English Version
English

قدردانی معیاری برای دانایی، گفتگو با دیده بان جهان بینی استاد امین

قدردانی معیاری برای دانایی، گفتگو با دیده بان جهان بینی استاد امین

ضمن عرض سلام و خوش‌آمد گویی خدمت شما دیده‌بان محترم جهان‌بینی استاد امین، از این‌که برای انجام مصاحبه قبول زحمت کردید سپاسگزارم، همچنین پیشاپیش هفته دیده‌بان را خدمت شما و تمامی دیده‌بان‌های محترم کنگره تبریک عرض می‌کنم.

 

در سی‌دی‌های اخیر آقای مهندس به جزوه جهان‌بینی سه اشاره داشتند که در حال ویرایش هست، مطالب این جزوه در مورد چیست؟ 

در این اواخر مقداری از مطالب این جزوه در سی دی پایه و کنش بیان‌شده است. راجع به این‌که وقتی می‌خواهیم موضوعی را تعریف کنیم آیا آن تعریف علمی هست یا غیرعلمی؟ درست است یا نادرست؟ همه این چیزها را تعریف کرده است. راجع به خود علم، صراط مستقیم که چه مسیری درست هست و کدام مسیر نادرست هست؟ همچنین یک سری از مطالبی که در این سال‌ها مطرح‌شده است به‌صورت منسجم و پیوسته در آن بیان‌شده است و به‌طورکلی راجع به جهان‌بینی بیرون است ولی مطالب جهان‌بینی یک و دو در مورد جهان‌بینی درون است.

به نظر شما چه زمانی می‌توانیم انسان مفیدی برای خود و دیگران باشیم؟

من فکر می‌کنم زمانی می‌توانم برای دیگران مفید باشم که برای خودم مفید باشم، این شرط لازم هست. حال چه موقع می‌توانم برای خودم مفید باشم؟ زمانی که هر انسانی به تعادل و سلامتی خود فکر کند می‌تواند برای دیگران نیز مفید باشد. بایستی حرکت او به‌گونه‌ای باشد که تعادل و سلامتی را در درون خودش به وجود آورد؛ برای این‌که بتواند این کار را انجام دهد باید اول آن را ببیند یعنی اول باید ببیند که انسان سالمی چه ازنظر فکری و چه ازنظر جسمی هست یا نه؟ آیا از تعادل لازم برخوردار هست یا نه؟ پس اگر توانست این را ببیند و جواب این سؤال را بدهد باید شروع به عمل کردن بکند، یعنی فرض کنید من متوجه شدم که تغذیه من درست نیست، به جسم خودم بها نمی‌دهم که چه چیزی بخورمحال که این موضوع را فهمیدم باید اقدام کنم و آن را درست کنم؛ مواد مفید بخورم، به جسم خودم بیشتر توجه کنم و احترام بگذارم، آن موقع اول برای خودم مفید می‌شوم. وقتی این را روی خودم پیاده کردم؛ مرحله بعدی شروع می‌شود چشمه اول باید خودش را پر کند بعد سرریزهایش را به بقیه بدهد و این اتفاق می‌افتدحالا برای این‌که بتوانم این را ببینم بایستی از آن علم و دانایی لازم برخوردار بشوم و برای این‌که این بی‌تعادلی و بیماری را ببینم اول باید علم داشته باشم و آن ابزار، دیدن آن علم است.

 

وظیفه تک‌تک ما همسفران و مسافران برای بقاء و دوام کنگره 60 چه چیزی هست؟

این سؤال بی‌ربط با سؤال قبل نیست. این‌که انسان مازاد بر نیاز و احتیاج مبرم خود، از آن چیزهایی که حالا چه علم، چه پول و چه امکانات باشد را به دست می‌آورد، بایستی انفاق کند، یعنی نیازش که برآورده شد بقیه آن را شروع به انفاق کند. اگر چیزی بلد هست اگر کاری از دستش برمی‌آید آن را انجام دهد. اگر این کار را کرد قطعاً این چرخه ادامه پیدا می‌کند؛ یعنی شرایط برای این‌که دیگران بیایند و از این امکاناتی که ما برخوردار بوده‌ایم آن‌ها هم برخوردار باشند به وجود می‌آیدمعلمی باشد که اگر لازم شد به شهرستان برود و اعتیاد را آموزش بدهد، باید شخصی باشد که بتوانیم این‌ها را به او آموزش بدهیم آن‌وقت این اتفاق می‌افتد. پس انفاق، مازاد بر نیاز خودمان هست و به قول خودمان بخشش می‌شود.

 

بهترین راه برای کاربردی کردن آموزش‌ها چیست؟

برای این‌که آموزش‌ها کاربردی شوند اول باید انسان گوش‌به‌فرمان باشد، فرمان‌بردار باشد، در هر مرحله‌ای که هستیم فرمان‌برداری را یاد بگیریم به حرف استاد و معلم خود گوش بدهیم؛ یعنی اگر گفت: برو و فلان تکلیف را انجام بده برویم و انجام بدهیم، برو و فلان سی دی را بنویس برویم و بنویسیم، برو و یک‌رشته ورزشی را انتخاب کن انجام بدهیم. وقتی‌که این کارها را انجام دادیم وارد مرحله عملیاتی کردن می‌شویم و وارد فاز عمل می‌شویم آن‌وقت این‌ها یواش‌یواش کاربردی می‌شود و به کار می‌افتد؛ پایه اول آن فرمان‌برداری هست بعد حس ما هم بهتر می‌شود و ما آن‌وقت می‌توانیم که آن را انجام بدهیم.  حال ممکن هست یک جایی خودمان به این تشخیص برسیم که فرمان عقل ما می‌گوید که این کار را انجام بده، اینجا فرمانده عقل هست اگر آنجا فرمان‌برداری را انجام نداده باشیم اینجا هم نمی‌توانیم فرماندهی را انجام بدهیم.

 

جذابیت کنگره به چه شکلی هست که باعث می‌شود افراد پایبند آن شوند؟

من فکر می‌کنم که جذابیت اول در کنگره محبت باشد. تنها پیوند محبت هست که ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت؛ جذابیت کنگره در همین پیوند محبت هست، محبتی که بین اعضاء برقرار است. جذابیت دوم این هست که آقای مهندس می‌گویند که چاهی را که ما کنده‌ایم به آب‌رسیده‌ایم؛ یعنی یک نفر اینجا می‌آید آن راه‌کارهایی که به او می‌دهند و آن را انجام می‌دهد و مشکل فرد حل می‌شود. این یعنی وقتی مشکل فرد حل شد چاه به آب می‌رسد؛ یعنی شخص درمان شده و اعتیاد او درمان شده است، آن موقع که نتیجه گرفت تغییرات به وجود آمد بیماری آن شخص خوب شد، خوابش منظم شد و توان فرد دوباره برگشت این جذابیت کنگره می‌شود و فرد انگیزه پیدا می‌کند که راه خود را ادامه بدهد. پس جواب گرفته‌اند و ماندگار هستند و این جذابیت وجود دارد؛ درحالی‌که اگر هرروز  به اینجا می‌آمد و می‌رفت و تغییری نمی‌کرد و همان آدم قبلی بود یک مدتی که می‌گذشت اینجا را رها می‌کرد و می‌رفت چون نتیجه‌ای نگرفته بود.

 

دستور جلسه این هفته راجع به قدردانی در کنگره 60 هست، این سپاسگزاری چه تأثیری روی فرد در کنگره دارد و آیا می‌تواند جزئی از درمان او باشد؟

قدرشناسی از روی دانایی انسان هست، انسانی که قدرشناس هست انسان دانایی است، از روی بیداری او هست که برای او در زندگی کاری انجام‌شده است و برای او تغییری به وجود آمده است؛ اگر این تغییر را نمی‌بیند خواب است، ناآگاه استاگر می‌بیند بایستی نسبت به این قضیه عکس‌العمل نشان دهد و ما هم در کنگره چیزی که می‌گوییم به سخن نیست بایستی در عمل انجام بدهیمسنت کنگره هم مشخص هست همان اختراع آقای مهندس که پاکت هست. گاهی وقت‌ها آقای مهندس می‌گویند که این اختراع پاکت، دست‌کمی از روش DSTنداشت،  DST هرچقدر خوب بوده و هست این پاکت هم مفید است و چقدر هم خوب استفاده می‌شود. در ابتدا همه فکر می‌کردند که چقدر پاکت دادن بد هست و این کار زشتی است، این‌که ما پول در پاکت بگذاریم و به استاد خود بدهیم. راهنما و استاد شأن خیلی بالایی دارند و این پاکت شأن آن ها را پایین می‌آورد، این به درد نمی‌خورد؛ ولی بعد دیدند که نه اتفاقاً همان اصل مهم قدرشناسی در این رسم  هست. یک‌وقت‌هایی هست انسان‌هایی روی دنیا وزندگی تأثیر می‌گذارند که نوع نگاه آن‌ها با بقیه فرق می‌کند و چیزی که بقیه می‌گویند بد هست اما آن‌ها متوجه می‌شوند که آن‌قدر هم بد نیست مثل همین رسم پاکت، وقتی پاکت آمد خیلی چیزها در فضای کنگره تغییر کردراهش این است که هر کس بر اساس حس و علاقه خود بایستی در این قضیه مشارکت کند، حالا جشن‌های مختلفی در کنگره‌ داریم، فرد وقتی مشارکت کرد تغییرات در او ظاهر می‌شود، حالا یک نفر ممکن هست توان مالی او کم باشد. البته اعلام رقم مهم نیست و کار درستی نیست. ولی کسی که توانش بیشتر هست اگر گدابازی دربیاورد حالا چه در جشن گل‌ریزان و یا تقدیر و تشکر و مراسم‌های دیگر آن تغییر در او اتفاق نمی‌افتد و فرقی نمی‌کند. من هم یاد گرفته‌ام از استادان خود تشکر کنم و در هفته مالی باید شرکت کنم و این برای همه اعضاء کنگره است. نه آن‌قدری باشد که این مشارکت را احساس نکند و یا آن‌قدر باشد که به فرد لطمه بخورد، بلکه باید آن‌قدری فرد بدهد که به خود شخص احساس خوبی دست بدهد و خود شخص حس خوبی داشته باشد.

در خیلی مواقع شده که با توجه به سی دی ترس، برای عبور از ترس وارد آن شده‌ایم و موفق هم شده‌ایم ولی در همان زمینه دوباره دچار ترس می‌شویم مشکل ازنظر شما چیست؟ 

ما این مسئله را با سطح انرژی حل کرده‌ایم و مسئله درمان شدن است. مثلاً آدمی که از یک‌چیزی می‌ترسد به او مواد مخدر می‌دهیم و او شیر می‌شود، شجاع می‌شود و در دل آن ترسمی‌رود؛ اما این در دل ترس رفتن به خاطر این نیست که از آن ترس عبور کرده‌ایم، به خاطر این هست که سطح انرژی و اعتمادبه‌نفس در او بالا رفته است و زورش به این قضیه رسیده است و وقتی سطح انرژی دوباره پایین آمد، ترس به سراغ او می‌آید. پس یک‌وقت‌هایی که ما بر ترس غلبه می‌کنیم به خاطر این سطح انرژی هست ولی یک موقع که ما بر ترس غلبه کرده‌ایم به دلیل شناختی است که از ترس پیدا کرده‌ایم و مسئله حل‌شده است مثل‌اینکه شما از یک نفر بدت می‌آید، اما درجایی که مثلاً دور همدیگر عرق می‌خوردند بغلش می‌کند، مهربان می‌شود آن کینه هست؛ ولی آن شخصی که عرق خورده انرژی گرفته و الآن این کار را انجام داده باز وقتی‌که  آن حس کنار رفت، کینه برمی‌گردد یعنی آن کینه از دلش حل‌نشده بود. کینه بایستی از دل او بیرون بیاید تا بگوییم که این مسئله‌اش حل‌شده است آن موقع وقتی بیرون بیاید فرقی نمی‌کند چه سطح انرژی بالا و چه سطح انرژی پایین بیاید مسئله و مشکلی با موضوع یا شخص ندارد.

 

بسیاری از همسفران با افکار منفی سیستم ایکس خود را ناخودآگاه دچار تخریب کرده‌اند، چگونه می‌توانند در بازسازی این سیستم به خودشان کمک کنند زیرا بعضی‌ها هنوز باور ندارند که سیستم آن‌ها دچار تخریب‌شده است و هنوز به این مقوله دست پیدا نکرده‌اند؟

ببینید این قضیه مثل اعتیاد می‌ماند شخصی که باور ندارد اعتیاد در او تخریب به وجود آورده است ما کاری برای او نمی‌توانیم بکنیم، یعنی کسی که به کنگره نمی‌تواند بیاید، بگوید که من شربت مصرف می‌کنم و حالم خوب است و خیلی هم وضعیت من بهتر از قبل هست، خب ما برای این فرد کاری نمی‌توانیم بکنیم چون شرط لازم را ندارد. پس شرط لازم این است که باید سیستم ایکس او درست شود اول همسفر باید بداند که حس و افکارش خراب‌شده است و نیاز به ترمیم و بازسازی دارد؛ اگر این حس را داشت مثل‌چی؟ مثل‌اینکه من حسادت داشته باشم و زود به هم بریزم وقتی کسی حرف می‌زند سریع عکس‌العمل نشان می‌دهم، خب این یعنی پیدا کردن اشکال در خود فرد است. اگر این تشخیص را داد آن موقع می‌توان به او کمک کرد. مرحله اول تشخیص هست برای این‌که باید اول اشکال کار را ببیند. حالا در کنگره معلم و راهنما درس می‌دهد و  می‌گوید نقطه تحمل فلان چیز هست. رهجو آن آموزش را می‌گیرد و روی خودش پیاده می‌کند، می‌فهمد که فلان مشکل را دارد. روش کار این است و بعد درس را به کار می‌برد تا یواش‌یواش تغییر کند.

