جلسه گذشته، نهمین جلسه از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی میباشد که با دستور جلسه «وظایف راهنما و رهجو» و «سی دی عقبه» با استادی دکتر امین و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر اعظم در روز جمعه مورخ 03/12/97 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر امین هستم یک همسفر:
اینجانب پزشک هستم، دانشجوی دوره پژوهشی مطالعات اعتیاد؛ هم هستم حدود هشت سال با کنگره 60 و کلینیک آشنایی دارم.
دستور جلسه امروز: «وظایف راهنما و رهجو» و سی دی «عقبه» است. فکر میکنم جلسه پیش بود که دکتر حاج رسولی یک کلامی فرمودند که احساس کردم حرف دل اینجانب بود و خیلی دنبال این جمله بودم و خیلی خوشم آمد؛ کنگره یک نوآوری زیبایی که داشته در مورد واژهها بوده و انتخاب واژهها خیلی با دقت و زیبا انجام شده؛ یکی از واژههایی که انتخاب شده، کلمه راهنما و رهجو است. واژه رهجو از دو قسمت تشکیل شده؛ یک قسمت جویندگی آن و یک قسمت راه؛ جویندگی یعنی کسی که خودش طالب چیزی هست، وقتیکه میگوییم دانشآموز، یعنی دانش را به او میآموزیم؛ وقتی میگوییم دانشجو، یک مرحله بالاتر میرود. در حقیقت کسی میشود که دنبال دانش خودش میگردد نه اینکه بهزور و تحکم بخواهند چیزی را به او یاد بدهند؛ در مورد رهجو هم همین است؛ رهجو کسی است که دنبال راه میگردد و راهنما کسی است که راه را نشان میدهد. در بیرون از کنگره نام بیمار را دارد و در کنگره رهجو یا مسافر خطاب میشود. وقتی کلمه بیمار را استفاده میکنیم یک حس منفی به ما دست میدهد؛ نشان نمیدهد که دنبال راه باشد. حتی در روانشناسی ما مشاور و مشاوره را استفاده میکنیم که کمی شرایط بهتر است و ارتباط دوطرفه است. کنگره خیلی با هوشیاری سعی کرده است با این واژه کسی که دنبال درمان آمده را متوجه مسئولیت خودش بگرداند. مثل این نیست که ما یک گلودرد چرکی را تشخیص داده باشیم و پنیسیلین برای او تجویز کرده باشیم او با هر فرهنگی چه بخواهد و چه نخواهد احتمال خیلی زیاد خوب میشود. ولی در رابطه با مبحث اعتیاد به این سادگی نیست و شخص باید خودش خواهان درمان باشد و متوجه مسئولیت خودش باشد. وقتی میگوییم «ره» یعنی اینکه یک مسیری باید طی شود و یک تغییراتی انجام شود، راه یک مبدأ و یک مقصدی دارد که باز شخص را باید متوجه کنیم و اینکه باید یک مسیری را برود و در این راه دارای هدف باشد و بخواهد که به این هدف برسد. شخص قبل از اینکه وارد کنگره شود معتاد خطاب میشد، وقتی وارد کنگره 60 میشود سه جلسه عنوان رهجو یا مسافر را نمیگیرد به او میگوییم تازهوارد در این سه جلسه شخص وقت دارد که با کنگره آشنا شود، ببیند آیا به کنگره اعتقاد دارد، به شرایط و قوانین آن، به داروی خود اعتقاد دارد یا نه و به او تأکید میشود در انتخاب راهنما به حس درونی خود توجه کند. باید رهجو به کنگره و به راهنمای خود اعتقاد داشته باشد به نفع خود اوست. رهجو باید هدف رسیدن به درمان و تعادل را داشته باشد. شخص در سفر اول اجازه ورود به لژیون مالی را ندارد. هدف در سفر اول فقط درمان است. باید به رهجو یاد داده شود که یک ربع قبل از شروع جلسه در لژیون حضور داشته باشد. رهجو نباید در گروه دیگری عضو باشد. باید به راهنما و قوانین کنگره احترام بگذارد و تکالیف خود را انجام دهد.
در رابطه با سی دی «عقبه» انسان به یک کرم سیب تشبیه شده است؛ که اطلاعی ندارد خارج از آن سیب چه میگذرد و چه شرایطی در دنیا حاکم است و نیاز هست که یکچیز بالاتر و فراتر از آنها اطلاعرسانی کند و شرایط را تشریح کند. آقای مهندس مثالهایی از قرآن آوردند که انسان ناسپاس است، انسان زیانکار است، انسان رب و مربی خودش را پنهان میکند، انسان تشبیه شده به یک نقاشی که نقاش او خدا است و سعی کرده به بهترین شرایط شخص را طراحی و آماده کند اما در حقیقت این قضیه را باز گذاشته برای ویرایش، یعنی این شخص هست که بعدازآن اختیار دارد که تغییر و تحولات را در خودش ایجاد کند و به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن هدایت شود. در حقیقت «عقبه» گذرگاههایی است که عقابها از آنها عبور میکنند؛ و «فَکُّ رَقَبَةٍ» اشاره به آزاد شدن شخص از طوقهایی است که به گردن خود بسته است و حرکت کند به سمت رهایی و بزرگ شدن. متشکرم.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر:
کنگره یک مکانی است که فقط در خصوص درمان اعتیاد راهکار میدهد و مسافران سفر اولی که وارد میشوند ابتدا چون آگاهی ندارند از راهنمای خود توقع دارند که تمام مشکلات آنها را حل کند، این باور غلط ممکن است در بعضی از رهجوها وجود داشته باشد، اما در همین سیدیها و حرمتهای کنگره 60، در حقیقت در تمام آموزشهایی که به مسافران و همسفران داده میشود، این باور غلط را پاک میکند و به آنها یادآوری میکند همانطور که راهنما یک سری وظایف دارد، رهجو بیشتر از راهنما وظایف دارد که باید تکتک آنها را اول برای درمان اعتیاد خودش رعایت کند و به انجام برساند و در چهارچوب قوانین و حرمتهای کنگره 60 عمل کند که اگر عمل کند به رهایی میرسد و اگر عمل نکند به درمان و رهایی نمیرسد. این یک مسئله، مسئله دیگر به نظر من اگر یک رهجویی وارد کنگره 60 میشود هم باید مسلمان باشد، هم مؤمن؛ مسلمان ازاینجهت که تسلیم راهنمای خودش است، مؤمن باشد ازاینجهت که باور داشته باشد به هر آنچه در کنگره میخواهد برای او اتفاق بیافتد. متشکرم.
سلام دوستان شهرام هستم یک همسفر:
تجربه اینکه در این مدت در کلینیک دارم، بچههایی که از طرف کنگره 60 میآیند در مراحل اولیه یک سؤالات خیلی روتینی را معمولاً از راهنما میپرسیدند و خیلی به راهنمای خودشان اعتماد دارند. من متأسفانه چند جلسه غیبت داشتم، سیدیها را گوش نکردم. خیلی ممنون.
سلام دوستان زهره هستم یک همسفر:
موردی را که من در کلینیک میبینیم اینکه بچههای کنگره 60 خیلی از موارد را نسبت به سایر بیماران کلینیک رعایت میکنند، همیشه لباس تمیز میپوشند، زبالههای خود را داخل سالن نمیاندازند، از خدمتی که در کنگره انجام میدهند، احساس خیلی خوبی دارند و این خیلی نکته مثبت و خوبی است. ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان فرشید هستم یک همسفر:
در این خصوص میشود گفت: طی این مرحله بی همرهی خضر مکن. باید بدانیم که نقش راهنما خیلی مهم است و قبل از اینکه به شرح وظایف برسیم، انتخاب اولیه باز مهمتر از وظایف است؛ یعنی انتخابی که رهجو در مورد راهنما میکند، در برخورد اولیه به دل او بنشیند، هنوز شناختی ندارد که راحت قبول کند. همینطور راهنما در مورد رهجو. رهجو بدون چونوچرا باید راهنما را قبول داشته باشد، برنامههایی که راهنما به رهجو میدهد، کامل انجام دهد که بتواند هر دو کنار هم این راه را که تقریباً یک سال طول میکشد پیش ببرند. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان پروانه هستم یک همسفر:
راهنما در کنگره 60 به کسی گفته میشود که بعد از قطع مواد مصرفی، شهر وجودی او که شامل جسم، روان و جهانبینی است به تعادل رسیده باشد؛ و همچنین آموزشهای کنگره را فراگرفته و در آزمون داخلی کنگره شرکت کرده باشد و نمره قبولیاش را دریافت کرده باشد و همچنین در یکی از رشتههای ورزشی کنگره 60 حضور فعال داشته باشد و شال کمک راهنمایی را دریافت کرده باشد. در کنگره 60 پروسه راهنمایی به سه بخش تقسیم میشود، کمک راهنما، راهنما و استاد راهنما که کمک راهنما یک فعالیت چهارساله است و در صورتی کمک راهنما به مرحله راهنمایی صعود میکند که سه نفر از رهجوهای ایشان به مرحله کمک راهنمایی برسند، همچنین رهجو به کسی گفته میشود که دنبال رهایی از اعتیاد خود باشد. ازجمله وظایف رهجو آموزش پذیر بودن و بازیگر بودن و خدمت کردن، طبق اصول و قوانین و حرمت کنگره 60 است؛ و درنهایت درخت میوه، وقتی چیزی را میگیرد، پس میدهد و فکر میکنم مهمترین وظیفه رهجو هم همین است؛ رهجو به یک کمک راهنما و راهنما تبدیل میشود و رهجو چیزی را که یاد گرفته به دیگران انتقال میدهد. ممنون.
سلام دوستان علی هستم یک مسافر:
راهنما تمام سختیها و آموزشها را پشت سر گذاشته است و در خیلی مسائل جزئی که برای رهجو پیش میآید میتواند راهنمایی کند چون این مشکلات را قبلاً حل کرده است و از پیچوخم این راه اطلاع کافی دارد؛ بنابراین رهجو راهنما را الگوی خودش قرار میدهد و میداند راهنما میتواند او را یاری کند، بنابراین ارتباطی که بین راهنما و رهجو وجود دارد، از ارتباط بین بیمار و پزشک خیلی بالاتر هست. جایگاه راهنما خیلی جایگاه مهم و کلیدی است در حل مسئله اعتیاد.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:
خوشحال هستم امروز در کنگره هستم.
سلام دوستان جاوید هستم یک همسفر:
وظایف رهجو به سه بخش تقسیم شده، وظایف رهجو در قبال کنگره، کار، خانوادهاش؛ در مورد وظایف رهجو در قبال راهنما: رهجو نباید انتظار داشته باشد که راهنما فقط همهوقت و انرژی خود را برای ایشان صرف کند، رهجو نباید از راهنما در مورد مشکلات خانوادگی و غیره سؤال کند، راهنما فقط راهنمای درمان اعتیاد است. همچنین رهجو نباید انتظار داشته باشد که راهنما وقت و بیوقت پاسخگوی تماس تلفنی او باشد و نباید از او سلب آسایش کند. ممنون از وقتیکه در اختیار بنده قراردادید.
سلام دوستان بهاره هستم مسافر:
من برداشت خودم را میخواهم بگویم، راهنما باید خیلی کار بلد باشد که بتواند رهجو را جذب کند. من از زبان خودم میخواهم صحبت کنم، راهنما باید راه ماندن را به رهجو یاد بدهد تا به تعادل برسد و این تعادل را به یک مثلث جسم، روان و جهانبینی تشبیه کرده. من رهجو باید در این راه فرمانبردار خیلی خوبی باشم و هرچه راهنمای من گفت باید گوش کنم. اگر بخواهم به سفر دوم وارد شوم باید در طول سفر اول چهل سی دی را نوشته باشم. ممنون.
سلام دوستان مهران هستم یک همسفر:
یک نکته جالب در کنگره 60 اینکه بهجای کلمه درمان از رهایی استفاده میشود. وقتی از درمان استفاده میشود مثل مراجعه بیمار به پزشک، بار مسئولیت به عهده پزشک گذاشته میشود؛ اما وقتی از کلمه رهایی استفاده میشود بار مسئولیت به دوش خود رهجو هست و برای اینکه به رهایی برسد مسئولیت اصلی با خود شخص است؛ و برای راهنما شدن فقط رهایی کافی نیست باید پروسه بسیار طولانی را صرف کند. ممنون.
سلام دوستان ندا هستم یک همسفر:
بچههای کنگره 60 خیلی منظم هستند؛ و همیشه رعایت نظم باعث موفقیت آنها میشود. یک پیشنهاد دارم اگر اجازه بفرمایید مطرح کنم، آقای مهندس دوست داریم شما زمان بیشتری را صحبت کنید تا از تجربیات شما استفاده کنیم. وقتی شما صحبت میکنید ما خیلی چیزها یاد میگیریم. ممنون.
سلام دوستان دکتر محسن هستم یک همسفر:
ابتدا که به وظایف رهجو نگاه میکنیم، میبینیم نسبت به گروهای دیگر به نظر قوانین سختگیرانه و خشکی طراحی شده. وقتی رهجو وارد سلسلهمراتب درمان در کنگره 60 میشود باید خواهان طی کردن این راه باشد. از ابتدا برای رهجو فکر شده و باید وظایف خود را کاملاً اجرا کند و بهمرورزمان فواید این قوانین را متوجه میشوند و سختگیری اولیه از ذهن او پاک میشود. متشکرم.
سلام دوستان دکتر پریسا هستم یک همسفر:
در مورد وظایف راهنما و رهجو، بزرگترین راهنمای کنگره 60 جناب مهندس دژاکام هستند. من بهشخصه از ایشان خیلی آموختم. اجبارها در مورد رهجوها به تجربه به من ثابتشده که باعث پیشرفت آنها شده است. راهنما باید تعادل را برقرار کند و کمکم رهجو را با مسائل آشنا کند، نه سختگیری بیشازحد انجام دهد، نه خیلی آسان بگیرد. متشکرم.
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
رهجو یعنی جوینده راه و خودش خواسته که پا در این راه بگذارد. راهنما یعنی کسی که این راه را رفته و یکی از دلایل موفقت کلینیکها استفاده از کمک راهنماهای کنگره 60 است. ما در کلینیک وابسته به وجود راهنما هستیم یعنی اگر راهنما خودش قبلاً این راه را نرفته باشد، کاربلد نباشد، این مسیر را نرفته باشد، درواقع نمیشود و درمانگر را ما از بالا نگاه کنیم و درمانجو ببینیم. کنگره، رهجو و راهنما قرار داده است. یک نکته ظریف اینجا وجود دارد، رهجو باید تسلیم محض باشد، باید اعتقاد داشته باشد که راهنمای من قبلاً این راه را رفته است. دارو را در زمان خود خوردن، سر ساعت خوابیدن، بیدار شدن، و خیلی از قوانین را من رهجو باید انجام بدهم، چون میخواهم این راه را بروم؛ و راهنمای خوب کسی نیست که هرچقدر نور او قوی باشد، نور خود را مستقیم بتاباند به چشمان رهجو، در آن صورت آن رهجو کور میشود، آن رهجو نمیبینید کجا باید برود، راهنما باید دست او را بگیرد و ببرد؛ اما راهنمای خوب کسی است که نورش را از بغل یا کمی از پشت سر میتاباند. در کنگره 60 رهجو وقتی در طول مسیر به مشکل برخورد میکند از راهنما سؤال میپرسد. آن راهنما است که نورش را میتاباند و راه را باز میکند برای رهجو. در مورد سی دی «عقبه» در لغت یعنی گردنه؛ یک جای صعبالعبور، این مسیری است که در زندگی ما دچار یک مشکلات و عقبههایی؛ پستیوبلندیهایی خواهیم شد، فقط یادتان باشد، وقتیکه ما به نوک قله میرسیم خیلی افقهای دور را میبینیم، از دنا میشود دماوند را دید، اینهمه مسافت را میشود دید، آنهایی که گردنههای سختتر را طی میکنند، افق دید بالاتری پیدا میکنند، به همین دلیل یکی از تعالیم بسیار قشنگ کنگره که آقای مهندس تأکید میکنند این است که: از سختیها نترسید؛ سختیها ما را میسازد، آن گردنه و عقبهها ما را بالاتر میبرد. در این راه آمدم و آشنا شدم و یاد گرفتم عقبهها در زندگی ما هست باید با سختکوشی این عقبهها را طی کنیم و بالا برویم که هرچه برویم بالاتر افق دید ما نسبت به زندگی بسیار بالاتر خواهد بود. متشکرم.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
همه ما در حال کسب تجربه و آموزش هستیم، من استاد را که تعیین میکنم و یادداشتها را از ایشان میگیرم به خاطر اینکه راحت باشند، ذهن او میرود تو یادداشت، حالا نگاه کند، نگاه نکند، رابطه برقرار نمیشود. این هست که ما در جلسه فضلا ننشستهایم که بحثهای سخنرانی کنیم، داریم مشارکت میکنیم، همان اطلاعات خودمان را میگوییم. این موضوع مهمی است که بعضی عزیزان میخواهند صحبت کنند نمیتوانند، قلب ایشان شروع میکند به تپیدن، ولی خوب چندین بار که صحبت کنید قضیه خیلی عادی میشود. ما خودمان در سن، آموزش میبینیم؛ این آموزش سخنوری هست. سخنوری با تکرار شروع به عادی شدن میکند. به خاطر این موضوع عزیزان هرکدام که گفتم استاد جلسه شوید، قبول کنید، نگویید من نمیتوانم، من دلهره دارم، همین صحبتهای معمولی.
ساختار کنگره 60 مثل سنگ آسیاب است، سنگ آسیاب میچرخد و گندمها را آرد میکند، اگر ریگ هم زیر آن بیاید آن ریگ را هم آرد میکند، این بچهها که وارد کنگره میشوند اگر نخاله هم بیاید قاتى آنها، کمکم او دیگران را نگاه میکند و مسیر خودش را پیدا میکند. وقتی به کسی مسئولیت میدهید باید به او اختیار هم بدهید، قدرت بدهید. مسئولیت بدهید، اختیار و قدرت ندهید بدرد نمیخورد. من به رهجوها میگویم، حتی اگر راهنمای شما نمیداند، شما خیال کنید که راهنمایتان میداند این به نفع شما است. شما در کشتی میگویند ناخدا، میدانید چرا میگویند ناخدا، روی کشتی، توی دریا، به خاطر اینکه آن ناخدا روی کشتی فقط خدا نیست؛ ولی همه چی هست، یعنی خدا را که بگذارید کنار او همه چی هست، همهکاره در آن کشتی ناخدا است. ناخدا روی کشتی مراسم ازدواج را انجام میدهد، خطبه را هم میخواند، مراسم متارکه را هم انجام میدهد، مراسم کفنودفن را انجام میدهد؛ هرچه بگوید به عهده ناخدا است، بگوید بروید همه میروند، بگوید بمانید همه میمانند. هرچه ناخدا میگوید دستورش کاملاً اجرا میشود؛ اگر نه آنجا هرجومرج میشود و کسی را هم که میگذارند بهعنوان ناخدا یعنی تمام آموزشها را دیده و بهعنوان ناخدا انتخاب میشود؛ در کنگره راهنما هم همینطور است، در محدوده خاص خودش؛ تمام آموزشها را دیده؛ چه، همسفر و چه، مسافر؛ رهاشده و به درمان رسیده از زمان گذشته در امتحان شرکت کرده، راهنمایش گفته من از ایشان راضی هستم، مرزبانان از او راضی هستند، مسئول امتحانات او را تائید کردهاند و بعد در مصاحبه شرکت کرده است.
الآن ما اردیبهشت امتحان داریم حداقل فکر کنم چهار هزار نفر در امتحان شرکت میکنند که اینها حداقل سه هزار نفر مصرفکننده بودند و هزار نفر هم ممکن است از گروه خانواده باشند و یا برابر فرض کنیم. از بین این چهار هزار نفر سیصد، چهارصد نفر قبول میشوند، ده درصد یا دوازده درصد تعداد شرکتکنندگان، بعدازآن گروه مسافران و همسفران مصاحبه میشوند. راهنمای همسفر هم آنچه راهنمای مسافر یاد گرفته او هم میداند؛ روش و متد را خوب یاد گرفته، فقط آن تخصص را بلد است و معیار هم رهایی از اعتیاد است. معیار چیز دیگری نیست، معیار تحصیلات نیست، معیار سن و سال نیست، معیار توانگری نیست؛ یک راهنما هست بیست و دو سال سن دارد، چقدر سواد دارد، نوع ابتدایی، شغل او چیست، راننده تاکسی یا سلمانی، لولهکشی، ممکن است مهندس، تحصیلکرده یا فوقلیسانس باشد، همهچیز ممکن است باشد؛ تخصص ایشان این است که فقط اعتیاد را میداند در کارهای دیگر دخالت نمیکند. حالا یک جوان بیستودوساله، تحصیلاتش، سیکل است، از دانش دیگر آگاهی ندارد، حالا یک شاگردی دارد هفتادساله آن رهجو باید حرف راهنمای بیستودوسالهاش را گوش کند، چون معیار سن نیست که بگوید نه تو مثل نوه من میمانی من چهار تا پیراهن از تو بیشتر پاره کردهام، پس اینطوری تیپر کنیم. یا دیگری فوق تخصص دکترا دارد در رشته فیزیک اتمی است، ولی میآید آنجا میگوید نه من دکترای فیزیک اتمی هستم؛ راهنما میگوید هستی اما تیپر کردن، رهایی، هروئین، شیشه، کراک و ... را من میتوانم میزانش را تعیین کنم؛ اینجا او تعیین میکند و این باید متقابل باشد، اگر رهجو راهنما را قبول داشته باشد میتواند به درمان برسد. رهجو اگر بخواهد همسر خود را طلاق بدهد به راهنما مربوط نیست، راهنما مشاور خانواده نیست، اگر میخواهد خانه بخرد به راهنما مربوط نیست، چون راهنما مشاور املاک نیست که اگر میخواهد برود سر زمین و دعوا دارد به راهنما مربوط نیست، راهنما که مشاور حقوقی نیست. راهنما فقط در مقوله چهارچوب خودش اختیار تام دارد؛ مثل ناخدا میماند ولی در مسائل دیگر راهنما دخالتی نمیکند؛ بنابراین ما باید این را توجه کنیم. راهنما به شاگرد میگوید که کفش خود را عوض کن، رهجو باید کفش خود را عوض کند، راهنما میگوید پیراهن خود را عوض کن پیراهن تو خوب نیست، رهجو میگوید چشم. راهنما میگوید، سر خود را اینطور اصلاح کن، رهجو میگوید چشم. راهنما میگوید ریش تو نباید اینطور باشد، رهجو میگوید چشم. بعد میآیند به من میگویند مهندس ما میخواهیم هروئین را ترک کنیم چه ربطی به ریش ما دارد، چه ربطی به پیرهن ما دارد، به آنها میگویم راهنمایی که قادر نباشد کفش شما را بگیرد، اگر قادر نباشد پیراهن شما را عوض کند، چطوری میتواند از شما هروئین بگیرد، چطوری میتواند از شما شیشه را بگیرد، دادن کفش راحتتر است یا هروئین، دادن پیراهن راحتتر است یا شیشه، بنابراین اینها نشانههایی است که آن قدرت و صلابت راهنما را نشان میدهد. راهنما اگر روی این موضوعات اختیار داشته باشد و بتواند عوض کند، قطعاً میتواند شیشه را هم بگیرد و حتی رفتارهای ناجور را هم بگیرد و اینها نسبت به هم متعهد هستند؛ باید رهجو تکالیف خود را انجام دهد و به راهنما احترام بگذارد، چیز جالبی که هست، یک سری از مشکلات ما در کل کشورمان نداشتن الگو است. ما الگو نداریم در سطوح مختلف؛ بدون الگو بودن خیلی فاجعه است. ما در کنگره الگوها را میبینیم و الگوها در کلینیکها دیده میشوند. مسافر وقتی میآید میبیند همه جلوی پای راهنما بلند میشوند، همه احترام میگذارند، همه استاد استاد میگویند، میگوید من هم میخواهم مثل او شوم. راهنما میشود الگوی او؛ میگوید ایشان یک روزی مصرفکننده بوده و درمان شده و من هم میروم درمان میکنم، میروم میخوانم و میشوم مثل او؛ بنابراین من در مورد همه این مسائل در سیدیها صحبت کردم.
در کنگره ما یاد میدهیم به رهجوها که حقشناس باشند، به آنها یادمی دهیم: چو به گشتی طبیب از خود میازار، تمام اینها را تا آنجایی که بتوانیم به او یاد میدهیم، در حقیقت راهنمایان کنگره 60 تولیدکنندگان کنگره 60 هستند؛ مثل یک کارخانه است که تولید دارد و راهنماها هستند که افراد را به نتیجه میرسانند و ما افرادی داریم که شصت نفر، هفتاد نفر را به رهایی رساندهاند. از آقایان اطباء خواهش میکنم آنهایی که راهنماهای کنگره 60 را میگیرند تا در کلینیک لژیون تشکیل دهند، در اختیار D.S.T و اینها راهنما را آزاد بگذارید؛ بعد خودتان ببینید، پای نامه را امضاء کنید اما آنها را در برنامه دادن، راهنماها را آزاد بگذارید، آنها خیلی خوب این قضیه را بلد هستند. روز دوشنبه، مراسم پیمان راهنمای تازه واردین بود، کسی که وارد کنگره میشود، مهم برخورد اولی است که با یک تازهوارد انجام میگیرد؛ در کنگره مشاور یا راهنمای تازه واردین با او چگونه صحبت میکند؛ این خیلی مهم است. راهنمای تازه واردین نقش بسیار بسیار کلیدی دارد. کلینیک میخواهد بیاید برای درمان اگر به او بگویند بلند شو و آنجا بنشین میرود بیرون و دیگر نمیآید. ما در سیستم کنگره 60 برای اینکه تازه واردین جذب شوند، راهنمای تازه واردین داریم؛ که شال آنها مغز پستهای است، برای اینکه تازهوارد که میآید در سه جلسه چگونه با او صحبت کنند، چه مطالبی را با او صحبت کنند، چه مطالبی را صحبت نکنند، گاهی اوقات میانگین صحبت بیست دقیقه است، یعنی مشاور با شخص بیست دقیقه صحبت میکند، با اعضای خانواده شخص صحبت میکند، با پدر، مادر و ... باحوصله و صبر تمام، این باعث میشود اطلاعات لازم را بدهیم، ماندگاریاش خیلی زیاد شود.
در کلینیک هم خیلی مهم است که تازهوارد که وارد کلینیک میشود، کسی با او خوب صحبت کند، چه مطالبی را با او صحبت کند، چگونه او را روشن کند، میگوید درمان شما ده ماه تا یک سال طول میکشد، میگوید نه آقا این حرفها چیست میزنید، من جای دیگر میروم ده، پانزدهروزه مرا درمان میکند، برایش توجیه کند، روشن کند، بگوید چرا تو درمانت طولانی است. برایش ثابت کند که شما باردار شدهاید، وضع حمل نه ماه است، سه ماه نمیشود، دوماهه نمیشود، وقتی برایش مشخص کنید مسئله عادی میشود؛ اعتیاد هم همینطور است برایش مشخص کنید با دلیل و برهان، حداقل میانگین برای اینکه جسم به تعادل برسد، اینقدر زمان میبرد چون مسئله فیزیولوژی جسم است. وقتی ما این کار را بکنیم، اشخاص خیلی ماندگارتر میشوند، بهتر میشوند، پختهتر میشوند و نمیگوید اینجا شما اینقدر متادون میگیرید، دیگری آنقدر، مقایسه نمیکند، آن اطلاعات را ما به او میدهیم. متشکرم. امروز ما رهایی از کلینیک داریم، یک نکته که وقتی افراد میخواهند به رهایی برسند ما باید چهره آنها را نگاه کنیم ببینیم آنها به تعادل رسیدهاند یا نرسیدهاند، از کلینیکها میآیند اینجا مشخص است، ببینید دستش دارد میلرزد، چهرهاش باز شده، هنوز چهرهاش تابلو است، صحبت کردن او چطور است، اینها را ما باید نگاه کنیم باید اینها به حالت تعادل طبیعی رسیده باشند.
رهایی کلینیکها
نام کلینیک: اهورا، پزشک: آقا رضا، راهنما: مهدی، مسافر: آقای حمید و معراج، همسفر: خانم مریم
سلام دوستان دکتر رضا هستم یک همسفر:
تبریک میگویم به مجموعه خانواده کنگره 60 و مجموعه همکارانمان در مرکز اهورا از همکارانمان تشکر میکنیم. متشکرم.
سلام دوستان مهدی هستم کمک راهنمای یک مسافر:
خدا را شاکرم که یکبار دیگر رهایی را تجربه میکنم. ورود آقا حمید و آقا معراج را به سفر دوم تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، مدت سفر: سیزده ماه و چهارده روز سفر خود را با یک و نیم سیسی شربت O.T آغاز کردم به روش D.S.T به راهنمایی آقای خورشیدوند. امروز یک روز استثنایی برای من هست، به این دلیل که من بعد از بیستوپنج سال درگیری با مواد مخدر به راهنمایی استاد عزیزم آقای خورشیدوند و دکتر کارگشا از زندگی نکبتبار خود رهایی پیدا کردم. تشکر میکنم، دست همه مسئولین که در کنگره 60 هستند را میبوسم، خیلی ممنون که به حرفهای من توجه کردید.
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر:
یکی از آرزوهای من دیدن شما بود آقای مهندس، من از خداوند خیلی تشکر میکنم که آقای مهندس را آفرید که باعثوبانی کنگره 60 شدند که اینهمه انسان را به رهایی برساند. من خیلی خوشحال هستم و از همه شما تشکر میکنم.
سلام دوستان معراج هستم یک مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره و هروئین مدت سفر اول: پانزده ماه و بیست روز شروع دارو با 13/5 سیسی شربت O.T به روشD.S.T به راهنمایی آقا مهدی رشته ورزشی من فوتسال. من از همه تشکر میکنم.
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر، پزشک: آقای مسعود، روانشناس: خانم فرمهر، راهنما: مسعود، مسافر: علی، همسفر: خانم طوسی.
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
شانزدهمین باری است که اینجا هستم. پانزده بار آن را گریستم، فقط این را میگویم که خیلی خوشحال هستم از کسانی که به من کمک کردند، ریاست دانشگاه، حراست دانشگاه که اجازه دادند ما در محیط دانشگاه برای اولین بار مرکز درمان داریم و در این دو سال و نیم آنجا رهایی داریم و آقای مسعود و همسفر ایشان هست که در مرکز درمان خدمت میکنند، خدا را شاکر هستم از آقای مهندس تشکر میکنم. ممنون.
سلام دوستان مسعود هستم کمک راهنمای یک مسافر:
خدا را شکر میکنم، تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که راه را به من نوعی نشان دادند. از همه کارکنان دانشگاه تشکر میکنم به علی تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان علی هستم یک مسافر:
با هفده سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره تریاک مدت سیزده ماه سفر کردم با شربت O.T به روش D.S.T به راهنمایی استاد خوبم آقای خیری. من از راهنمای خوبم و همسر ایشان تشکر میکنم و همچنین آقای دکتر آقای حاج رسولی. اینچنین انسانهایی من فقط در کنگره دیدهام. از آقای مهندس تشکر میکنم. از همسر خودم تشکر میکنم.
سلام دوستان فرمهر هستم یک همسفر:
از آقای مهندس تشکر میکنم. خسته نباشید به آقای دکتر و آقا مسعود و آقای علی و سمیه عرض میکنم. اولین روز که سمیه را دیدم خیلی گریان بود و هرروز ایشان را بهتر دیدم به ایشان تبریک میگویم.
سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر:
آقای مهندس خیلی خوشحال هستم. از همه شما تشکر میکنم، من آقای حاج رسولی مثل پدر پشت من بودند، چون من مشکل داشتم برای آمدن و ایشان خیلی به من کمک کردند و بهترینها را برای ایشان میخواهم. تشکر ویژه از همسر خودم میکنم.
رهایی از کلینیک روشنگر:
سلام دوستان دکتر یوسف هستم یک همسفر:
از آقای صداقت تشکر میکنم، از آقای مهندس تشکر میکنم. خیلی خوشحال هستم و خداوند را شکر میکنم.
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
ورود بابک عزیز را به سفر دوم تبریک عرض میکنم. و تشکر میکنم از آقای کریمی، از آقای مهندس و تمام اعضای کلینیک از آقا هادی عزیز هم تشکر میکنم.
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر:
با چهارده سال تخریب وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک مدت ده ماه سفر کردم به روش D.S.T با داروی O.T با راهنمایی حسین صداقت، در حال حاضر یک گرم سی روز هستم. تشکر میکنم از آقای مهندس و آقای صداقت و آقا هادی عزیز کنگره 60 تنها جایی بود که توانست مرا به این مرحله برساند از همه شما عزیزان سپاسگزار هستم.
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
من یکمرتبه نگاهم افتاد به جلسه خانمها دیدم دوست و همکار عزیزم خانم دکتر گلاره مستشاری در دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد (UNODC) هستند.
سلام گلاره مستشاری هستم. خیلی خوشحال هستم امروز اینجا هستم، من روانپزشک هستم و در دفتر مقابله با مواد و جرم سازمان ملل کار میکنم یک چند سالی هست که دارم در حوزه پیشگیری و درمان و برنامهریزی اعتیاد کار میکنم با کنگره از خیلی سال پیش آشنا هستم و به آقای مهندس خیلی ارادت دارم و به همه شما و به خانواده کنگره 60 و هر از چندی میآیم سر بزنم، خیلی خوشحال هستم که اینجا هستم.
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر نگهبان شورای O.T کنگره 60 هستم:
مثل هر سال شرایط هفته آخر اسفندماه که عبور و مرور با ترافیک زیادی همراه است، هفته آخر را ما سعی کردیم بچهها نامه نداشته باشند، هفته ما قبل آخر به شما مراجعه میکنند. نامه شب عید سقف ندارد. چون در فروردین کنگره 60 پانزده روز تعطیل است.
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر:
تعداد حاضرین در جلسه: 127 نفر مبلغ خزانه: دویست و پنجاه هفت هزار و دویست تومان
تهیه و نگارش: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
4364