بخواهد با مشکلات ، هزینه بسیار و سختی های زیاد از آن خارج شود. اولین درخواست ما این است که هیچ کس دچار این بیماری نشود و وارد این وادی نشود و اگر هم شد کاری کنیم که بتواند خارج شود.

این جملاتی که روی دیوارها زده اند با عنوان وادی اول و دوم و ... خیلی زیبا هستند و من از آن ها خیلی استفاده کردم. از عقل و سایر کلماتی استفاده شده که انسان را به راه راست هدایت می کند و چه قدر خوب است که انسان از ابتدا این ها را به کار بگیرد.

 

 اما به هر صورت چون من تخصص زیادی در این وادی ندارم خیلی نمی توانم نظر بدهم و بگویم که باید چنین کرد و چنان کرد، ممکن است دوستان دیگر ما هم نقد داشته باشند و هم راهکار. اما فی نفسه کار را می پذیریم، کاری را که هر کس بخواهد در این زمینه انجام دهد و کمکی کند تا حتی یک نفر از جامعه ما نجات پیدا کند ، ما خوشحال می شویم. اصلا راضی نیستیم که یک نفر از هموطنان و همشهریان ما دچار این دردها شوند.

ما در تجربایتی که در گذشته در زمینه پیشگیری و درمان اعتیاد داشتیم خیلی موفق نبودیم، حالا یا بیماران با ما خیلی همکاری نکردند و یا اینکه راهکارهایی که ما دادیم کارساز نبوده... دوستان کنگره فرمودند که ما می توانیم این کار را انجام دهیم و قبلا این کار را انجام دادیم و ما با ذهن پاک آمدیم اینجا با این ذهنیت که این دوستان راست می گویند و آمدیم تا ببینیم که در اینجا چه کاری انجام می دهند. دوستان طرح و مدارکی از عملکرد خود و کارهایی که انجام داده اند به ما ارائه کنند تا ما هم ببینیم که در جهت پیشرفت این طرح چه کاری می توانیم انجام دهیم .

امیدواریم که روزی برسد که دیگر بیماری یا این عارضه اجتماعی در جامعه ما وجود نداشته باشد. ما از این جهت بسیار نگران و ناراحت هستیم. بسیار برای ما زجرآور است که ببینیم یک برادر یا خواهر دینی ما اینگونه زندگی می کند، از همه چیز بریده شده، از فرزند و برادر و خواهر و ... و دچار یکسری مشکلاتی شده که جامعه هم او را طرد کرده و به دلیل مشکلات و دردهایی که وجود دارد و بعضی از آن ها درمان پذیر هم نیستند نمی توانند در جامعه زندگی کنند و مجبورند در بیغوله ها سر کنند که برای یک انسان بسیار بسیار زشت است که اینگونه زندگی کند. انسان اشرف مخلوقات است و می خواهد همه جامعه را هدایت کند اما گاهی اوقات ما حرکاتی می کنیم که دچار امراض و آسیب هایی می شویم که از خیلی از حیوانات هم پایین تر می رویم حرکاتی انجام می دهیم که هیچ حیوانی نسبت به دیگری انجام نمی دهد.

در نهایت خیلی خوشحالیم که جمع شما را دیدیم و از این چند لحظه ای که در جمع شما بودیم استفاده کردیم. امیدواریم که همه ما دست به دست هم بدهیم و این آسیب و مشکل اجتماعی را حل کنیم.

 

 

منبع کنگره60: وبلاگ نمایندگی قزوین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .