جلسه دوازدهم از دور چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران شعبه امین گلی با استادی مسافر امیر حسین، نگهبانی مسافر محسن، دبیری مسافر بهزاد با دستور جلسه ( جهانبینی 1 و 2 و همچنین جشن سومین سال رهایی مسافر روحالله ) در روز پنج شنبه 98/2/26 رأس ساعت 17:30 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
جهانبینی ابزاری است که خود را ببینیم چراکه برای ارزیابی دیگران استفادهای ندارد؛ بنابراین نوع نگاه خود را عوض کنید و خود را تغییر دهید.
خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر توفیق پیدا کردیم در کنار یکدیگر حضور پیدا کنیم و بدون هیچ دلیلی همدیگر را دوست بداریم. ابتدا قدردانی میکنم از ایجنت محترم و سایر مسافران که با زبان روزه به پخت افطاری مشغول هستند.
دستور جلسه امروز جهانبینی است که آقای مهندس میفرمایند: آخر جهانبینی این است که ما یک قورمهسبزی درست کنیم و در کنار هم بدون هیچ بحثوجدلی آن را بخوریم.
هدف از جهانبینی، دست پیدا کردن به اطلاعات و دانایی این است که ما بتوانیم یک زندگی آرامتری داشته باشیم.
آقای امین جهانبینی (۱ و ۲) را بهگونهای نوشتهاند که قابلفهم برای همه باشد و باوجود حجم کم، در زندگی بسیار کارگشاست چون مفاهیم بسیار مهمی را در مورد شناخت انسان و قوانین هستی در خود جایداده است.
به نظر من یک سری کلمات هست که اشتباه بهکاربرده میشود. مثلاً میگویند فلانی جهانبینی ندارد درواقع جهانبینی را با دانایی اشتباه میگیرند. جهانبینی یعنی دیدن جهان و هر فردی این جهانبینی را دارد.
شاید یک نفر جهانبینی افیونی، یک نفر جهانبینی اسلامی و. داشته باشد. بالاخره هر فردی نوعی جهانبینی دارد. آقای امین میگویند: جهانبینی ابزاری است که خود را ببینیم چراکه برای ارزیابی دیگران استفادهای ندارد؛ بنابراین نوع نگاه خود را عوض کنید و خود را تغییر دهید.
مثل وقتیکه فردی به دیگری بگوید شما که اینهمه در کنگره حضورداشتهای چرا تغییری نکردهای. این نشان از جهانبینی مخربی است که خودش دارد.
اما دستور جلسه دوم که تولد سومین سال رهایی مسافر روحالله است.
آقا روحالله ویژگی خوبی که دارد این است که همیشه قاطعانه تصمیم میگیرد. یک سری افراد در سفر دوم شترمرغ گونه هستند. موقع کنگره رفتن و انجام خدمت میگویند باید کارکنم و موقع کار میگویند من کنگره میروم.
اما آقا روحالله در سفر اول تشخیص داد که درمان اعتیاد و انجام خدمت مهمتر از هر چیزی است و سفر خیلی خوبی داشتند. دائماً در حال خدمت بود و تکالیف خود را به زیبایی انجام میدادند. هنگامی هم که به درمان رسیدند به این نتیجه رسید که دیگر باید به کسبوکار خود رسیدگی کند.
ولی مانع حضور همسفر خود در کنگره نشد حتی شرایط را ازلحاظ مادی و غیره برای حضور او در کنگره و خدمت کردن فراهم کرد. همیشه ایشان را حمایت کرد.
همسفر ایشان هم جز چندنفری بودند که در اوایل به قوی شدن قسمت همسفران کمک کردند.
آقا روحالله در درمان سیگار کمی تعلل داشتند که بهواسطه خواستهای که همسفرشان داشتند؛ ایشان سفر وایت خود را نیز شروع کردند و به درمان رسیدند.
هر خدمتی ازجمله مالی را از طریق همسفر خود برای شعبه انجام میدادند و روزهای جمعه را هم در پارک حضور پیدا میکردند و همچنین در ساختوساز شعبه امین گلی زحمت زیادی کشیدند.
در آخر من این تولد زیبا را به آقا روحالله و همسفرشان و همه عزیزان کنگره 60 تبریک میگویم.
بعد از سخنان استاد، مشارکت مسافران و همسفران و قرائت آوای کنگره، سومین سال رهایی مسافر روحالله را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم.
اعلام سفر:
سلام دوستان روحالله هستم یک مسافر.
آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره. مدت تخریب: 12 سال. مدت سفر: 13 ماه و 19 روز. به روش DST. داروی شفابخشOTمدت رهایی: 3 سال و 2 ماه و 20 روز. نام راهنما: آقا امیرحسین رشته ورزشی: والیبال. رهایی از وایت: 1 سال و 3 ماه
آرزوی مسافر روحالله:
امیدوارم هیچ سفر اولی و تازهواردی که به کنگره میآید، ناامید برنگردد.
آرزوی همسفر لیلا:
همهٔ آرزوهایم برای بچههای کنگره است و با تحقق آرزوی آنها من هم به آرزوهایم میرسم. امیدوارم هیچ مادری به خاطر اعتیاد فرزندش چشمهایش گریان نباشد و هیچ سفر اولی ناامید از درب کنگره بیرون نرود و به رهایی و این جایگاه دست پیدا کند.
آرزوی همسفر هلیا:
من آرزو میکنم کنگره پابرجا بماند تا زمانی که من بزرگ شوم و به کنگره بیایم.
سخنان مسافر روحالله:
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات
خیلی خوشحالم که این تولد با ماه مبارک رمضان مصادف شده است. تشکر میکنم از آقای مهندس و خانم آنی که چنین بستری را مهیا کردند. از راهنمای خیلی خوبم تشکر میکنم که من را بنده و عبد خودشان کرد و با عشق و محبتی که داشتند خیلی درسها به من دادند هرچند بعضی از آنها من یاد نگرفتم.
ولی حضرت محمد میفرمایند: هر کس به شما چند کلمه یاد داد شما بندهٔ او هستید و او آقا و سرور شماست. همیشه قدردان زحماتشان هستم و بعد از پدرم همیشه از ایشان در کارهایم راهنمایی میگیرم چراکه زحمات زیادی برایم کشیدند و بسیار دوستشان دارم.
از پدرم تشکر میکنم که باعث شدند من به کنگره بیایم. چون چند باری بود که من را موقع مصرف مواد دیدند و خیلی ناراحت شدند. من پیر شدنش را به چشم دیدم و اینجا بود که تصمیم گرفتم اعتیاد خود را درمان کنم. راه کنگره را پیدا کردم و اول به خاطر خودم و بعد هم پدر و همسرم به درمان خودپرداختم.
همسفرم برایم به معنای واقعی همسفر بود. وقتی متوجه شد اعتیاددارم خودش بساط مصرف را برایم آماده میکرد اما از آنطرف هم همیشه با من صحبت میکردند و میگفتند خسته نمیشوی تا کی باید جلوی دیگران تحقیر شویم و از ایشان هم سپاسگزارم که لحظهای مرا تنها نگذاشتند.
به سفر اولیها میگویم بهجایی قدم گذاشتهاید که علم و درایت و آموزشهایی که اینجا یاد داده میشود در هیچ جایی نمیتوانید پیدا کنید از امروز نیت کنید که محکم و استوار سفر خود را ادامه دهید و بهخوبی به پایان برسانید.
چراکه خود من از اول خواسته رهایی داشتم و تنها آمدم و رفتم که وارد حاشیه نشوم و بتوانم راه درست را بروم.
شاعر میگوید:
گر نشان زندگی جنبندگی ست خار در صحرا سراسر زندگی است
اگر ما بخواهیم یک زندگی معمولی و یکنواخت داشته باشیم با یک خار در صحرا هیچ تفاوتی نداریم. حال که به اینجا آمدهایم سعی کنیم با درمان اعتیاد و آموزش جهانبینی، بهاعتدال و کمال برسیم و همان اشرف مخلوقاتی شویم که مدنظر خداوند است.
سخنان کمک راهنمای محترم همسفر لیلا
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که به من فرصت داد در این جمع صمیمی کنگره 60 باشم.
تولد سومین سال رهایی مسافر روحالله را به خودش و آقا امیرحسین تبریک میگویم ، به خانم لیلای عزیز و آقا ایمان تبریک میگویم.
من با شنیدن مشارکتها روز اولی را به یاد آوردم که لیلا به لژیون من آمدند لیلا بهگونهای به شعبه میآمد که انگار مجبورش کرده بودند. با پوششی مشکی و برای لحظاتی در لژیون مینشستند و میرفتند و هیچ علاقهای به گرفتن آموزشها نداشتند و از روز اول این لیلایی که الآن کلی تعریف از او شنیدید، نبود.
تنها نکته مثبتی که رفتهرفته در لیلا به وجود آمد عشقی بود که در وجود لیلا بود و این عشق با آموزشهای کنگره آرامآرام شکل گرفت و واقعاً همانطور که در مشارکتها گفتند آموزشهای کنگره معجزه میکند و مرده را زنده میکند.
وقتی یک همسفر وارد کنگره میشود بهجز تخریبهای اعتیاد، تخریبهای دیگری نیز دارد که باعث زخمهایی در وجودش شده است.
من به تمام سفر اولیها این نوید را میدهم که اگر شما هم در مسیر، خوب حرکت کنید و آن عشق و تمنای دل را داشته باشید، مطمئناً میتوانید این جایگاه را تجربه کنید.
لیلا بعدازاین که شروع به خدمت کرد عاشقانه پای خدمت ماند. خیلی جاها عشقی که در قلبش بود خام بود و این خامی باعث شد اشتباهاتی را انجام بدهد ولی من خیالم راحت بود که در بستر مناسبی قرارگرفته است و این عشق در این بستر شکفته میشود و حرکت میکند؛ که اکنون هم آن را شاهد هستیم.
خیلی خوشحالم وقتیکه بچههای لژیونش را میبینم که چقدر فعال هستند و امیدوارم روزی به این جایگاه کمک راهنمایی برسند.
همچنین امیدوارم که مسافر ایشان هم به جایگاه کمک راهنمایی برسند چراکه این خانواده هر دو نفرشان خدمتگزار هستند و آقا روحالله ازلحاظ مالی به کنگره خیلی کمک میکنند و همچنین خانم لیلا را حمایت میکنند که بتواند بهخوبی خدمت کند.
سخنان همسفر لیلا
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این ماه مبارک رمضان در این جایگاه قرار گرفتیم. از همه مسافران و همسفران عزیز که با مشارکتهای زیبا به من و مسافرم انرژی دادند تشکر میکنم.
از آقای مهندس و خانم آنی و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند که امروز دورهم جمعشویم، خدمت کنیم و انرژی بگیریم.
از آقا امیرحسین سپاسگزارم که زحمات زیادی برای مسافر من کشیدند. مسافری که طبع شوخی دارند وزندگی را خیلی سادهتر ازآنچه هست میبیند.
در دوران مصرفش تنها چیزی که من را خیلی اذیت میکرد همین بیخیال بودنش بود؛ اما تنها چیزی را هم که جدی گرفتند درمان اعتیاد و سفرش بود و اینها را مدیون آقا امیرحسین هستیم که با آموزشهایی که میدادند باعث شدند در کنگره سفر خوبی داشته باشند.
از خانم لیلا تشکر میکنم که واقعاً برای من زحمت کشیدند و برایم دلسوزتر از یک مادر بودند. من باحال خیلی خرابی وارد کنگره شدم درصورتیکه کنگره به من میگفت بال پرواز مسافر خود باش؛ اما تمام پروبال من در تاریکی اعتیاد ریخته شده بود و باآنهمه تخریب و بدون بال باید بال پرواز مسافرم میشدم که این امر با کمکهای خانم لیلای عزیز میسر شد و توانستم در کنار مسافرم سفر کنم.
خیلیها میگویند خانم لیلا رهجوهای خود را نازپرورده تربیت میکند درصورتیکه ایشان رهجوهای خود را عاشق تربیت میکنند و عشق حقیقی کنگره را در دل آنها زنده میکنند و تنها در یک صورت آن عشق را قبول دارند که به عمل درآوری.
من بال پرواز بودم چون راهنمایم این درس را با عشق و محبتی که در وجودش داشت به من یاد دادند. یاد دادند عاشقانه خدمت کردن را و درواقع الفبای کنگره را با چنان عشق و محبتی به من یاد دادند که من عاشق کنگره و خدمت شدم.
هر خدمتی که در کنگره انجام دادم به خاطر حمایتهای ایشان بود. حتی روز آزمون کمک راهنمایی مانند یک مادر دلسوز و عاشق پشت در شعبه سلمان فارسی ایستادند تا من آزمون دهم و خدا را شکر که سربلند از این آزمون بیرون آمدم و توانستم نیمی از زحمات ایشان را جبران کنم. قدردان تمام حمایتها و زحمات خالصانهاش هستم.
در سفر اول من بال پرواز مسافرم بودم و در سفر دوم مسافرم بال پرواز من شدند. خیلی از مسافرها فکر میکنند که وقتی همسفر بال پرواز او شد و به رهایی و آرامش رسید، دیگر همهچیزتمام شده و باید همسفر برگردد سرزندگی خودش و این مسافر است که از دام اعتیاد رهاشده است.
اما سفر دوم جای جبران خسارت است و یکی از راههای آن این است که بال پرواز همسفر شوید همانطور که بال پرواز شما شد تا پرواز کنید و به رهایی برسید.
مسافر من دقیقاً این کار را برای من انجام داد. سفر اولم سراسر سکوت بود چونکه راهنمایم گفته بود مسافرت را رها کن تا سفر کند ولی سفر دوم اگر حمایتهای ایشان و تشویقهایش نبود من در این جایگاه نبودم. من برای رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی یک سال از زندگی کم گذاشتم ولی مسافرم هیچوقت گلهای نکرد.
خودش با پای پیاده سرکار رفت ولی اجازه نداد من با پای پیاده به کنگره بیایم. حمایتم کرد که عضو لژیون مالی شوم و درواقع اینگونه بال پروازی برایم بود و الآن هر دو با بالی پرواز میکنیم که یاد گرفتیم زیبا زندگی کنیم.
چون زندگی کردن را همه بلد هستند ولی زیبا زندگی کردن مهم است؛ که تمام اینها را مدیون آقای مهندس و راهنمای مسافرم و خانم لیلای عزیز هستیم.
تشکر میکنم از آقا ایمان و هلیا خانم که در این چند سال در هر پروسهٔ خدمتی به من کمک کردند و هیچوقت اعتراضی نکردند.
از مرزبانان عزیز هم تشکر میکنم که زحمتهای زیادی برای شعبه میکشند و همچنین خیرمقدم خدمت اسیستنت محترم خانم ندای عزیز.
سخنان همسفر هلیا:
من از آقای مهندس و خانم لیلا و آقا امیرحسین تشکر میکنم و این تولد را به پدر و مادرم تبریک میگویم.
سخنان همسفر ایمان:
من هم این تولد را به پدرم که پشتصحنه کنگره و مادرم که روی صحنه بودند، تبریک میگویم.
بعدازآن نشان سومین سال رهایی مسافر روحالله توسط راهنمای بزرگوارشان به ایشان اعطا شد
نویسنده: فاطمه همسفر محمد
تصویرگر: مسافر ابراهیم و مسافر مصطفی
تنظیم و ویرایش: هم سفر لیلا
- تعداد بازدید از این مطلب :
674