کارگاه آموزشی خصوصی کنگره 60؛ قندیان تبریز

خلاصه سخنان استاد:

خدای خودم را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خودم برای این دستور جلسه آموزش بگیرم. به نگهبان ودبیر عزیز هم که امروز اولین جلسه شان است، جایگاهشان را تبریک میگویم و تشکر میکنم. ازدواج هم یکی از 52 دستور جلسه است که سال پیش به دستورجلسات اضافه شد.آقای مهندس به نظرم در کل میخواهند شرایط ازدواج و هدف از ازدواج را برای ما روشن کنند. یکی از اهداف ازدواج این است که بقای انسانها ادامه داشته باشد، تضمینی برای بقا انسانهاست. تمام موجودات به گونه ای آفریده شده اند که احتیاج به شریک دارند و برای انسان این شریک داشتن در قالب ازدواج هست. برای شخص خودمن و نوع من هم حائز اهمیت است که نسل من ادامه داشته باشد وفرزندانی از من و از خون من باشند.

هدف دیگر آرامش و رسیدن به کمال هست. یک زمانی یادم هست هر موقع از ازدواج حرف می زدند من درک نمی کردم و میگفتم ازدواج نخواهم کرد و شاید اقتضای آن سن همان حرفها بود ولی وقتی به یک سنی می رسید و نیاز به این حس دارید که یک نفر در کنارت باشد. این هم به نوعی با بزرگ شدن انسان و تکامل یافتن انسان حس اش هم تکامل پیدا می کند و به این نقطه می رسید که باید ازدواج بکنید. در زمانهای قدیم ازدواج به گونه ای بود که پسر و دختر همدیگر را نمی دیدند و مهم نبود که همدیگر را دوست دارند، ندارند، فقط بزرگترها تایید می کردند و آنها هم باید قبول می کردند. خود من چنین کسانی را دیدم که روز ازدواج همدیگر را می دیدند و آقای مهندس می گویند که این روش درست نیست و جواب نمی دهد. یک نوع دیگر هم اینکه فقط دختر و پسر همدیگر را انتخاب می کنند و شاید نظر خانواده و بزرگترها مهم نباشد و آقای مهندس گفتند که این هم درست نیست و به نوعی از طرف دیگر دیوار افتادن است. آقای مهندس فرمودند که باید به روش سنتی ازدواج شکل بگیرد و یک مثلث ترسیم کردند که دختر، پسر و یک ارتباط هست که باید سالم و تحت نظارت خانواده باشد.

شرایط ازدواج هم الان به نوعی است که سخت شده است اما مهریه و جهیزیه طبق دین و روش و سنت ما باید به گونه ای باشد که در حد توان طرف مقابل باشد. مثلا چیزی ندارد و میگوید که تاریخ تولد را مهریه می کنم و این به نوعی به قول آقای مهندس سم هست و چنین زندگی سرو سامانی نخواهد داشت. من خودم مصرف مواد مخدر داشتم و مجرد بودم اما همسرم را می شناختم و شرایطی پیش آمد که من ازدواج کنم و من هم نمی توانستم اما راستش را گفتم و رفتند وبعد از دو سه هفته تماس گرفتند که مشکلی نیست و من کمک می کنم که درمان بشوی و خدا را شاهد می گیرم که الان که اینجا هستم به خاطر تصمیم و کمک همسرم هست و گرنه الان معلوم نبود که در چه حالی و در کجا هستم. ازدواج برای من خیلی موفقیت بزرگی بود. من حضور شخص دوم و کمکش را در ازدواج لمس کردم و امیدوارم کسانی که ازدواج نکردند یک ازدواج موفق داشته باشند.

نگارنده: مسافر طیب