English Version
English

حرکت در کنگره 60، نوشته مسافر حسام،راهنما آقای کاشفی، نمایندگی شهرک غرب

حرکت در کنگره 60، نوشته مسافر حسام،راهنما آقای کاشفی، نمایندگی شهرک غرب

به نام ایزدمنان

سلام دوستان «حسام» هستم یک مسافر: با دوازده سال تخریب انواع مواد مخدر وارده کنگره 60 شدم، آخرین آنتی‌ایکس مصرفی: تزریق هرویین و کتامین، هفت ماه و یازده‌روزه که سفر می‌کنم، به روش  D.S.T ، داروی درمان شربت OT ، استاد راهنمای عزیزم: جناب آقای کاشفی، شعبه شهرک غرب، مصرف فعلی دارو:5/1 سی‌سی در سه وعده، ورزش در کنگره 60: تنیس روی میز و والیبال.

امروز بعد از گذشت 2 ماه وضعیت خودم را رصد کردم و دیدم که موقعیت خوبی است که مقایسه‌ای کنم حال امروزم را با حال‌وروزی که وارده کنگره 60 شدم؛

من وقتی وارده کنگره 60 شدم، هیچ ایمانی درونم وجود نداشت، در بعضی جمع‌ها اگر فرصتی به وجود می‌آمد به خداوند دشنام می‌دادم. کاملاً بنده شیطان شده بودم و در مسیر اهداف شیطانی و کینه‌ای که از خداوند در دل داشتم، کارهای ضد ارزشی بسیاری می‌کردم. وضعیت جسمانی بدی داشتم؛ شانه‌هایی افتاده، سری خمیده به سمت جلو، سروصورتی اصلاح‌نشده و قدم‌هایی که بسیار مرا کند به حرکت درمی‌آوردند.

دیگر در چشمان همسرم عشق و محبتی که درگذشته نسبت به من داشت رونمی دیدم. وقتی به‌صورت زیبا و معصوم دختر 3 ساله‌ام نگاه می‌کردم بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری می‌شد و به دلیل اینکه چند سالی بود که شبانه روزبه مرگ و نبودنم در دنیای خاکی فکر می‌کردم، در ذهنم می‌آمد که دیگر نمی‌توانم بزرگ شدن و رسیدن دخترکم را به موفقیت‌هایی که در زندگی وجود دارد، ببینم. پدر، مادر، برادر و خواهرم مرا به چشم یک‌مرده متحرک می‌دیدند، «به قول مافیایی‌ها: یک‌مهره سوخته» آه. برای گفتن گوشه‌ای بسیار کم از عمق فاجعه‌ای که مصرف مواد در من به وجود آورده بود، به همین چند سطر اکتفا می‌کنم.

و حال امروز بعد از گذشت چند ماه و چند روز بودنم در کنگره 60؛ ایمانی بسیار قوی به عشق و محبتی که خداوند نسبت به من دارد، هرروز بر لبانم این جمله جاری می‌شود: ایزدا از اینکه در پناه تو هستم و از سمت تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها درحرکتم، تو را سپاس می‌گویم. از اینکه به‌ندرت اعمال ضد ارزشی و ضد انسانی انجام می‌دهم، سرمست و شادمانم. ازنظر جسمی وضعیت ایده الی پیداکرده‌ام؛ صاف راه می‌روم، قدم‌هایم سریع‌تر شده‌اند و تا حد مطلوبی ورزش می‌کنم.

موهایم مرتب و صورتم اصلاح‌شده و پوششی تمیز و مرتب که درخور یک فرد سالم می‌باشد. همسرم با دیدن من لبخندی از روی رضایت‌مندی بر لبانش نقش می‌بندد و مانند گذشته حسی سرشار از عشق و محبت میان ما قرارگرفته است. با دخترکم، زمان‌های شاد و کودکانه‌ای را سپری می‌کنم و از اینکه ایمان‌دارم، قطعاً بزرگ شدن او را می‌بینم و می‌توانم در کنارش موفقیت‌های زندگی‌اش را جشن بگیرم شادمانم. دیگر به‌ندرت اشک می‌ریزم، «البته در این لحظه که این چند سطر را می‌نویسم اشکی از سر شوق و حال خوبم بر روی صورتم سرازیر شده».

پدر، مادر، برادر و خواهرم در حال حاضر دیگر درکشور ایران نیستند، ولی از طریق تماس‌های تلفنی و مکاتباتی که با یکدیگر داریم از وضعیت من بسیار خوشحال‌اند و هرروز برایم آرزوی سلامتی می‌کنند. جایشان این روزها بسیار خالی است. البته برادر لژیونی عزیزم آقا مهدی گاهی به شوخی می‌گوید: آنها از دست من فرار کرده‌اند؛ که کم بی‌راه هم نمی‌گوید، چراکه آخرین آنتی‌ایکس مصرفی من تزریق هرویین و کتامین بوده. من اگر بخواهم تمام آنتی‌ایکس‌هایم را بگویم حوصله‌تان سر خواهد رفت.

من با تخریب‌های بسیار زیادی وارد کنگره 60 شدم، ترکهای مختلف، مانند:UROD، بستری‌های طولانی‌مدت در بخش‌های روانی بیمارستان‌ها، گرفتن الکترو شک و انواع ترک توسط قرص‌های رایج و غیر رایج در علم پزشکی. یک ماه اول ورود به کنگره 60 را یادم نمی‌آید، نه درست می‌دیدم نه درست می‌شنیدم، چراکه حس‌های آلوده من دیگر از دنیای اطراف به من هیچ اطلاعاتی نمی‌دادند. یک روز استاد راهنمایی به من گفت: کسانی که تخریب‌های بسیار زیادی دارند، باید به هر چیزی که در کنگره 60 وجود دارد، عمل کنند. از آن روز من گوش‌به‌فرمان کنگره 60 و به‌خصوص استاد راهنمای دلسوز و عزیزم، آقای کاشفی شدم و به دستورات ایشان جامع عمل پوشاندم. این شد که بعد از گذشت هفت ماه از این حال خوبم، هم خودم و هم اطرافیانم داریم لذت می‌بریم.

«به امید روزی که تمام افراد مصرف‌کننده مواد مخدر، راه و مسیر درست را پیدا کنند»

خراوات و خمور بگفتم از دیدن این‌همه مست                     منت ایزد را که ساقی در میکده هست

نویسنده: مسافر حسام

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .