اگر کسی از کنگره چیزی نداند وقتی این دستور جلسه را بشنود شاید فکر کند کسانی که به اینجا آمدهاند بیادب هستند و میخواهند ادب را یاد بگیرند ممکن است بعضی از چیزها یا آداب را یاد نگرفته باشند یعنی یاد نداده باشند، من خودم نیز ازجمله همان افراد بودم اولین باری که در کنگره این دستور جلسه را شنیدم خیلی چیزها را نمیدانستم که با شنیدن صحبتهای آقای مهندس یاد گرفتم. ما انسانها چون در اجتماع زندگی میکنیم ناگزیریم ارتباطهایی داشته باشیم پس باید یکسری آداب را رعایت کنیم ما در کنگره شنیدهایم که درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان، هدف از درمان به تعادل رسیدن است.
چند نمونه را من مثال میزنم بقیهاش را در سیدیها شنیدهاید ما در این شعبه 6 لژیون داریم و هر جلسه بالغبر 60 نفر در جلسات حضور دارند ولی در هر لژیون فقط یک نفر صحبت میکند برعکس این موضوع را در جمعهای خانوادگی و دوستانه میبینیم، همه آمدهاند باهم صحبت کنند ولی حرف یکدیگر را نمیشوند و هرکس حرف خود را میزند، من از لژیون یاد گرفتم به بقیه فرصت گوش کردن بدهم و خودم هم یاد گرفتم گوش کنم، گوش دادن نقطه تحمل انسان را بالا میبرد، من وقتی به سیدی آقای مهندس در باب این دستور جلسه گوش دادم برایم سخت بود که موقع غذا خوردن بشقابم را صدا ندهد به همین دلیل سعی کردم آرامتر غذا بخورم که همین هم باعث سلامتی میشود، من هیچوقت در حضور راهنمایم اگر ایستاده باشد نمینشینم ممکن است بعضیها فکر کنند این مسائل پیشپاافتاده است اما ما یاد نگرفتیم، من اینها را از پیشکسوتانم یاد گرفتم وقتی راهنمایم میآمد پیشکسوتان من به احترام ایشان بلند میشدند و من هم یاد گرفتم، بچههای کنگره توهین نمیکنند که همین باعث موفقیتشان در مسائل مختلف ازجمله پیشرفت در کار میشود.
صحبتهای استاد درباره مسافر ارسلان:
من این تولد را به آقای مهندس، کل اعضای کنگره 60 به همسفر و راهنمای همسفر ارسلان تبریک میگویم، ارسلان اوایل سفر دوم به لژیون من آمد قبل از آن در لژیون آقای مجتبی انصار بود که از ایشان نیز قدردانی میکنم که تلاش کردن ارسلان را به رهایی برسانند، ارسلان ازجمله افرادی بود که غیبت نداشت، به گفته خودش اوایل اینطور نبود اما ناگهان تصمیم گرفت رفتارش را درست کند به کنگره سروقت آمد، غیبت نکرد و موفق شد درمان شود، هنوز هم همیشه میآید و همچنان تلاش میکند بیاموزد.
اوایل سفر همسفرش نمیآمد اما خیلی دوست داشت همسفرش با او همراه شود کسانی که همسفر دارند سفر بهمراتب راحتتری دارند زیرا یکسری مسائل برای آنها حل میشود من معتقدم اگر من هم جای همسفرها بودم و میدیدم شخص تلاشی برای بهبودی انجام نمیدهد من هم طبیعتاً ناامید میشدم گاهی از مسافرین میشنوم که خانواده آنها همراهشان نیست، من این ایراد را در خود مسافر میبینم که نتوانسته همسفرش را برای آمدن به کنگره مجاب کند، چون همسفر او حتماً تغییر محسوسی در رفتار مسافرش ندیده که قصد همراهی با او را ندارد اگر همسفری تغییر را احساس کند به کنگره میآید و با مسافر همراه میشود، این اتفاق برای ارسلان نیز افتاد، اینکه ارسلان شروع به خدمت کردن در کنگره نمود قطعاً همسفرش به او کمک کرده که این اتفاق بیفتد.
ارسلان بسیار منظم است هیچوقت نیاز نبود به او بگویم سروقت به کنگره بیاید چون او همیشه قبل از شروع جلسه به کنگره میآمد یا برای پارک رفتن همیشه قبل از من آماده میشد به او میگفتم قبل از حرکت کردن به من اطلاع بده اما بازهم همیشه زودتر حاضر میشد و منتظر من میماند خدمت کردن را از سایت شروع کرد خیلی به سروسامان دادن به سایت به آقای حسین نیکبین کمک کرد و درواقع این دو نفر به همراه هم به سایت شکل و نظم دادند منظم بودن و جدیت ارسلان باعث شد رهجوهای زیادی از لژیون من برای خدمت وارد سایت کنگره شوند بسیار منظم است و هرگز برای خدمت کردن بهانه نمیآورد مرزبان شد و یک دوره مرزبانی را گذراند برعکس دوره قبل که برای امتحان کمک راهنمایی زیاد آماده نبود این بار آمادگی کامل را داشت و از عملکردش رضایت داشت، امیدوارم که بتواند راهنمای خوبی برای این شعبه باشد. برای ارسلان، همسفرش و همینطور دو همسفر کوچکش ایلیا و مهرسای عزیز که بهتازگی به خانواده آنها اضافهشده آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم همینطور با عشق به زندگی خود ادامه دهند و روزهای بهتری را تجربه کنند.
اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان ارسلان هستم مسافر
آخرین آنتی ایکس تریاک ، مدت تخریب 11 سال ، متد درمان DST ، داروی درمان OT ، مدت سفر اول 11 ماه ، کمک راهنما آقای آرش ، رشته ورزشی فوتسال، رهایی 3 سال و 4 روز
آرزوی مسافر:
امیدوارم در امتحان کمک راهنمایی قبول بشوم و قبل از اینکه به آزادمردی برسم یک ملک از خودمان برای شعبه گیلان داشته باشیم که دیگر اجارهنشین نباشیم.
صحبتهای مسافر ارسلان:
یکی از بدترین خصلتهای زندگی من بدقولی بود و همینطور طلبکار نیز بودم چند روز پیش به این فکر کردم که همسفرم به من میگفت تمامروزها نیستی و سرکاری و جمعهها نیز در خانه نمیمانی، من با اعتمادبهنفس کامل و حقبهجانب میگفتم تمام هفته کار میکنم حق ندارم جمعه را با دوستانم باشم؟ درحالیکه روزهای دیگر نیز همین موضوع تکرار میشد، بعد از رهایی سعی کردم خصلتهای بدم را کنار بگذارم و یواشیواش و پلهپله به سمت بهتر شدن قدم بردارم و این امید را به سفر اولیها میتوانم بدهم که ما به سمت روشناییها در حال حرکتیم، نمیگویم همه ما یکشبه خوب میشویم، این امکانپذیر نیست ولی بهمرورزمان با خدمت کردن در کنگره و آموزشهایی که میگیریم روزبهروز بهتر میشویم، ما هم مانند انسانهای عادی ناراحت یا عصبانی میشویم اما اینجا این امید را دارم که بهتر شوم و سعی میکنم بهتر شوم و بیشتر در کنار خانوادهام، همسرم و فرزندانم باشم، فرزند دومم بهتازگی وارد زندگی ما شده و شور و حال تازهای به زندگی ما آورده و مهمتر از همه اینکه احساس خوشبختی میکنم، در این سیوسه سال زندگی دو تولدی که در کنگره گرفتم در جشن یکسالگی و سهسالگیام بهترین جشنهای تولدم بوده و امیدوارم تولد آزادمردیام را نیز جشن بگیرم.
صحبتهای راهنمای همسفر خانم سمیه:
این تولد را در رأس به بنیان کنگره آقای مهندس و خانم آنی و همچنین کل کنگره 60 و خانم معصومه همچنین خانم شیرین که راهنمای سفر اول ایشان بودند و نیز خانم پرند که ایشان نیز مدتی راهنمای همسفر محترم بودند تبریک میگویم. آقای ارسلان و خانم معصومه رودهای خروشان و چشمههای جوشان بودند که به بحر و اقیانوس رسیدند و خداوند را شاکرم که من مسافر یا همسفر با حال خراب از آن حال کرخت و یخزدهای که داشتم جدا شدم و به کنگره آمدم آموزش گرفتیم و آن یخزدگی جای خودش را به گرما و عشق داد و زندگی که تاروپودش به مویی بند بود کمکم محکم شد و ستونهایش دوباره استوار شد برای آقای مهندس آرزوی سلامتی و طول عمر بیشتر دارم.
صحبتهای همسفر خانم معصومه:
سلام معصومه هستم همسفر، به همه اعضای کنگره خسته نباشید و خدا قوت میگویم، واقعیتش این است که هر بار که من در این جایگاه قرار میگیرم منقلب میشوم و صدایم دچار لرزش میشود، قبل از اینکه مسافر من به کنگره بیاید طعم لذت و خوشیهای زندگی را نچشیده بودم و از وقتی به رهایی رسیده هرلحظه احساس خوشبختی و رضایت دارم از همه مسافرها و همسفرها انرژی میگیرم و از تمام همسفرها که من را شرمنده محبتشان کردند تشکر میکنم. برای تمام کسانی که مسافرانشان هنوز به رهایی نرسیدهاند آرزو میکنم روزی در جایگاه امروز من بنشینند. از خانم شیرین که وقتی وارد کنگره شدم راهنمای من بودند تشکر میکنم، همان روز اولی که ایشان را دیدم حال خوبی به من دست داد، چهره ایشان آنقدر مثبت بود که من را تحت تأثیر قرارداد و از همان اول که مشاوره من را بر عهده گرفتند مجذوب ایشان شدم بعد از ایشان هم خانم پرند عزیز و الان هم خانم سمیه دوستداشتنی که بسیار از ایشان تشکر میکنم و همچنین از آقای آرش هم تشکر میکنم و آرزوی موفقیت برای همه شما را دارم.
نگارش و تایپ: مسافر آرش
عکس و ثبت: مسافر نیما