 

وقتی به یک همسفر می‌گوییم که در طول سفر مسافر، باید او را رها کند، شاید او برای این کار تلاش هم بکند و به زبان هم بگوید که او را رها کرده‌ام ولی این رها کردن واقعی نیست؛ توصیه شما به چنین افرادی چیست؟ رها کردن واقعی یک مسافر از طرف همسفر چه موقع بهتر انجام می‌گیرد؟

اکثر آدم‌ها قهر می‌کنند یا به مسئله خیلی ور می‌روند و یا حمله می‌کنند یا کلنجار می‌روند. کلمه مناسب کلنجار هست. مثلاً با یکی دوست هستند تلاش می‌کنند آن طوری که آن‌ها می‌خواهند رفتار کنند این تلاش می‌شود، بعد که ناامید می‌شوند با او قهر می‌کنند و می‌گویند که من اصلاً با تو قهر هستم و من با تو دیگر کاری ندارم. منظور هیچ‌کدام از این دو تا نیست نه کلنجار رفتن و نه قهر کردن. یک حالت سومی وجود دارد که رها کردن آن حالت سوم هست و آن این است که اگر یک حرکت اشتباهی انجام می‌دهد من با او درگیر نمی‌شوم. می‌دانم که اشتباه کرده حرف نمی‌زنم، روی آن زوم نمی‌کنم، گیر نمی‌دهم، قضاوت نمی‌کنم؛ اگر هم وارد آن بشوم و قضاوت بکنم می‌گویم خب الآن او بیمار است و یواش‌یواش بهتر می‌شود باید به او فرصت بدهم، این‌یک دیدگاه هستیک موقع هم هست که می‌گویی وضعیت نشستن او را ببین، حرف زدن او را ببین هیچ‌چیزی یاد نگرفته است. اصلاً معلوم نیست که راهنمایش می‌داند که این‌جوری هست یا نه؟ راهنما و کنگره چه چیزی به او یاد داده است ... اینجا ممکن هست من حرفی را نزنم ولی او را مورد قضاوت قرار می‌دهم وقتی قضاوت می‌کنم این‌ها همه جمع می‌شوند ‌و راهنما هم گفته او را رها کنم تا یکجایی نمی‌گویم ولی بار منفی را مدام ذخیره می‌کنمخب یکجا سد می‌شکند و یکجا هم ممکن هست سر بزنگاه یک ضربه خیلی شدیدی به او وارد کنمیک‌حرفی را در یک جمعی به او بزنم و آن موقع باعث تخریب او بشوم. پس رها کردن به معنای قضاوت نکردن و حرف نزدن نیست به معنای این هست که ما قضاوت نمی‌کنیم و به او فرصت می‌دهیم که در طول زمان خودش را حفظ کند.

 

آموزش‌های کنگره چه رمز و رازی دارد که باعث می‌شود فرد در کنگره آموزش بگیرد درحالی‌که در کلاس‌های آموزشی خارج از کنگره مثل مسائل دینی و اجتماعی و ... هم بسیاری از این مطالب گفته می‌شود ولی برای فرد جذابیتی ندارند؟ ‌

علم اعتیاد در کنگره هست ولی وقتی در بیرون از کنگره نیست؛ حالا ممکن هست حرف‌های خیلی خوبی هم بزنند اما چون علم آن‌ها کامل نیستند، شما جواب را نمی‌گیرید؛ پس این کلاسی که آن فرد می‌رود، ماندگار نمی‌شود. علتش این هست که ممکن هست جواب سؤال‌های او در آن کلاس‌ها نباشد یعنی ممکن هست کلاس‌ها هم خوب باشند. پس بر اساس شرایط افراد یک کلاس‌هایی می‌روند و بعضی از سوالات و مسائل شخص را هم حل می‌کند و یک کلاس‌هایی هم حل نمی‌کند. دلیل دیگر این‌که بعضی از کلاس‌ها ممکن هست علمی نباشند ولی ظاهر آن‌ها علمی باشد و لباس علمی داشته باشند. آن موقع دیگر هیچ‌کس جذب آن کلاس‌ها نمی‌شود و هر کس  به این دست کلاس‌ها برود چند جلسه می‌رود و بعد بیرون می‌آید. پس بعضی از کلاس‌ها جواب فرد را می‌دهند و مخاطبان خاص خودش را جذب می‌کنند.

 

در پایان اگر صحبتی دارید برای ما بیان نمایید؟

از شما تشکر می‌کنم بابت این مصاحبه، سؤالات خوبی بود و امیدوارم که بچه‌های کنگره استفاده کنند.

 

تهیه و تنظیم: همسفر فاطمه لژیون پنجم

عکاس: مسافر عباس

نمایندگی: همسفران شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .