English Version
English

از بی تعادلی تا تعادل و رهایی؛ اولین سال رهایی مسافر سهراب

از بی تعادلی تا تعادل و رهایی؛ اولین سال رهایی مسافر سهراب

نهمین جلسه از دور پنجاه و یکم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰؛ نمایندگی ابن‌سینا (رباط‌کریم)؛ با استادی کمک راهنما امین، نگهبانی  کمک راهنما مسافر فریبرز و دبیری مسافر علی‌محمد با دستور جلسه (آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی و اولین سال رهایی مسافر سهراب) تاریخ 1398/04/13 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم. در مورد آداب معاشرت آن چیزی که خود من برداشت کردم، مجموعه رفتار، گفتار و کردار انسان می‌شود آداب معاشرت. به گفته آقای مهندس درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان.

کسانی که در کنگره درمان می‌شوند برای اینکه به تعادل برسند باید بمانند و خدمت کنند تا به تعادل برسند. متأسفانه از نگاه عموم مردم یک مصرف‌کننده چهره خیلی مناسبی در جامعه ندارد و معمولاً اتفاقات بدی که در یک جمعی رخ می‌دهد، دیوار یک مصرف‌کننده در آن جمع از همه کوتاه‌تر است.

اکثر کسانی که در کنگره هستند انسان‌های بی‌ادبی نبودند و به‌واسطه مصرف مواد بعضی از اخلاق‌های ما تغییر کرد که کنگره درصدد این است که همین اخلاق‌های بدی را که پیداکرده‌ایم درست کند و ادب را به ما آموزش دهد. به‌عنوان‌مثال سیگار کشیدن در جمع، یا با رکابی یا شلوارک وارد کوچه شدن و یا استفاده از الفاظ نامناسب در جمع و توجه نکردن به بزرگ‌تر و کوچک‌تر از کارهایی بود که بعضی از ما انجام می‌دادیم و امروز یاد گرفتیم که این رفتارها بی‌ادبی است و باید آن‌ها را اصلاح کنیم.

اگر امروز این آداب در کنگره مطرح می‌شود به این خاطر است که ما آن‌ها را فراموش کرده‌ایم و باید به یاد بیاوریم و در زندگی از آن‌ها بهره ببریم. یک تازه‌وارد با تی‌شرت، صندل و کلی انگشتر وارد کنگره می‌شود و هنر کنگره این است که در طول سفر همه این‌ها را درست کند. نکته مهم دیگر این است که ادب به پولدار بودن و یا شغل خاص داشتن نیست و ممکن است یک نفر با وضع مالی بسیار خوب انسان مؤدبی نباشد و شخص دیگری یک کارگر ساده باشد ولی آداب معاشرت را خیلی خوب بلد باشد.

و اما در مورد سهراب، سهراب با کلی انگشتر، پشت مو و یقه‌باز وارد لژیون شد و مدعی بود که هیچ کمپی نتوانسته او را تغییر دهد، ولی من به او گفتم که تو در کنگره بمان و سفر کن، من قول می‌دهم که سردر تمام کمپ‌ها بنویسند که سهراب هم درست شد. سهراب در کنگره ماند و درمان شد هم در مورد مواد و هم در مورد سیگار. در اواسط سفر سیگارش دیابت گرفت و خیلی لاغر شد و ازلحاظ روحی خیلی به هم‌ریخت ولی این باعث نشد که از کنگره برود و یا در مقابل مشکلات کوتاه بیاید. من این روز زیبا را به خودش و هم‌سفرش و کل اعضاء کنگره تبریک می‌گویم.

اعلام سفر مسافر سهراب :

سلام دوستان سهراب هستم مسافر، آخرین آنتی ایکس شیشه و متادون، ده ماه و بیست روز سفر اول، راهنمای بزرگوارم آقا امین، رهایی یک سال و یک ماه

آخرین آنتی ایکس سیگار، ده ماه و ده روز سفر کردم به راهنمایی آقا حشمت، رهایی از سیگار یک سال.

آرزوی مسافر:

 آرزو می‌کنم تمام سفر اولی‌ها که هنوز  این جایگاه را تجربه نکرده‌اند، این جایگاه را تجربه کنند.

خلاصه سخنان مسافر سهراب:

خدا را شکر می‌کنم که این روز زیبا را تجربه می‌کنم. از راهنمای بزرگوارم آقا امین بسیار سپاسگزارم که در این سفر به من خیلی کمک کردند. از مادرم و همسفرم خیلی ممنونم که در این مسیر من را همراهی کردند و با صبرشان باعث شدند که امروز بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم. از راهنمای همسفرانم خانم حکیمه و خانم سولماز بسیار سپاسگزارم و از خداوند طول عمر باعزت برایشان آرزومندم. از راهنمای سیگارم آقا حشمت بسیار تشکر می‌کنم. در سفر سیگار متوجه شدم که دیابت دارم و اگر قوت قلب و راهنمایی‌های ایشان نبود معلوم نبود الآن کجا بودم. من به‌قدری مواد مصرف کرده و تخریب به بار آورده بودم که پدر و مادری که فرزند پاره تنشان است،  آرزوی مرگ مرا داشتند. خود من هم دیگر از همه‌چیز خسته شده بودم و فقط دوست داشتم که سریع‌تر بمیرم. ولی امروز با آموزش‌هایی که از کنگره گرفتم زندگی برایم لذت‌بخش شده است. شاید اگر آموزش‌های کنگره و راهنمایی‌های آقا امین نبود من امروز در زندان به سر می‌بردم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

آقا سهراب به‌واقع باحال خیلی خراب وارد کنگره شدند و آقا امین باراهنمایی‌های بسیار خوبشان کمک کردند تا ایشان به رهایی برسند. زمانی که مادر سهراب وارد لژیون شدند بسیار نگران و به‌هم‌ریخته و خیلی هم ناامید بودند. ولی با صبر و تحمل و بردباری فراوان توانستند از آموزش‌های کنگره استفاده کنند و امروز با یک حال خوب در جشن تولد پسرشان شرکت می‌کنند. من این روز زیبا را به آقا سهراب و همسفرشان و همچنین مادر بزرگوارشان تبریک می‌گویم و از تمام مسافران خواهش می‌کنم که از آمدن همسفرشان به کنگره جلوگیری نکنند و بدانند که بودن همسفر در کنارشان آن‌ها را در طول سفر خیلی کمک خواهد کرد.

خلاصه سخنان همسفر:

ابتدا از خداوند بزرگ بسیار ممنونم که تولد پسرم را می‌بینم. از آقای مهندس بسیار تشکر می‌کنم. من در موقع قرآن خواندن همیشه کنگره‌ای‌ها را دعا می‌کنم و از خداوند سلامتی و طول عمر برایشان آرزو می‌کنم. از آقا حشمت خیلی ممنونم که باعث شد سهراب راه زندگی را و راه‌حل کردن مشکلات و روبرو شدن با سختی‌ها را پیدا کند. از آقا جعفر و آقا موسی و همه‌کسانی که پسرم را کمک کردند خیلی ممنونم. ان‌شاءالله خداوند شمارا یاری دهد تا به انسان‌ها کمک کنید و آن‌ها را از تاریکی اعتیاد خارج کنید.  

نگارنده، تایپ و ویراستاری: مسافر رضا لژیون 22

تنظیم وعکس: مسافر مجتبی: لژیون 18

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .