این جلسه اولین جلسه از دور دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژهی همسفران نمایندگی آزادی با استادی همسفر آرزو و با نگهبانی همسفر مهناز ودبیری همسفر رقیه، با دستور جلسهی، کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره، در روز دوشنبه 16/10/97 رأس ساعت 14 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
کنگره چه کمکی به ما کرده؟
من برمیگردم به گذشتهی خودم. اولین کمکی که کنگره به من کرده به من اعتمادبهنفس داد، یاد داد تا بتوانم در یک جمع چگونه صحبت کنم،
کسانی که مصرفکننده دارند در انزوا هستند و سعی میکنند خیلی کم صحبت کنند و در برخوردهایشان محتاط عمل میکنند و زیاد در جمع نمیتوانند خود را ابراز کنند و همیشه ساکت هستند، من هم همینطور بودم، خیلی وقتها حتی حوصلهی خودم هم نداشتم چه برسد به اینکه حرف بزنم و اگر میخواستم حرف بزنم دیگران اصلاً من را قبول نداشتند و این تفکر من بود شاید اصلاً اینطور هم نبود و تفکرات من هم خراب بود.
وقتی در جمع کنگره آمدیم اولین چیز این بود که از این تنهایی بیرون آمدیم چراکه احساس کردیم اینها هم عین خودمان هستند اگر حرفی بزنیم سرزنش نمیشویم، نگران نیستیم که اگر حرفی بزنم برای من بد شود، چون همه عین هم هستیم.
کنگره کاری کرد که من کمکم برونریزی کنم، چیزهایی که نمیتوانستم به کسی بگویم در لژیون صحبت کنم، بعد مشارکت شروع شد، همینها باعث شد که من اعتمادبهنفس به دست بیاورم و بتوانم در جمع صحبت کنم.
کمک بعدی که کنگره به من کرد، مسافر وهم سفر هر دو یک آموزش را میگیرند، کمک کرد من همسفر با مسافر بتوانیم باهم همزبان شویم حرف برای گفتن داشته باشیم، قبل از کنگره من حرف خودم را میزدم و مسافرم هم حرف خودش را میزد و حرفی برای گفتن نداشتیم، حرف یکدیگر را نمیفهمیدیم، ولی وقتی آمدیم و آموزشها را گرفتیم، همزبان شدیم و حرفهایی که میزدیم بینمان بحث ایجاد نمیکرد و کمک دیگر همینکه دیگر بحثی نداشتیم؛ همین باعث میشد که انرژی را که صرف بحث و دعوا میکردم این انرژی را صرف خودم میکردم و حال خودم را خوب میکردم و این باعث شد بیشتر به زندگیام برسم.
حالا آموزشهایی که کنگره به من داد چه کمکی به من کرد؟ وقتی میخواهیم یک زندگی را شروع کنیم خیلی چیزها را نمیدانیم؛ اینکه باید چهکارهایی را انجام دهیم و چهکارهایی را انجام ندهیم را نمیدانیم.
به خاطر اینکه ما قوانین درست زندگی کردن را بلد نیستیم، وقتی یک زندگی را شروع میکنیم با آن فردی که ازدواج میکنیم ممکن است از یک فرهنگ دیگر باشد و ما شناخت کامل بر آن نداشته باشیم؛ کنگره به ما یاد میدهد که با این تفاوتها چگونه خوب زندگی کنیم، وگرنه اگر طرف عین خودت باشد، مثل تفکر کند و هر چه تو دوست داری را دوست داشته باشد، تکاملی برای تو ندارد و لذتی در زندگی ندارد، پس به من یاد داد چگونه زندگی کنم.
کنگره اطلاعاتی به من داد که اگر هر دانشگاهی میرفتم نمیتوانست به من آموزش دهد، چون در دانشگاه در یکرشته خاص میتوانی به دانایی برسی ولی آموزشهای کنگره هم دانایی عام میدهد یعنی در مورد هر موضوعی آموزش میدهد هم در یکسری مسائل خاص و مهمترین چیزی که در کنگره من از آن لذت بردم و خیلی در زندگی من تأثیر گذاشت مبحث جهانبینی بود.
اگر ما بهترین زندگی را داشته باشیم ولی جهانبینی درستی نداشته باشیم و اینکه نگرشمان اشتباه باشد مطمئناً نمیتوانیم به آن چیزی که حالمان را خوب میکند برسیم، شاید به یک هدف خاصی برسیم ولی حالمان را خوب نمیکند.
جهانبینی کنگره بزرگترین کمک به زندگی من بود.
حالا وظیفهی من در قبال کنگره چیست؟ کنگره به دست خودمان میچرخد اینطور نیست که اگر من نباشم کارهای کنگره روی زمین میماند، کار کنگره لنگ نمیماند من نباشم کسانی دیگر کار را انجام میدهند و همه اینجا عاشق خدمت هستند چون وقتی خدمت کنیم حالمان را خوب میکند.
یک عده قبل از من بودند و حال من را خوب کردند حالا این بیانصافی است که حالم خوب شود و بروم، باید یاد بگیرم در کنگره ذکات حال خوبم را بدهم.
با خدمت کردن، صندلی چیدن یا مرزبان شدن، راهنما شدن، اصلاً فکر نکنید که حتماً باید راهنما شوید با مشارکت کردن هم میتوانیم خدمت کنیم. شاید وقتی مشارکت میکنید یکی از یک جمله شما انرژی بگیرد و شما متوجه نشوید.
راهنمایی آخر خط نیست در کنگره ادامه آموزش همین لژیون داری است پس باید این کار را ادامه بدهم و بتوانم آموزشهایم را در این راه به دست بیاورم.
از کنگره دریغ نکنیم حتی سر موقع آمدن و سعی کنیم آموزشهایی که از کنگره میگیریم عملی کنیم، چون اگر حالمان خوب باشد در کنگره ماندگار میشویم و اگر حالمان خوب نباشد نمیتوانیم خدمت کنیم.
نگارنده و تهیهی گزارش: همسفر مهناز
عکاس و ارسال: همسفر طاهره
- تعداد بازدید از این مطلب :
2223