English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/8/11؛ «رابطه یادگیری با معرکه‌گیری» و سی دی «قلب»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/8/11؛ «رابطه یادگیری با معرکه‌گیری» و سی دی «قلب»

امروز جلسه دهم از دور پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی می‌باشد که با دستور جلسه «رابطه یادگیری با معرکه‌گیری» و سی دی «قلب» از استاد امین با استادی دکتر بهنام و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر آتوسا در روز جمعه مورخ 11/08/97 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار می‌نماید.

 

جناب مهندس

از دبیر متشکریم. گزارش دبیر باید 5 دقیقه باشد، شد 7 دقیقه. دفعه قبل هم گفتم سعی کنید در گزارش‌ها عنوان‌ها را حتماً بنویسید چون مکتوب می‌شود برای آیندگان. استاد جلسه آقا بهنام هستند؛ قرار بود استاد جلسه، رضا باشند که مریض شدند، نتوانستند بیایند. محول کردند به آقا بهنامکه 10 دقیقه صحبت می کنند و جلسه را برای مشارکت، در اختیار اعضا میگذارند.

سخنان استاد:

سلام دوستان بهنام هستم یک همسفر:

خوشحال هستم این توفیق اجباری نصیب من شد که این هفته هم مجدد در خدمتتان باشم. تشکر می‌کنم از نگهبان جلسه که این اجازه را به من دادند. همان‌طور که دبیر جلسه فرمودند؛ دستور جلسه امروز، بحث رابطه یادگیری با معرکه‌گیری است. این دستور جلسه، انگشت می‌گذارد روی یکی از معضلات بزرگ شخصیتی؛ اگر نگویم همه آدم‌ها، خیلی از آدم‌ها. اگر این جسارت نباشد که در خودمان هم شاید ببینیم یا انجام دهیم. واقعیت این است که در طول روز در اطراف خودمان این معضل به اسم معرکه‌گیری را بارها و بارها در مسائل مختلف تجربه می‌کنیم. شاید نه‌فقط در حد آدم‌ها این معضل الآن گسترش پیدا کرده، بلکه در سطوح کلان‌تر اجتماعی در سطوح بالاتر حتی می‌بینید که خیلی اوقات، مسائل، مشکلات، شکست‌ها، اشتباهاتی که به وجود می‌آید در رده‌های بالا، دولت و دولت‌ها، راحت‌ترین راه برای برخورد با آن‌ها این است که توپ را توی زمین همدیگر بیندازند و مسئولیت را از این‌طرف به آن‌طرف پاس بدهند و هیچ‌کس زیر بار مسئولیت نرود. بحث معرکه‌گیری نمونه‌های خیلی گسترده در زندگی روزمره ما دارد. شاید یک نمونه که ما خیلی زیاد در سطح شهر شاهد آن هستیم فرض کنید یک انسانی که تصادف می‌کند، از یک فرعی وارد مسیر اصلی می‌شود بدون آنکه توجه کند تصادف می‌کند، فرض بر این است که اگر این آدم شخصیت سالمی داشته باشد بیاید پایین، عذرخواهی کند و اشتباه خود را بپذیرد و بعد به دنبالش دنبال جبران خسارتی باشد که به آن‌طرف وارد کرده و رفع مسئله باشد. ولی غالباً می‌بینیم متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد؛ یعنی علی‌رغم این‌که می‌داند اشتباه کرده، اما رفتار عجیب‌وغریبی انجام می‌دهد که هر طور شده این مسئولیت از گردنش ساقط شود. مثلاً می‌گوید: من از فرعی آمدم ولی تو خیلی تند می‌آمدی این چه وضعی است! یا بگوید من پشت سرم ماشینی بود که عجله داشت و بوق می‌زد و من را حول کرد من آمدم اینجا. یا اینکه من داشتم می‌آمدم، تو مرا دیده بودی از آن ته، چرا پس انصاف نداشتی بگذاری من رد شوم؟! اصلاً آدم‌ها چرا این‌طوری شدند؟! انصاف چرا از بین رفته؟! این چه جامعه‌ای است ما داریم؟! یعنی ذره‌ذره مسیر را می‌برد یک سمتی که طرف مقابل برای اینکه از دستش راحت شود می‌پذیرد. برای خود من پیش‌آمده، بعضی‌اوقات این‌قدر شومن های خوبی هستند، این‌قدر خوب فیلم بازی می‌کنند، عین این اتفاق برای خود من افتاد که من گفتم آقا چقدر من بدهم دست از سر من برداری، من کار دارم. متأسفانه این‌قدر تکنیک‌های معرکه‌گیری بالاتر می‌رود و در جامعه به‌عنوان یک تکنیک دفاعی به نادرستی پذیرفته می‌شود، روزبه‌روز برایش تکنیک‌های جدیدی ایجاد می‌شود.

 اگر بخواهیم به بحث معرکه‌گیری نگاه علمی‌تری داشته باشیم، یک مشابه‌سازی دارد با فرافکنی (Projection) در روانشناسی که اولین بار فروید این اصطلاح را بکار برد در مورد این بحث و ریشه‌های بحث معرکه‌گیری را ربط داد به این‌که یک اضطراب سنگین در آدم‌هایی که ثبات شخصیتی لازم را ندارند در پی اشتباه یا شکست به وجود می‌آید. این اضطراب سنگین در پی اشتباه یا شکست از حد توان آن شخص خارج است، نه به خاطر اینکه آن اشتباه خیلی بزرگ یا آن شکست خیلی سنگین است، به خاطر اینکه توان آن شخص پایین هست و ثبات شخصیت لازم را ندارد به‌ناچار شخص مجبور می‌شود برای اینکه بار اضطراب را از دوش خود بردارد توپ را بیندازد در زمین دیگری، یک شریک جرم برای خود پیدا کند و یک‌طوری برخورد کند که این اشتباه اصلاً اشتباه من نبوده است تا بتواند به یک آرامش ظاهری مقطعی، یک مسکن موقت دست پیدا کند؛ اما چرا این اضطراب ایجاد می‌شود؟ علت مختلفی وجود دارد؛ یکی از علت‌ها، غرور ما آدم‌ها است. به علت غرور سنگینی که در خیلی از ما وجود دارد، چیزی به اسم شکست ظاهراً برای ما معنی ندارد؛ یعنی پذیرفتیم ناخودآگاه که من آدمی هستم، شکست برای من معنی ندارد؛ قرار نیست در هیچ مقطعی از زندگی از پیروزی فاصله بگیرم، قرار نیست در هیچ مقطعی از زندگی‌ام اشتباه کنم، بنابراین اگر شکستی رخ‌داده حتماً تقصیر من نبوده. علت دیگری که در این زمینه وجود دارد، جهل و نادانی است. به علت اینکه نمی‌دانیم و جهل داریم نسبت به توانایی‌های خودمان، این باور را پیدا نکردیم که زندگی مثل سکه‌ای است که دو رو دارد؛ یکروی آن پیروزی است و روی دیگر آن شکست است. قبول کنیم که همان‌طور که در خیلی از مقاطع زندگی پیروزی نصیب ما شده است، در یکجاهایی هم ممکن است شکست بخوریم. باید مرد و مردانه پای این شکست بایستیم و این اشتباه و شکست را بپذیریم. این مسائل باعث می‌شود که وقتی‌که آدم‌ها دچار این غرور این جهل می‌شوند و وارد بحث فرافکنی می‌شوند. از مسئله مهمی به اسم مسئولیت‌پذیری فاصله می‌گیرند. مسئولیت نمی‌پذیرند.

بارها و بارها عزیزان تجربه کردند که در کلینیک، در بحث اعتیاد، اشخاصی که مراجعه می‌کنند، در آن شرح‌حال اولیه که از بچه‌ها گرفته می‌شود که اعتیادشان چگونه شروع شد و به کجا ختم شد، یک ربع، بیست دقیقه تعریف می‌کنند چه مسائل و مشکلاتی برایشان به وجود آمد، در این مسیر تمام عالم و آدم را مقصر می‌دانند، از پدر و مادر گرفته تا دوست و آشنا و جنس خوب گرفته تا فلان و فلان، همه‌چیز را عامل می‌دانند اما یک‌دفعه نمی‌گویند آقای دکتر من معتاد شدم به خاطر جهل و نادانی خودم، به خاطر اینکه نمی‌دانستم و تسلیم هوی و هوس شدم، به خاطر فلان و فلان. آدم بپذیرد با یک کلمه پذیرش آدم نمی‌خواهد این‌همه داستان تعریف کند. معضل بزرگی که در این شرایط وجود دارد این عزیزانی که مسئولیت شکست و اعتیاد خود را نمی‌پذیرد شاید در آن لحظه ظاهراً باری از روی دوششان برداشته شده باشد یک حس خوبی کنند ولی واقعیت این است که برای رها شدن از هر معضلی مثل اعتیاد، برای رفع هر شکستی، برای تبدیل هر شکست به پیروزی، اولین قدم این است که ما مسئولیت آن شکست را بپذیریم و بدانیم که منشأ آن خود ما هستیم و بر اساس این پذیرش راه درست را انتخاب کنیم و در جهت درمان آن به سمت جلو حرکت کنیم. در بحث معرکه‌گیری و فرافکنی آسیب اصلی آن به خود ما می‌رسد؛ و معضل اصلی که اتفاق می‌افتد این است که ما در ادامه مسیر زندگی خودمان هم به‌اشتباه حرکت خواهیم کرد. من یکی دو جمله به‌سرعت بگویم و جلسه را در اختیار دوستان قرار دهم. معضل بزرگی که در مورد این عزیزان وجود دارد که وقتی اشتباه می‌کنند و این شکست را نمی‌پذیرند و در ادامه مسیر هم هرلحظه که کوچک‌ترین اشتباه را می‌کنند بلافاصله سراغ همین تکنیک می‌روند و فرافکنی و معرکه‌گیری را شروع می‌کنند درمان آن‌ها به نتیجه نخواهد رسید وقتی‌که مسئولیت‌پذیر نیستند و بدتر از آن سعی می‌کنند آدم‌های دیگر را همراه خودشان بکنند؛ و این یک معضل بزرگ است که در درمان‌های ما اتفاق می‌افتد. خصوصاً در درمان‌هایی مثل لژیون وجود دارد که آدم‌ها دورهم جمع شدند و یک‌جورهایی همدیگر را نگاه می‌کنند و این خطر وجود دارد که وقتی یکی به این باور برسد که: درمان اشتباه است، راهنمای من کارش را درست انجام نمی‌دهد، سیستم درمانی سیستم خوبی نیست، این دارو داروی خوبی نیست. این را تعمیم بدهد به بقیه و برای خودش شریک جرم پیدا کند. بحث خیلی گسترده است، من چون وقت محدودی دارم، یک نکته در مورد سی دی «قلب» بگویم؛ در این سی دی، در مورد عقل و حس صحبت شده، عقل را قلعه‌ای دانسته که سربازانش دانایی است، جایگاه حس را قلب دانسته، و به این باور رسیده در این سی دی که ما اگر بخواهیم شهر وجودی خودمان را پاک نگه داریم، باید یک‌چیزی به اسم شخصیت در ما گسترش پیدا کند، اگر این شخصیت درستی نباشد و جایگاه درستی پیدا نکند، هرچقدر که دانایی ما بالا رود باز شهر وجودی ما در معرض خیلی خطرات قرار دارد.

جلسه به مشارکت گذاشته شد

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر:

ممنون هستم که به من وقت مشارکت دادید. در موردبحث رابطه یادگیری با معرکه‌گیری همان‌طور که استاد جلسه فرمودند، اکثر بیمارانی که برای درمان اعتیاد وارد می‌شوند با فرافکنی وارد می‌شوند، این یک‌چیز طبیعی در درمان اعتیاد است و ما می‌بینیم که اگر واقعاً جهل و نادانی آن‌ها نبود قطعاً در این مسیر قرار نمی‌گرفتند، پذیرش این‌که من خودم مشکل دارم یکی از معضلاتی است که ما در این مسئله با این‌طور افراد درگیر هستیم و درگیر خواهیم بود و مخصوصاً خانواده که تمام تمرکز یک فرد بر روی این هست که خانواده مشکل دارد و خانواده هم می‌خواهد به او بقبولاند که نه تو خودت مشکل داری. بحث یادگیری در مسیر اعتیاد خیلی بحث جدی است که به نظر من باید به بیمار این یادگیری، این توانایی داده شود که بپذیرد که من هم در ای مسیر مشکل بودم، من هم اشتباه کردم و اتفاقاتی که برای من افتاده قطعاً مسئولیت آن با خودم هست؛ و یادگیری در این مسیر برای فردی که با فرافکنی بالایی وارد می‌شود قدری سخت هست، آموزش او، یادگیری‌اش و اینکه او را توانمند کنیم که این را بپذیرد، مسئله‌ای هست که قطعاً درمانگران و همه جامعه‌ای که در کار درمان اعتیاد هستند با آن روبرو هستند. ممنون هستم از وقت مشارکتی که به من دادید.

سلام دوستان محمد هستم همسفر:

مطلبی که درواقع در رابطه با معرکه‌گیری وجود دارد این است که مسَلم است که در برخوردهایی که ایجاد بحران می‌شود و یا فرد از سیاست ایجاد بحران استفاده می‌کند، قاعدتاً در این موضوع باید آرام‌سازی محیط انجام دهیم و جو را آرام کنیم و کسی که دارد از این سیاست استفاده می‌کند و ایجاد بحران می‌کند و با معرکه‌گیری می‌خواهد مشکل خودش را حل کند یا مشکلی که دارد را می‌خواهد گردن دیگران بیندازد و از خودش برائت کند، در جو آرام به محیطی برسیم که مطالب را یک‌به‌یک گوشزد کنیم و اصل مشکلی که به وجود آمده را تبیین کنیم و واضح کنیم و در این جو و محیط هست که یادگیری اتفاق می‌افتد؛ و ما می‌توانیم مطالب خودمان را عنوان کنیم و درواقع جایگاهی را ایجاد کنیم که در آن یادگیری بخواهد به نحو بهتری صورت بگیرد. متشکرم از وقتی‌که به من دادید.

سلام دوستان لیلی هستم همسفر:

در رابطه با سی دی «قلب» آقای امین یک تعریفی از شخصیت می‌دهند که در این تعریف، تعریف موجودیت از شخصیت جدا می‌شود، مجموعه توانایی‌ها، مهارت‌ها، استعدادها، ویژگی‌ها و صفاتی که یک فرد دارد، می‌شود موجودیت آن فرد و آن باوری که نسبت به آن استعدادها و توانایی‌ها دارد می‌شود شخصیت آن فرد. حالا جایگاه شخصیت را آقای امین قلب عنوان کردند که یک مثلث شخصیت ترسیم کردند و در این مثلث شخصیت که سه ضلع دارد یکی احساس امنیت، احساس معصومیت است، احساس لیاقت و شایستگی هست که هر انسانی این سه تا نیاز را در خودش دارد و این سه ضلع را در خودش دارد. هر انسانی در زندگی‌اش ممکن است یک سری اتفاقاتی رخ دهد که یک سری ضربه‌ها بخورد که آن ضربه‌ها می‌آید یکی از اضلاع مثلث شخصیت را هدف قرار می‌دهد و آسیب می‌زند و گاهی وقت‌ها اضلاع دیگر را هم آسیب می‌زند. گفته می‌شود وقتی یک ضلع یا اضلاع دیگر مثلث آسیب می‌بیند، خلق‌وخوی فرد عوض می‌شود، صفاتش عوض می‌شود و اصلاً وارد یک مرحله و دوره دیگری می‌شود به‌طور مثال کسی که یک ضربه عاطفی می‌خورد، آن ضربه عاطفی می‌آید طوری خلق‌وخو و صفات این فرد را عوض می‌کند که قلب او را سفت‌وسخت می‌کند یعنی آن شمشیری که به آن قلب وارد شده در ابتدا قلب نرم بوده ولی به خاطر اینکه فرد از خودش محافظت کند به‌عنوان یک Defense() استفاده می‌کند و شروع می‌کند شخصیت محافظه‌کارانه پیدا می‌کند و یک حصاری دور خودش می‌کشد و نمی‌گذارد کسی به او نزدیک بشود و یا خودش به کسی نزدیک شود. طوری که این آسیب، رفتارها و افکار فرد را تغییر می‌دهد، و به‌طور کل این مثلث وقتی آسیب می‌بیند شخص خیلی ضربه‌پذیر می‌شود و حریم او باز می‌شود، یک سری انسان‌ها وارد حریم او می‌شوند یک عده می‌آیند و حال او را بد کنند، حالت (Mood) او بالا و پایین می‌رود. حالا درمانش چی هست وقتی آن شمشیر وارد قلب می‌شود و قلب را مثل سنگ سفت می‌کند و در قرآن هم آمده که: فی قُلوبِهِم مَرَضٌ . خیلی در مورد قلب صحبت شده که وقتی قلب وارد تاریکی می‌شود و مریض می‌شود، راه‌حلش چی هست؟ آن قلب که شمشیر در او وارد شده و مثل سنگ سفت شده نمی‌توان شمشیر را خارج کرد مگر اینکه قلب شکسته شود، تنها راه‌حل آن این است که وقتی فرد کینه را از وجودش از قلبش بیرون می‌کند قلب آرام‌آرام شروع می‌کند به نرم شدن و فرد می‌تواند آن شمشیر و تیر را بیرون بکشد و وقتی کسانی وارد زندگی‌اش می‌شوند که ضربه‌ای به او بزنند اگر آن فشار روانی را بتواند تحمل کند و در درون خودش فرو ببرد آن گرمای آتشی که در وجودش است می‌آید و باعث می‌شود که آن سنگ بودن قلب آرام‌آرام نرم شود اما اگر آن آتش درون خودش را به بیرون پرتاب کند و شروع کند به انتقام گرفتن، آن قلب سخت‌تر و سفت‌تر می‌شود. پس اگر آن آتش را درون خودش نگه دارد، تحمل کند نقطه تحمل خودش را بالا ببرد، صبر کند شاید به نقطه‌ای برسد که آن قلب آرام‌آرام نرم شود و بتواند آن شمشیر یا تیر را بیرون بکشد و فقط در این صورت هست که می‌تواند آن زخم آرام‌آرام ترمیم پیدا کند. ممنون از وقت مشارکت.

سلام دوستان حسین هستم همسفر:

در رابطه با رابطه یادگیری با معرکه‌گیری، در حقیقت عنوان می‌کند که شخص از مسئولیت‌هایش فرار می‌کند و مسئولیت‌ها را به گردن دیگری می‌اندازد و یک مثال ساده‌ای آقای مهندس می‌زنند لیوان چایی را کسی روی زمین می‌گذارد فردی از خانواده که رد می‌شود پایش می‌خورد به لیوان و چای روی زمین می‌ریزد، عوض اینکه قبول مسئولیت کند عنوان می‌کند که چرا ندیدی، مگر چشمت کور بود و ... و می‌تواند با قبول مسئولیت، آرامش را به خانواده برگرداند اما با فرار از مسئولیت آشوب را در خانواده ایجاد می‌کند. در مورد سی دی قلب هم می‌گوید که تاریکی‌ها هیچ‌وقت خودشان قادر به رشد نیستند برای اینکه قادر به رشد شوند باید پیوند داده شوند، این پیوند می‌آید روی قلب زخمی انجام می‌شود؛ یعنی ما قلبمان زخمی می‌شود و از آن طریق تاریکی‌ها می‌آیند خودشان را روی ما سوار می‌کنند و اهداف خود را پیاده می‌کنند. خیلی ممنون.

سلام دوستان علیرضا هستم یک همسفر:

بحثی که استاد جلسه کردند و من فکر می‌کنم می‌شود تکمیلش کرد، بحث معرکه‌گیری است و انتخاب کلمه قشنگ معرکه‌گیری که آقای مهندس دژاکام در نظر گرفتند و فکر می‌کنم طیف وسیع‌تری از Projection یا فرافکنی است. اگر بخواهیم بگوییم طرف فقط اقدام به فرافکنی می‌کند این یک بحث است ولی می‌بینیم به مسائل مختلفی مثل درواقع حاشیه پردازی، یا مسائل دیگری مثل دلیل‌تراشی یا حتی عدم پذیرش مسئولیت هست که تمام مکانیسم‌های دفاعی است که افراد می‌توانند در چهارچوب ذهنی خودشان استفاده کنند. در اینجا جهالت و نادانی نسبت به مشکل خودش باعث شده که یکی از این موارد یا چندین مورد را انتخاب کند که بتواند به موضوع و مقصد خودش برسد؛ و آسیبی که می‌رساند به جمع این هست که افراد دیگر را سمت خودش بکشاند و آن‌ها را نیز با جلب مشکل خودش همسو و هم‌جهت کند. ممنون و متشکرم.

سلام دوستان شهرزاد هستم همسفر:

نکته‌ای که اینجا البته من به‌عنوان یک تازه‌وارد برام جالب هست نکته‌ای که امروز اینجا مطرح می‌شود و دوستان اشاره فرمودند به نظر من چیزی هست که ما در ابتدای زندگی، یعنی از زمانی که به مراحل انتخاب رسیدیم حتی در زمان مدرسه‌مان وقتی با یک مشکلی مواجه می‌شویم و درسی را نمی‌توانیم بگذرانیم ما خواسته یا ناخواسته شروع می‌کنیم به فرافکنی یا به قولی معرکه‌گیری یعنی اینکه به این باور نرسیدیم بیاییم مشکلمان یا مسئله‌ای که پیش‌آمده را بپذیریم، باور کنیم که یک جای کار اشکال داشت حالا یا مشکل با من هست یا مشکل با کس دیگر در اطراف، ما یاد می‌گیریم در ابتدای زندگی تقریباً مشکلات را به همه منتسب می‌کنیم غیر از خودمان همین مسئله که دارد پیش می‌رود در مراحل زندگی ما این مسائل وسعت پیدا می‌کند و درواقع چیزی هست در روانشناسی و روان‌پزشکی که پایه و اساس خیلی از مشکلات خلقی می‌شود برای ما، یعنی وقتی برای فرد مشکل پیش می‌آید و باور ندارد که این مشکل از کجاست و چطور می‌تواند این مشکل را حل کند. قطعاً ناخودآگاه برای او یکسری استرس‌ها و ابرازها ایجاد می‌شود. بعد می‌رویم سراغ بیماران ما، بیماران ما هم خوب مسلماً با مشکلات زیادی، از دیده اجتماعی، شخصیتی ممکن، موارد متفاوتی هست و شاید در این‌ها که نگاه می‌کنیم، چون ما هدفمان یکسری افراد هستند به نظر من درواقع اعتیاد یک بیماری مولتی فکتوریال (multi factorial) هست و این جنبه هم یکی از فاکتورهای آن هست که فرد با خودش به این نتیجه نرسیده که مشکل از کجاست چون اگر به این نتیجه رسیده بود قطعاً حالا افراد در هر مرحله‌ای از موقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی، تحصیلی و مسائل مختلف شخصیتی باشند تلاش می‌کنند که مشکل را حل کنند ولی به این باور نرسیده یعنی آن شهامت را ما پیدا نمی‌کنیم که مشکلمان را تشخیص بدهیم و باور کنیم که ما این مشکل را داریم و قطعاً وقتی به این مرحله نرسیده باشیم تلاشی در جهت رفع آن نخواهیم کرد و به طبع مسائل متفاوت دیگری دی پی خواهد داشت. خیلی ممنون از وقتی‌که به من دادید.

سلام دوستان محسن هستم یک همسفر:

درواقع این مبحث را دوستان باز کردند معادل معرکه‌گیری را مکانیسم‌های دفاعی تعبیر کردند که درواقع تعریف مکانیسم‌های دفاعی به این شکل هست که می‌گوییم فرد برای غلبه بر اضطراب خودش به‌طور ناخودآگاه و ناهوشیارانه یک مسیر را برمی‌گزیند که با انجام یک واکنشی به اضطراب خودش غلبه می‌کند. درواقع معرکه‌گیری را معادل‌سازی کردند با Projection با انکار با حاشیه‌سازی با مسائل دیگر. برداشتی که من خودم از موضوع داشتم این است که در معرکه‌گیری که در بعضی افراد این به‌طور ناخودآگاه اتفاق می‌افتد یک قسمتی هم وجود دارد که این به‌طور خودآگاه هست و تعمدی شخص این مکانیسم را در خودش بروز می‌دهد و درواقع به یک شکلی این نیست که این مسئله در قسمت ناهوشیار ذهن او وجود داشته باشد بلکه این واکنش را به‌صورت هوشیارانه برای فرار از مسئولیت بروز می‌دهد و هدف از این سی دی و این مسئله این هست که با آموزش‌هایی که شخص می‌گیرد هم به قسمت ناهوشیار هم به قسمت خودآگاه مسئله اشراف پیدا کند و به‌تدریج از این بحث جدا شود درصورتی‌که که این مکانیسم‌های دفاعی مکانیسم‌هایی است که همه افراد حتی افراد سالم هم برای غلبه بر اضطراب‌های خودشان استفاده می‌کنند و فقط چیزهای مخربی نیست بلکه چیزهایی هست که در بعضی قسمت‌ها می‌تواند سودمند باشد و افراد سالم را برای غلبه بر اضطرابشان کمک کند؛ اما در اینجا به آن قسمت اشاره می‌شود که بحث مخرب دارد و می‌تواند به‌صورت هوشیار یا ناخودآگاه اتفاق بیافتد. متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر:

تشکر می‌کنم از وقت مشارکتی که به من دادید من فکر می‌کنم که این قضیه رابطه یادگیری با معرکه‌گیری در همه ما هست. این نیست که فقط به اعتیاد و افرادی که اعتیاد دارند بچسبانیم. یک‌چیزی هست اگر به هم ما آموزش بدهند در مسائل مختلف آن جهل و نادانی را نداشته باشیم و مسائل را بدانیم معرکه نمی‌گیریم. معرکه‌گیری به خاطر این است که یا نمی‌دانیم از ابتدا این قضیه را نمی‌دانستیم و اطلاعاتی در موردش نداشتیم و یا این‌که اطلاع داشتیم آن مسئله را واقف هستیم ولی توجهی در آن لحظه به آن نداشتیم، یادمان رفته در مورد آن مسئله حالا می‌خواهیم یک‌جوری خودمان را در برابر آن مسئله‌ای که پیش‌آمده حفظ بکنیم، آن اعتمادبه‌نفس خودمان را درواقع محافظت بکنیم که دیگران ایرادی از ما نگیرند؛ و من فکر می‌کنم اگر ما از بچگی ما به بچه‌هایمان آموزش بدهیم که جامعه‌مان این صداقت و این سادگی را در مورد چیزی که بلد نبودیم و توجه نداشتیم را اعلام بکنیم و دنبال معرکه‌گیری نگردیم شاید جنبه بهتری داشته باشد و مسئله اعتیاد هم می‌دانیم که فرقی نسبت به بقیه افراد ندارند ما هم خودمان در مورد خیلی از مسائلی که شغلمان، در خانه مسائلی که پیش می‌آید سعی می‌کنیم در قبال آن سرزنشی که در برابر آن بی‌توجهی خودمان پیش‌آمده خودمان را حفظ بکنیم در مورد کسانی هم که اعتیاددارند هم همین‌طور من در کلینیک هم خودم مسئول فنی هستم درواقع می‌بینیم شخص شش سال NA بوده مصرفی نداشته مراجعه می‌کند می‌گوید که من همین هفته گذشته کِیسش را داشتم که ماده مخدر شیشه را در خیابان می‌بیند بعد از شش سال استفاده می‌کند و می‌چسباند به مسائل و مشکلاتی که ماه گذشته برای من پیش آمده بوده، این مسائل را داشتم، این مشکلات را داشتم و باعث شد این چیزی که می‌بینم استفاده کنم، یا خانمم این کار را کرد باعث شد دوباره من برگردم. این باوجوداینکه خودش می‌داند و اطلاع دارد سعی می‌کند که یک راه انحرافی باز بکند و سعی بکند که از خودش محافظت بکند. من فکر می‌کنم که ما صداقت را سرلوحه زندگی خودمان کنیم بتوانیم جلوی این معرکه‌گیری‌ها را بگیریم. مرسی از وقت مشارکتی که به من دادید.

سلام دوستان جهان فر هستم یک همسفر:

بحث معرکه‌گیری بحث بسیار جالبی هست؛ من بعدازاینکه یک مدتی نبودم می‌بینم که هم دوستان ازنظر روانشناسی پیشرفت کردند. معرکه‌گیری کلمه جالبی است که جناب مهندس ابداع کردند چون من داشتم فکر می‌کردم که این کلمه معانی زیادی دارد اما در بحث اعتیاد معرکه‌گیری به‌عنوان یک رفتار بارز افراد دیده می‌شود و هرچقدر سطح آگاهی ما و شخصیت ما و یا همان اختلالات شخصیتی ما بیشتر باشد مکانیسم‌های دفاعی سطح پایین مثل معرکه‌گیری بیشتر دیده می‌شود. همان‌طور که دوستان گفتند چون ما نمی‌خواهیم مسئولیت اعمال خود را بپذیریم سعی می‌کنیم به دلیل‌تراشی، انکار و فرافکنی؛ و به جایی که بپذیریم مشکل از خودمان است و ما باید خودمان را درست کنیم و یک راهی را که در کنگره به‌خوبی ارائه می‌شود از طریق وادی‌ها را یاد بگیریم و طی کنیم می‌آییم دیگران را تخریب می‌کنیم، دیگران را بی‌ارزش می‌کنیم. استاد را بی‌ارزش می‌کنیم و روش درمانی را بی‌ارزش می‌کنیم تا به آرامش درونی کاذب خودمان برسیم. کلاً افرادی که دچار اعتیاد می‌شوند، متأسفانه دیالوگی که برای خودشان دارند این است که: « من خوبم، تو بدی. یا من بدم، تو بدی» یعنی همیشه طرف مقابل خودش را با این دیالوگ خطاب می‌کنند؛ و وقتی انسانی به خودش بگوید من خوبم و اشتباه نمی‌کنم، درنتیجه تمام اشتباهاتی که خودش مرتکب می‌شود چون موردقبول خودش نیست به دیگری فرافکنی می‌کند و به آرامش می‌رسد. چه‌بهتر که ما در زندگی‌مان یا در کنگره 60 یاد بگیریم که من خوبم و تو هم خوبی و به این دیالوگ برسیم تا به‌راحتی زندگی کنیم و رستگار شویم. خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر:

عزیزان در خصوص خیلی مطالب چیزهایی که گفتند حرف دل من بود، خیلی دوست داشتم مطرح شود، اینکه فرافکنی می‌کنیم یا اینکه می‌گوییم I am good یا good Not این‌ها همه درست و نمی‌پذیریم درست، اما من دوست دارم یک‌قدم عقب‌تر برویم که چرا نمی‌پذیریم و چرا فکر می‌کنیم ما نباید هیچ‌وقت اشتباه کنیم. من فکر می‌کنم این ریشه در کودکی دارد از زمانی که هر کودکی در هر خانواده‌ای به او می‌گویند تو باید پسر خوب باشی و یا به دختر می‌گویند تو باید دختر خوب باشی، این جمله باعث می‌شود که ما فکر کنیم اگر یک اشتباه کوچولویی کردیم لطمه به آن خوب بودن زدیم و حالا دیگر دختر خوب بابا نیستی و چون دختر خوب بابا نیستی باید معرکه‌گیری کنی و این را فرافکنی کنیم و گردند دیگری بیندازیم. یک مسئله دیگر اینکه ما هنوز یاد نگرفتیم اگر قرار باشد انسانی کامل باشد هم در وجودش نفرت هست هم عشق، هم عطوفت هست هم خشم، وقتی من همه طیف رنگ‌ها را داشته باشم کامل هستم. نه اینکه فقط سفید باشم، سیاهی هم برای خودش رنگی هست که وقتی با سفید ترکیب شود طوسی را می‌دهد. بنابراین وقتی یاد بگیریم که ما داخل بدنمان همه آن چیزهایی را که ما اسم آن را ضعف اخلاقی می‌گذاریم وجود دارد و وجود آن‌ها باعث نمی‌شود که ما انسانیتمان زیر سؤال برود، وجود آن‌ها باعث نمی‌شود که من آدم بدی باشم و آدم دوست‌داشتنی نباشم، می‌توانیم راحت‌تر مسائل را بپذیریم. مسئله دیگر اینکه وقتی کسی اشتباهی را کرده و نمی‌پذیرد و شروع می‌کند به معرکه‌گیری باز دوباره برمی‌گردیم به کودکی و همان مسئله‌ای که فرمودید وقتی پدر لیوان چایی‌اش را می‌گذارد جایی و می‌ریزد من می‌خواهم مثال دیگری بزنم که پدری به فرزند 3 یا 4 ساله خود می‌گوید برای بابا آب بیاور و آن کودک با چه ذوق و شوقی اطاعت می‌کند و برای پدر آب می‌آورد و پدر تشکر نمی‌کند بابت اینکه مرسی که به حرف من گوش کردی پذیرفتی و رفتی آب آوردی، وقتی با سختی چهارپایه را می‌گذارد زیر پایش می‌رود بالا آب پر می‌کند و میاورد تشکری ندارد ولی وقتی از دستش بریزد حتماً تنبیه خواهد شد، یعنی درواقع ما بابت اینکه این کودک این کار را با عشق انجام داد تشکری نمی‌کنیم و به خاطر اینکه لیوان آب را ریخت حتماً دعوایش می‌کند، تنبیه اش می‌کند، مؤاخذه‌اش می‌کنیم این کودک از همان کودکی یاد می‌گیرد که می‌توانم آن را گردن یکی دیگر بیندازم، فرش تاخورده بود، پایم پیچ خورد، کسی جلوی پایم را گرفت؛ که دیگر تنبیه نشوم. مرسی از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید.

سلام دوستان مهران هستم یک همسفر:

تشکر می‌کنم از استاد جلسه که این فرصت را به من دادند. اسم عنوان هست رابطه یادگیری با معرکه‌گیری خوب خیلی از دوستان بعد معرکه‌گیری را توضیح دادند، من همیشه صحبت کردم سعی کردم از نگاه خود کنگره صحبت کنم، در این سی دی آقای مهندس ابتدا یادگیری را تعریف می‌کنند؛ که اصلاً تعریف یادگیری از نگاه کنگره 60 چیست و خیلی تعریف قشنگی داشتند می‌گفتند که بااینکه ما هر چهارشنبه داریم جلسه می‌گذاریم و سی دی آموزش می‌دهیم، دارد دامنه‌ی یادگیری ما افزایش پیدا می‌کند از تعبیر افزایش شعاع در این سی دی آقای مهندس صحبت می‌کنند و می‌گویند من هر بار که دارم مطلب را می‌گویم این شعاع یادگیری ما این دایره یادگیری ما بزرگ‌تر می‌شود و خیلی برای خود من جالب بود که ما مطالب تازه‌ای را انتظار داریم که در بحث یادگیری داشته باشیم. یادگیری را فقط نوشتن سی دی و وادی نمی‌دانند می‌گویند یادگیری شامل همه‌چیز است نحوه برخورد ما همسر با فرزندان، نحوه برخورد زوجین باهم، نحوه برخورد و رفتار شما در اجتماع طرز حرکات شما در مترو، طرز معاشرت شما با دوستان و این را ابتدا توضیح می‌دهند و خود من واقعاً اعتقادم بر این است که آفت اعتیاد همین داستان معرکه‌گیری است. باز از نگاه کنگره معرکه‌گیری را تعریف می‌کنیم: معرکه‌گیری را مثال می‌زنند که حال این فضای مجازی و این ارتباطات هست، قدیم این‌گونه نبوده، یک نفر مثل سیرک می‌ایستاده و معرکه‌گیری می‌کرده، به قول خود آقای مهندس می‌آمده یک خری را با دندان بلند می‌کرده همان کارهایی که سیرک خلیل هم قدیم بود و این کارها را می‌کرد و معرکه‌گیری را این‌طور تعریف می‌کنند و درنهایت ارتباط این دو باهم را می‌گوید. آن چیزی که باعث می‌شود شما هیچ دریافت یا Input نداشته باشی، یادگیری نداشته باشی این است که مسائل را به‌درستی درک نکنی و معرکه‌گیری باعث می‌شود شما گوش شنوایی نداشته باشید من خودم در جلساتی که در کلینیک خودم داشتم یک موردی برای من پیش آمده بود که این آمده بود و آفت کار ما شده بود و هرچه صحبت می‌کردیم هر موضوعی هر Topic هر عنوانی می‌گذاشتیم به آن عنوان گیر می‌داد و آن عنوان را زیر سؤال می‌برد بدون اینکه خودش حتی ورودی از آن موضوع داشته باشد این را به‌هیچ‌عنوان قبول نمی‌کرد و دائماً ایراد می‌گرفت و به قول آقای مهندس و تجربه ایشان در کنگره 60 آن کسانی که دائم ایراد می‌گیرند، سفرش تمام‌شده در کنگره ولی بازهم می‌بینیم در کنگره مشکل ایجاد می‌کند. به تعبیر آقای مهندس زیرجولی مواد مصرف می‌کنند و می‌خواهند توجیه کنند مصرف مواد خودشان را، برای خود من این مسئله را به عینه دیدم و تشکر می‌کنم که به صحبت‌های من گوش دادید.

جناب مهندس

از استاد بهنام عزیز تشکر می‌کنیم، جلسه بسیار خوبی بود، مشارکت‌ها خوب بود همه پیرامون موضوع بود، همه آگاه بودند به دستور جلسه. راجع به معرکه‌گیری نمی‌خواهم توضیح دهم. فقط این را ما در کنگره فهمیدیم که معرکه‌گیری را کسانی انجام می‌دهند که مقصر هستند. در کنگره می‌بینید مهران گفت زیرجولی مواد مصرف می‌کنند مرتب از تمام کارها ایراد می‌گیرند. ولی آن‌هایی که روی برنامه باشند، مرتب باشند از هیچ کاری ایراد نمی‌گیرند، مشکلی ایجاد نمی‌کنند. فقط آن‌هایی که در جهت خلاف هستند برای سرپوش گذاشتن روی آن، این کار را انجام می‌دهند. اتفاقاً جالب است که روز چهارشنبه در کنگره گفتم می‌دانید بزرگ‌ترین معرکه‌گیر دنیا کی هست؟ همه گفتند ترامپ، حالا بحث سیاسی نشود. چیزی که ما در کنگره انجام می‌دهیم به‌صورت گروهی کار می‌کنیم، من مثالی که می‌زدم مثل این می‌ماند یک نفر معتاد انگار درون چاه قرار دارد و ما 50 یا 60 نفر، 30،40 نفر طناب می‌انداختیم آن را از ته چاه می‌آوردیم بیرون؛ و زور هم به هیچ‌کدام از ما وارد نمی‌شد. ولی کاری که در کلینیک انجام می‌شد یک پزشک متخصص بود و پنجاه نفر در چاه بود و طناب را می‌انداخت آن‌ها را بکشد بالا آن‌ها این‌قدر زورشان زیاد بود دکتر را هم می‌کشیدند درون چاه منظورم نه اینکه مواد مصرف کنند، خیلی فشار شدیدی به آن شخص وارد می‌شد. الآن ما خیال می‌کردیم کاری که در کنگره 60 انجام می‌گیرد فقط آن مسئله ریکاوری آن است من بارها با اساتید هم که صحبت می‌کردم این بود که کنگره 60 ریکاوری خوبی دارد. بچه‌ها دورهم جمع می‌شوند، ورزش می‌کنند، همسفران هستند، گروه خانواده هست، گروه موسیقی هست، چه و چه هست. گفتم اصلاً این‌طوری نیست آن چیز اصلی و هسته مرکزی متد و روش DST هست و دارو و مسئله فیزیولوژی که سه اصل داروی مناسب در دوز مناسب و در زمان مناسب را رعایت کرده کنگره 60، این سه اصل اگر در مورد هر بیماری اجرا شود، بیماری قطعاً بهبود پیدا خواهد کرد و چون آن سیستم موفق بود، ما در پرتو تعادل افراد، توانستیم برنامه‌های خانواده و ورزش را اجرا کنیم. چون مصرف‌کننده تا زمانی که نشئه است خوب متعادل است؛ همه بدبختی‌ها و معرکه‌ها مال وقتی است که خمار است. در خانواده وقتی‌که دارد تریاک می‌کشد و نشئه است، بچه‌اش را روی زانویش می‌نشاند چایی شیرین به او می‌دهد، شکلات می‌دهد نازش می‌کند ولی موقعی که خمار شد، آن بچه بیاید بگوید سلام، می‌زند پس کله‌اش پرتش می‌کند طرف دیوار چون در حال خماری است و کسی که خمار باشد اصلاً حرف گوش نمی‌کند، کسی که خمار باشد ورزش نمی‌کند. کسی که خمار باشد همسفر نمی‌داند چی هست، کسی که خمار باشد موسیقی اجرا نمی‌کند. اصلاً گوش نمی‌کند. اصلاً گوش نمی‌کند که شما با او حرف بزنید، شما استاد سخن باشید کسی که خمار است، اصلاً حرف شما را گوش نمی‌کند. سیستم DST کاری که دارد انجام می‌دهد این‌ها را ازنظر خماری، رفع خماری می‌کند به آن تعادل لازم می‌رساند و بعد ذره‌ذره با آن ریتمی که در DST هست تیپر می‌کند تا به صفر برسد و این کار فقط در کنگره انجام نمی‌گیرد و من خیلی خوشحال هستم این کار در کلینیک‌ها انجام می‌گیرد.

 الآن اکثر کلینیک‌هایی که با کنگره 60 کار می‌کنند این‌طوری شدند. حالا دیگر فقط تنها پزشک نیست که طناب را بیندازد، بقیه مسافرها که در کلینیک هستند، آن‌هایی که هستند، لژیون هست آن‌ها کمک می‌کنند و تند تند ما داریم به رهایی می‌رسیم. حالا هم از دو تا کلینیک رهایی داریم. هرروز داریم؛ بعضی ها هستند که خوشبختانه دکتر موسوی زاده می‌گفتند ما همان‌جا برنامه اجرا می‌کنیم بعضی‌ها هستند نمی‌رسند بیان به اینجا و خیلی هم باعث خوشحالی است ولی الانه ما می‌بینیم خیلی‌ها دارند با متد کنگره 60، متد DST حرکت می‌کنند؛ نه دژاکام هست، نه کنگره شصتی هست؛ در فضای خودشان، در کلینیک خودشان دارند به نحو مطلوب این کار را انجام می‌دهند و همه دارند به جواب می‌رسند. بعد شما می‌بینید امروز زنجان یک رهایی دارد سی نفر، چهل نفر آمده‌اند؛ این‌ها همان‌هایی هستند که طناب را می‌کشند بالا. دانشگاه آزاد دکتر حاج رسولی یک نفر رهایی دارد؛ می‌بینید ده یا پانزده نفر آمده‌اند. صبح آمده‌اند اینجا نان بربری گرفتند، خامه گرفتند، عسل گرفتند برای من مسعود تعریف می‌کرد. این‌ها همانهایی هستند که طناب را انداختند دارند می‌کشند بیرون مرتب رهایی دارند. خود این‌ها هم، مریض می‌آورند؛ شما نمی‌خواهد دنبال مریض بگردید. خود این‌ها مریض می‌آورند؛ خودشان با مریض حرف می‌زنند، یکی می‌آید در کلینیک، این‌ها وقت دارند بیکارند می‌نشینند سه ساعت با او حرف می‌زنند. اصلاً پزشک فرصت ندارد بخواهد یکی‌یکی با این‌ها حرف بزند و این‌ها را متقاعد بکند، چه کسی این‌ها را متقاعد می‌کند، چه کسی به آن‌ها صورت‌مسئله اعتیاد یاد می‌دهد، چه کسی تجربه‌ها را می‌گوید، چه کسی این الگوها را نشان می‌دهد؟

 من خیلی خوشحال هستم که این کار دارد ذره‌ذره گسترش پیدا می‌کند، امیدوارم روزی شود که در تمامی کلینیک‌ها لژیون‌ها را داشته باشیم که از قدرت پتانسیل خود نیروها، استفاده کنیم. عزیزان قدرتی که در بین معتادین هست، در هیچ قشر دیگر جامعه نیست؛ پولی که در بین معتادین هست در هیچ قشر دیگر جامعه نیست. بزرگ‌ترین برج‌ها را می‌سازند، بزرگ‌ترین برج‌ها را معامله می‌کنند بزرگ‌ترین کشتی تیرآهن و زردچوبه و ادویه را جابجا می‌کنند، فقط با پیژامه کنار منقل هستند. در پنت هاوس نشستند آنجا دارند تریاک می‌کشند، تریاک سناتوری خوب؛ باهم می‌گویند می‌خندند بزرگ‌ترین معامله‌ها را انجام می‌دهند برج و کشتی و همه چی می‌خرند.

بزرگ‌ترین علم،بین معتادان است؛ شما باورتان نمی‌شود. شما فکر کردید که معتادین همان قشری هستند که گدا هستند سر چهارراه اسفند دود می‌کنند؟! نه بابا این‌طوری اصلاً نیست. این را باید باور کنید منظورم این است که اگر باور کنید می‌توانید از انرژی آن‌ها استفاده کنید. ما این را باور کردیم، از روزی که شروع کردیم در این بیست‌ساله تمام انجیو ها دنبال یک قران ده شاهی می‌گردند، ما از روزی که شروع کردیم در این بیست سال یک روز نشد احتیاج به پول داشته باشیم؛ همیشه حساب‌های بانکی‌مان پر بود، الآن هم الحمدالله همین‌طور است. ما می‌رویم یک جا را رهن می‌کنیم چهارصد میلیون تومان، می‌رویم می‌خریم ششصد میلیون تومان، می‌رویم زمین می‌خریم می‌سازیم یک میلیارد تومان، هشتصد میلیون تومان، پانصد میلیون تومان. داریم این کار را انجام می‌دهیم. چون فهمیدیم که این قشر آن‌طرف سکه هم هست؛ فقط این‌ور قضیه را نگاه نکنیم. بنابراین می‌تواند کلینیک از پتانسیل و قدرت خود افراد هم استفاده کند برای بهروزی برای وضعیت خودش.

خب یکی رهایی داریم از کلینیک دانشگاه آزاد، اسلامشهر نام مسئول آقای دکتر مسعود نام راهنما هم مسعود.

دو رهایی هم از کلینیک رجا زنجان داریم نام پزشک دکتر رضا نام راهنما عباس نام مسافر مهرداد نام همسفر خانم نسرین و نام مسافر دیگر مهدی و نام همسفرش خانم مهسا. تقاضا می‌کنم تشریف ببرند بالا.

کلینیک رجا زنجان

سلام دوستان رضا هستم یک همسفر:

به نام قدرت مطلق الله من خیلی خوشحال هستم که با گردن برافراشته و سربلند از زنجان می‌آییم آن سند بدون نقصی که شما فرموده بودید بعضی برگ‌هایش هم در زنجان هست. خدا را شاکریم که این توفیق را داریم در خدمت اساتید بزرگ، خود استاد و همکاران عزیزم باشم. هر وقت اینجا می‌آیم واقعاً انرژی می‌گیرم بعد می‌رویم شهر خودمان و کار خودمان را انشألله قبول درگاه حق باشد انجام می‌دهیم. استاد ما سه مدل درمان داشتیم. یکی از آن‌ها متأسفانه اشاعه درمان اعتیاد بود. باید قبول کنیم که بعضی جاها داشتند اشاعه اعتیاد می‌کردند و اسم آن مرکز بود این مرکز منظورم مراکز وابسته به دانشگاه بهزیستی در کل در کلان قضیه است. یک عده از مراکز اعتیاد را متوقف می‌کردند، Stop اعتیاد معتاد نه عقب می‌رفت نه جلو سر جایش می‌ماند اصطلاحاً به آن می‌گفتیم Maintenance Therapy همین‌طوری بود دیگر. یک مدل درمان هم درمان بود واقعاً یعنی فرد می‌آمد با امیدی مراجعه می‌کرد بعد یک مدت محصولی به او می‌دادیم که می‌توانستیم سربلند شویم. آن مدل سوم انصافاً من رئیس کمیته درمان اعتیاد بودم، تحصیلات تکمیلی اعتیاد دارم این‌ها را عرض می‌کنم با ورود کنگره 60 ای وزن تیپ سوم افزایش پیدا کرد دمتان گرم آقای مهندس خیلی کار بزرگی کردید و واقعاً دست ما را گرفتید ما نمی‌گویم قبل از کنگره 60 کاری انجام نمی‌شد.

ولی واقعاً پزشکان وقت نمی‌کردند کدام پزشک بنشیند در درمانش یک لژیون و یک برنامه غیر دارویی برای مریضش بدهد این به داد ما رسیده ما برد برد شدیم هم ما برنده شدیم هم کنگره و این ضریب نفوذ را دارد می‌برد بالا. الآن در شهر ما زنجان کمتر کسی هست که کنگره را نشناسد؛ و من افتخار دارم در خدمت شما بگویم که داریم کنگره را به دانشگاه می‌بریم. من از نمایندگان کنگره در دانشکده پزشکی خودم آنجا درس می‌دهم، بردم و گفتم بیایید مدل کنگره را آنجا بگویید، توی بیمارستان بردم و برای روانشناسان برای روان‌پزشکان و همکارهای دیگرمان گفتم بیایید ببینید این مدل چی دارد می‌گوید و انصافاً انسان‌های خیلی خوب و توانمندی را ما توانستیم در کنگره تربیت بکنیم و عرضه کنیم به سطح جامعه خیلی ممنونم. در زنجان ما کلینیکی داریم به اسم کلینیک درمان رجا چند سال پیش همین دغدغه را داشتیم شرمنده مردم نشویم یکی می‌آمد درمان کنیم بعد یک مدت نگوید آقای دکتر معتادم معتادتر شد، شیشه بود متادون هم اضافه شد این چه وضعی هست. ولی آلان که مراجعه می‌کنند به علت زیرساخت‌های بسیار خوبی که با حول و قوه خداوند و با بسترسازی آقای مهندس و با تکیه‌بر اصول و مبانی کنگره 60 که در کلینیک مستقر کردیم، لژیون برگزار کردیم هفته‌ای سه جلسه خودمان کارمی کنیم. بعضی از دوستان را اینجا نمی‌آوریم واقعیت چون نمی‌توانند بیایند. خیلی‌ها مشتاق هستند ولی شرایطش را ندارند. این دوتا برگ گلی که آوردیم این یک نمونه از دوستانی است که آنجا به رهایی رسیدم. خیلی ممنون هستم.

سلام دوستان عباس هستم کمک راهنما از کلینیک رجا استان زنجان:

خیلی خوشحالم دوباره در این جایگاه هستم. خیلی ممنون. از اساتید و شما آقای مهندس خیلی سپاسگزارم، از آقای دکتر سپاسگزارم. آمده‌ام که آقای مهرداد و آقای مهدی را معرفی کنم به جمع سفر دومی‌های کلینیک رجا امیدوارم بتوانم قدمی بردارند بتوانند خدمت بکنند بتوانند دین خودشان را ادا بکنند. شک ندارم به این موضوع. مهرداد که الآن می‌بینید ماشاالله سرحال خیلی خیلی با وضع خراب آمد در کلینیک واقعاً درب و داغون و مهدی هم به همین شکل فرقی نمی‌کند به‌هرحال معتاد بودند و آمدند در کلینیک و رمز موفقیت آن‌ها فرمان‌برداری بود، خدا را شکر همه سی‌دی‌ها را آقای مهندس تمام بچه‌ها در هفته می‌نویسند هم سی دی هفته را هم سی دی که خودمان می‌گوییم. همه متون آموزشی را نوشتند برای خودشان کار می‌کنند. تبریک می‌گویم به آقا مهرداد عزیز به مادر محترمشان که یک همسفر بسیار منظم دلسوز، آقای مهندس همسفرهای ما آنجا بدون راهنما دارند کار می‌کنند انشألله بتوانیم راهنمای همسفری شما اجازه‌اش را بدهید. تبریک می‌گویم. به مهدی عزیز و همسفر آقا مهدی به شما آقا مهندس و راهنمای خوبم آقای رضا ترابخانی و آقای خدامی و همه دیده‌بان‌های عزیز و همه شما عزیزان تشکر می‌کنم از آقای دکتر عزیز حمایت می‌کنند خیلی از ایشان متشکرم. تشکر ویژه کنم از مسافران و همسفران کلینیک رجا که ساعت 2 نصف شب در زنجان با اتوبوس راه افتادیم به سمت تهران صبحانه هم نخوردند و الآن گرسنه هستند از همه آنان تشکر می‌کنم از همت والایشان که هستند و حمایت می‌کنند. حضورشان برای من و همین‌طور برای شما ارزشمند و قابل‌احترام است من از هم ایشان تشکر می‌کنمخیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر:

من حدود هفت سال تخریب داشتم سفرم را با 13 cc متادون شروع کردم و در 2.4 cc افتادم در OT با صلاحدید جناب آقای دکتر موسوی زاده و حدود 14 ماه است که سفر می‌کنم و انشألله با اذن و اجازه جناب آقای مهندس و آقای دکتر موسوی زاده گل رهایی‌ام را از جناب آقای مهندس می‌گیرم در ضمن مسافر سیگار هستم دوره سازگاری حدود 14 سال تخریب داشتم با آدامس نیکولایف سفر می‌کنم روزانه 12 قطعه در لژیون ویلیام وایت رجا سفر می‌کنم و امیدوارم که انشألله به رهایی سیگار هم برسم. در رابطه با مشارکت می‌خواستم این مسئله را عنوان کنم در ادامه صحبت‌های جناب آقای دکتر موسوی زاده می‌خواستم بگویم که من خیلی مرکز ترک اعتیاد رفتم در زنجان حدوداً یک سال تخریب داشتم و حدود چهار سال به دنبال راهی بودم که به درمان برسم. می‌رفتم به یک مرکزی که دکترش دکتر اطفال بود و داشت کار ترک اعتیاد انجام می‌داد؛ و جای دیگر رفتم به من دارو داد و هر وقت می‌گفتم کی داروی من پایین می‌آید می‌گفت حالا صلاح نمی‌بینم حدود چهار سال گشتم تا بالاخره به اذن خدا جناب آقای دکتر موسوی زاده و با کلینیک رجا آشنا شدم و با عباس آقای عزیز آشنا شدم و نمی‌دانم چه شکلی تشکر کنم از شما جناب آقای مهندس دژاکام هر روز سی‌دی‌ها را گوش می‌دهم و دلم برای صدای شما تنگ می‌شود و نفس گرم آقا عباس و تحمل دکتر موسوی زاده باعث شد که من به رهایی برسم.

سلام دوستان نسرین هستم همسفر مهرداد:

خدا را شکر می‌کنم امروز در حضور جناب آقای مهندس هستم. برای چنین روزی لحظه‌شماری می‌کردم خیلی خوشحالم. امیدوارم قدردان زحمات شما باشیم آقای مهندس ممنونیم از شما و از آقای دکتر موسوی زاده تشکر می‌کنم خیلی زحمت ما را کشید یعنی ما با هزارتا امید رفتیم خدا را شکر دست‌پر برگشتیم دست‌به‌دست هم دادند عباس آقای عزیز جناب آقای مهندس از سی‌دی‌های شما استفاده کردیم مطالب را می‌نوشتیم الآن اینجا به حال خوب رسیدم مدیون شما سه عزیز هستم امیدوارم قدردان عزیزان باشم. ممنون که به من وقت مشارکت دادید.

سلام دوستان مهدی هستم مسافر:

9 سال تخریب داشتم آخرین آنتی ایکس ترامادول، ماری‌جوانا، ال اس دی به روش DST با داروی OT به درمان رسیدم. مدت سفر اولم ده ماه و دوازده روز بود به راهنمایی عباس آقا و با تشکر از دکتر موسوی زاده از کلینیک رجا. در ضمن مسافر سیگار هستم. نزدیک 65 روز است وارد لژیون ویلیام وایت کلینیک رجا شدم دوره سازگاری به روش DST با آدامس نیکولایف خوراکی درمان می‌شوم روزانه 10 قطعه بازهم با راهنمایی عباس آقای عزیز و با تشکر از دکتر موسوی زاده از کلینیک رجا.

من هم به‌نوبه خودم از بنیان‌گذار کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام و همسفر محترمشان سرکار خانم آنی سپاس گذارم که در این راه پیشرو بودند و توانستند با این حرکت عظیمی که انجام دادند هزاران نفر را از دام اعتیاد رها کنند. من زندگی‌ام را مدیون شما هستم. حال خوبم را مدیون شما هستم. در نه سال تخریبی که داشتم همیشه به این فکر می‌کردم که روزی که من در حال طبیعی خودم بودم کی بود اصلاً یادم نمی‌آمد. از عباس آقای عزیز تشکر می‌کنم که واقعاً خیلی برای ما زحمت می‌کشند بدون هیچ چشم‌داشتی، آموزش‌هایی که به ما می‌دهند و آقای موسوی زاده که در زنجان برای ما بستری فراهم کردند که می‌توانیم به‌راحتی در امنیت و آسایش کامل این آموزش‌ها را بگیریم. قبلاً من خودم در هیدج سفر می‌کردم خیلی برام سخت بود می‌رفتم هیدج و برمی‌گشتم. ولی از روزی که کلینیک شروع کرد روش DST را در آنجا انجام دادند من خیلی راحت بودم و الآن این حال خوب را مدیون عباس آقا هستم مدیون آقای دکتر موسوی زاده و در رأس جناب آقای مهندس دژاکام هستم. ممنون هستم از وقت مشارکت.

سلام دوستان مهسا هستم همسفر مهدی:

من هم به‌نوبه خودم از آقای مهندس دژاکام و همسر گرامی‌شان واقعاً تشکر می‌کنم که با درایتی که داشتند توانستند تمام کسانی را که اسیر مواد هستند را راهنمایی کنند و به رهایی برسانند. ما خانواده‌هایی که اسیر مواد هستیم با آموزش‌هایی که در کنگره 60 دیدیم توانستیم زندگی‌مان را به‌کلی تغییر دهیم؛ و کلاً دیدگاهمان به کسانی که مصرف‌کننده هستند تغییر پیدا کند؛ و آقای مهندس من مطمئن هستم هیچ‌وقت کسانی که به رهایی رسیدند این محبت شما را، آموزش‌های شما را و این حال خوب و رهایی‌مان را فراموش نمی‌کنیم. امیدوارم تمامی مسافران و همسفران این لحظه ناب و این حس خوب را تجربه کنند؛ و برای شما آرزوی خوشبختی و سلامتی می‌کنم و از جناب آقای دکتر موسوی زاده یک بزرگوار و محترم واقعاً تشکر می‌کنم. من آرزوی این لحظه را داشتم برای من غیرممکن بود. از آقای بزرگوار به قول آقای دکتر موسوی زاده آزادمرد که واقعاً دلسوزانه و با جان‌ودل آنجا راهنمایی می‌کنند تشکر می‌کنم ممنون.

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر

سلام دوستان مسعود هستم مسافر:

آقای دکتر فرمودند که خیلی باعلاقه با دانشگاه دارند یواش‌یواش بچه‌ها را ما خودمان کلینیکمان دانشگاهی است در دانشگاه است و پریروز هم اتفاقاً بچه‌های دانشگاه امور تربیتی و روانشناسی هم دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری من را دعوت کرده بودند یک ساعت دو ساعتی در مورد روش DST و کنگره 60 صحبت کنیم. همین‌طور دیروز یا پریروز بود از سازمان مرکزی آمده بودند از من خواستند که یک مرکز تقریباً بزرگ‌تری برای دانشگاه آزاد کلاً بگذاریم و این راهی است که شاید 15 سال پیش وقتی به آقای مهندس آشنا شدم در همین سهره وردی به نام شعبه آکادمی معروف بود و خیلی‌ها فکر می‌کردند لفظ آکادمی یعنی چی اصلاً ولی این تحقق دارد پیدا می‌کند. من در مورد این راهی که آقای مهندس پیش گرفتند من کمک بگیرم از مثالی که مسعود عزیز امروز روز زد در مشارکت این شمشیری که توی آن سنگ فرورفته شاید آن شمشیر مواد مخدر بود توی قلب عزیزترین آدم‌های ما جا گرفت و این‌ها را معتاد کرد با قلب سنگی خوب همه کار کردند خوب کار ضد ارزشی احتمال دارد که از آن‌ها سرزده باشد؛ اما بعدها همین شمشیر را آقای مهندس به نام شربت OT و مهم‌تر از آن، با روشی که پیش گرفتند، با وادی‌ها با جهان‌بینی و با بهبود این‌ها، قلب‌ها نرم شد و این شمشیر به‌راحتی درآمد و دست هر مسافری داده شد، به امید اینکه در سفر دوم اگر بداند در سفر سوم به آن زندگی جاودانه برسد ما جسماً همه ما می‌میریم مسلماً ولی من مطمئن هستم کسانی که در اوج و در قعر چاه اعتیاد بودند و در اوج تاریکی‌ها و ناراحتی‌ها بودند وقتی به این روز می‌رسند و انشألله تا سال آینده بتوانیم جشن تولد یکمین سال و مثل مسعود هشتمین سال را و بالاتر جشن خواهند گرفتند و آقای مهندس یاد و خاطره شما هم تا قرن‌ها خواهد بود. من هم شخصاً افتخار می‌کنم که در خدمت شما بودم از شما چیز یاد گرفتیم، روحیه گرفتیم و تشکر می‌کنم که به ما مجوز دادید که ما این لژیون را بزنیم در کلینیک دانشگاه امیدوارم روزی تمامی دانشگاه‌ها یک مرکز درمان هم داشته باشند خدا را شکر می‌کنم راهنمای بسیار خوبی مثل مسعود و همسفرش داریم و توانستیم چهاردهمین رهایی را داشته باشیم در این مدت و من آقای مهندس به شما تبریک می‌گویم و برایتان آرزوی سلامت و سعادت دارم؛ و امیدوارم که شما هم برای ما دعای خیر کنید.

سلام دوستان مسعود هستم کمک راهنمای یک مسافر:

در ابتدا خداوند را شاکر هستم که این لیاقت را داد که بتوانم به بندگان خدمت کنم و از آقای مهندس خیلی سپاسگزارم و در ادامه از آقای دکتر متشکرم که تلاش زیادی انجام دادیم که این موقعیت را در اختیار ما گذاشتند تا برای اولین بار در دانشگاه بتوانیم این روش را پیاده کنیم و خوشبختانه تا حدودی می‌شود گفت موفق همه هستیم. من بیشتر از این صحبت نمی‌کنم. رهایی مهدی عزیز را آمدیم اینجا که اعلام کنیم از خودش می‌خواهم از تجربیاتش بگوید از ترک‌های متعدد و از این روشی که تجربه کرد. متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

سلام دوستان مهدی هستم مسافر:

با بیش از پنج سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی من تریاک بود، مدت ده ماه و پانزده روز سفر کردم به روش DSTدارو شربت OT و رشته ورزشی فوتسال نام راهنمای بسیار خوبم آقا مسعود.

من واقعیت از ترک ترس داشتم و آن جاهایی که می‌خواستم بروم برای ترک و تعریف‌هایی که ازش شنیده بودم واقعاً ترس را در درونم به وجود آورده بود و نمی‌توانستم طرف کمپ و جاهایی که برای ترک بود بروم بعد من یکی از دوستانم دو سال پیش در کنگره بود و رفتند و در یک جایی بود که آنجا مواد مصرف می‌کردند قبل از اینکه بروند کنگره و می‌آمدند من را راهنمایی می‌کردند و می‌گفتند مهدی باید تو هم بیایی کنگره فضایش را ببینی و بفهمی که ترک به چه معنی است. من می‌خواستم اگر ترک بکنم با دتای هندی ترک بکنم یعنی به دنبال درمان نبودم به دنبال ترک بودم؛ و وقتی پا گذاشتم در کنگره و از سایت کنگره 60 آشنا شدم آمدم به شعبه رباط‌کریم و ازآنجا معرفی‌ام کردند خدمت آقا مسعود و خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه قرار بگیرم تا بتوانم در آینده خدمت کنم؛ و تشکر می‌کنم از مهندس حسین دژاکام و همسفر عزیزشان خانم آنی و دکتر حاج رسولی که این بستر را برای ما فراهم کردند که در آن فضا ما بتوانیم آموزش بگیریم و همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای خوبم آقا مسعود. ممنونم.

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

و در آخر جناب مهندس فرمودند:

در شبکه‌های ماهواره‌ای که راجع به قرص‌های مختلف تبلیغ می‌کنند تصویر ما را هم آوردند انگار که ما هم آن را تأیید کردیم. یکی دو روز پخش کردند که خوشبختانه توانستیم کاری کنیم که دیگر پخش نکنند. اگر بعضی از شماها دیدید خیال نکنید من قرص می‌فروشم. برائت از این کار را اعلام می‌کنم.

 

تایپ: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .