English Version
English

کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ 60؛ نمایندگی الهیه مشهد

کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ 60؛ نمایندگی الهیه مشهد

جلسه پانزدهم از دوره بیستم کارگاه آموزشی خصوصی کنگرۀ 60؛ نمایندگی الهیه مشهد استاد: مسافر حسین  نگهبان :مسافر محموددبیر: مسافر جلیل با دستور جلسه : وادی هشتم و تاثیر آن روی من روز سه شنبه مورخ 98/01/27 راس ساعت 17 آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم یک مسافر

این وادی نشانه‌های از خود من است، البته من قبل از اینکه راجع به آن صحبت کنم متن وادی را می‌خوانم چون حاوی نکات بسیاری است: امواج چون گردباد بر زمین فرود می‌آیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت می‌برند و این، جز فرمان حاصل نمی‌گردد، پس با شما که پیمان می‌بندید در اندیشه آن باشید که از زمین برخواسته و به آن مکانی که فرمان است رهسپار شوید، در سکون هیچ‌چیز به وجود نمی‌آید و زایشی نیست همه‌چیز درحرکت شکل می‌گیرد سپس ساختارها پدیدار و موجودات خلق وسفر در حلقه‌های آفرینش آغاز و ادامه‌دار می‌گردد.

در مورد وادی هشتم باید بگویم من در مقوله ترک اعتیاد بسیاری از راه‌ها را طی کرده بودم ولی در تمام راه‌ها برگشت خوردم، روزی که وارد کنگره شدم در حقیقت حرکت آغازشده بود ولی پس از چند وقت دچار رکود شدم و فکر می‌کردم کنگره خودبه‌خود حرکت ایجاد می‌کند، هرچند کنگره مثل رود انسان را با خود همراه می‌کند ولی نوع حرکت خیلی مهم است. همیشه حرکت‌های من در قوه تخیل بود و تمام افکار من در سکون بود و حرکتی نداشت.

یکی از مواردی که در وادی هشتم مورد تأکید است، این نکته است که باید هدف را مشخص نمود، در اوایل، هدف من از ورود به کنگره فقط حل مشکل اعتیاد بود و معنی حال خوش را نمی‌دانستم و فکر می‌کردم همیشه حال خوش، حالی است که بعد از مصرف مواد به انسان دست می‌دهد.

در طول سفر کمک راهنمای لژیون مطلبی را به‌صورت طعنه به جمع لژیون گفت و من این مطلب را به خود گرفتم و این نکته خوبی بود، چون من سعی کردم از آن به بعد در انجام تکالیفم دقت بیشتری داشته باشم و کم‌کم متوجه شدم انجام تکالیف حال مرا خوب می‌کند و با توجه به اینکه راه‌های زیادی را تجربه کرده بودم و نتیجه نگرفته بودم تصمیم گرفتم با متد کنگره پیش بروم، چون افراد زیادی را می‌دیدم که با این روش درمان شده بودند.

به‌تدریج و بامطالعه بیشتر وادی‌ها به این نتیجه رسیدم که اگر من 5 درصد افکارم را عملیاتی کنم، پیشرفت کرده‌ام و همین تصمیم باعث شد تا من حال خوبی را تجربه کنم.

من، گاهی به راهنمایم می‌گفتم که مقدار شربت من را افزایش بدهد ولی ایشان می‌گفتند قرار نیست حال تو با شربت خوب شود، هرچند آن زمان این حرف برایم مفهومی نداشت اما رفته‌رفته با کاهش پله‌ها متوجه حرف کمک راهنمایم شدم.

جالب است در پله یک سی‌سی، باز دچار سکون شدم و با مشورت از راهنمایم مجدداً به این نتیجه رسیدم که باید از داشته‌های خودم استفاده کنم و همین امر باعث شد نیمه دوم سفرم را بسیار عالی پیش بروم، چون نقطه‌ضعف خود را پیداکرده بودم و فهمیده بودم این نوسانات و سکون در سفر باعث بسیاری از چیزهاست پس همان حرکت حداقلی خود را آغاز کردم و به نتیجه مطلوب هم رسیدم. در انتها باید بگویم وادی هشتم از من مصرف‌کننده یک انسان متعادل ساخت.

 

عکاس: مسافر محمد لژیون دوازدهم
نگارش و تنظیم: مسافر احمد لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .