سلام دوستان فرزانه هستم یک همسفر. با بیش از ده سال مصرف مواد همسرم وارد کنگره شدیم. آخرین آنتی ایکس مصرفی قرص و تریاک، روش درمان dst با داروی ot. باراهنمایی آقای قاری و سرکار خانم محدثه. ورزش مسافرم شنا و ورزش خودم دارت. هماکنون نزدیک به یک ماه است که وارد سفر دوم شدهایم.
قبل از ورودتان به کنگره روشهای ترک را تجربه کرده بودید؟
بله. اول کمپ را تجربه کردیم ولی مسافرم بلافاصله بعد از آمدن از کمپ دوباره مواد مصرف کرد و نسبت به قبل بسیار پرخاشگر شده بود. انرژیدرمانی را هم تجربه کردیم و بازهم نتیجهای نگرفتیم. چندین بار در خانه روش سقوط آزاد ترک کردند که آنهم باعث بدتر شدن حالشان شد. ولی خدا را شکر که یکی از دوستان که خودش در کنگره درمان شده بود ما را با کنگره آشنا کرد.
در بدو ورود به کنگره چه احساسی داشتید؟
خیلی برایم سخت بود. مرتب به مسافرم بابت مشکلات سرکوفت میزدم .ناراحت بودم ولی آرامآرام مشتاق آمدن به کنگره شدم. چون دیدم که در اینجا همه یک درد مشترک داریم و حرف یکدیگر را بهخوبی درک میکنیم و چیزهایی را مطرح میکردیم که حتی قادر نبودیم در مورد آنها با خانوادهمان صحبت کنیم.
نظرتان در مورد آموزشهایی که در کنگره میگیرید چیست؟
آموزشهای کنگره بسیار اصولی و کاربردی هستند. بطوریکه که در هیچ کجا نمیتوانستم این تکنیک ها را فرا بگیرم. سیدیهای آقای مهندس بینظیرند، نکاتی که در سی دی ها مطرح میکنند راه درست زندگی کردن را به ما میآموزند و باعث حرکت ما در صراط مستقیم میشوند. امیدوارم بتوانم همیشه این آموزشها را بگیرم و در زندگیام کاربردی کنم.
چه تغییراتی در خود نسبت به قبل از ورودتان به کنگره احساس میکنید؟
من اصلاً آدمی نبودم که گذشت داشته باشم و همیشه فکرم این بود که هر برخوردی را تلافی کنم. اگر مسافرم پرخاش میکرد من بیشتر پرخاشگری میکردم ولی الآن اینگونه نیستم. صبوری کردن را یاد گرفتم. یاد گرفتهام پسانداز کنم و قناعت را سرلوحه کارم قرار بدهم.
بهعنوان یک همسفر نقشی در بهبود روند سفر مسافرتان داشتید؟
به نظرم توانستهام.من از ابتدا با همسرم همراه شدم و سعی کردم پابهپایش قدم بردارم و درکش کنم. اوایل که سی دی نوشتن برایش سخت بود باهم سیدیها را گوش میکردیم و مینوشتیم.
در لحظه رهاییتان چه احساسی داشتید؟
باور اینکه روزی ما هم بخواهیم رها شویم خیلی برایم سخت بود و آن روز را هرگز فراموش نخواهم کرد. حال بسیار خوشی داشتم و همه اینها را مدیون جناب آقای مهندس هستم و امیدوارم همه این حس زیبا را تجربه کنند.
پس شما همسفر امیدواری نبودید؟
واقعیتش را بخواهید نه. خیلی برایم سخت بود بعدازآن همه ترکهای نافرجام. من به روش کنگره ایمان داشتم ولی فکر نمیکردم مسافرم بتواند سفر خوبی را پشت سر بگذارد، همیشه ترسی در وجودم بود. ولی الآن بسیار به آینده امیدوارم و مطمئن هستم که در کنار هم میتوانیم تمام مشکلات زندگی را حل کنیم.
تفاوتی در زندگی شما قبل و بعد از ورود به کنگره به وجود آمده است؟
خیلی زیاد. در زندگی قبل از کنگره ما اصلاً نظمی وجود نداشت گویی که همیشه سرگردان بودیم ولی الآن همهچیز طبق نظم و روال و قانون پیش میرود. حرفهایمان یکی شده و با آموزشهایی که از کنگره میگیریم در تلاشیم تا زندگی بهتری برای خودمان بسازیم.
چه چیزی باعث شد پس از رهاییتان بازهم در کنگره بمانید؟
من فکر نمیکنم که دیگر بتوانیم از کنگره دل بکنیم. آموزشهایی که اینجا میگیریم را در هیچ کجای دنیا نمیتوانستیم پیدا کنیم و به حال خوش برسیم و اینهمه محبتی که در کنگره جریان دارد همیشه مرا جذب میکند تا در کنگره بمانم، آموزش بگیرم و خدمت کنم.
یکی از تأثیر گزارترین جملاتی که در کنگره شنیده و در ذهنتان مانده است را برایمان بگویید.
من دعای کنگره را بسیار دوست دارم و رسیدن بهفرمان عقل را همیشه از خداوند میخواهم. تمام تلاشم را میکنم تا در صراط مستقیم باشم و ضد ارزشهای وجودم را به ارزشها تبدیل کنم.
در آخر اگر حرفی دارید، بفرمایید:
من زندگیام را مدیون جناب آقای مهندس و خانوادهشان میدانم و آرزو میکنم همیشه سلامت باشند و به تمام اهدافشان در کنگره دست پیدا کنند. از راهنماهای خوبمان تشکر میکنم که همیشه ما را حمایت کردند و از تمام کسانی که در کنگره خدمت میکنند تا جایی باشد تا ما در آنجا به آرامش برسیم سپاسگزارم.
تهیه گزارش: همسفر خدیجه